چه کنیم که دچار طلاق خاموش نشویم؟
طلاق عاطفی را میتوان یک نوع طلاق خاموش دانست که پایههای زندگی را آرام آرام از درون فرو میریزد.

به گزارشامیدبه نقل از فارس، بی تردید هدف از ازدواج طلاق نیست و هر زن و مردی به امید آرامش، عشق، ایجاد انگیزه در زندگی، تشکیل خانواده و یکی شدن با هم ازدواج میکنند.
تصور مشاجره، جنگ اعصاب، قهر و جدایی نیز در زوجین پیش از ازدواج غیر قابل قبول است.
اگر این وضعیت بین آنها پیش بیاید هرچند منجر به طلاق قانونی نشود، به طلاق عاطفی خواهد انجامید به این معنی که تنها اسم زوج در شناسنامه یکدیگر میماند، در زیر یک سقف زندگی میکنند اما هیچ احساسی به هم ندارند.
در واقع ازدواجشان گورستان زندگی آن دو بوده و با ازدواج عشقشان را قبر کردهاند. چیزی که این روزها اگر زیاد نباشد، در کم هم دیده نمیشود.
مجید اکبرپور معاون قضایی رئیس کل دادگستری و معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم استان قزوین میگوید: در بررسی دادگستری استان متوجه شدیم آسیبهای اجتماعی به خصوص در زمینه مسائل خانواده در استان رو به افزایش است.
وی افزود: با توجه به این دستاور بر آن شدیم به سمت مردم سالاری قضایی حرکت کرده و برای مقابله و کاهش این آسیبها از سازمانهای مردم نهاد کمک بگیریم.
اکبرپور تصریح کرد: متاسفانه استان قزوین در زمینه آمارطلاقو چالشهایخانوادهیکی از استانهایی است که رقم بالایی را به خود اختصاص داده است که برای رفع این معضل باید سازمانهای مردم نهاد وارد عمل شده و همکاری لازم را داشته باشند.
معاون قضایی رئیس کل دادگستری استان قزوین در خصوص طلاقهای توافقی افزود: متاسفانه طلاقهای توافقی بسیار رایج شده و آمار آن به شدت در حال افزایش است که این امر نگران کنندهاست.
وی عنوان کرد: برخلاف تصور عامه مردم طلاق توافقی گرچه در ظاهر آسیب چندانی در پی ندارد اما در واقع مشکلات فراوانی را برای زوجین ایجاد میکند.
هدایتالله صفری مدیرکل کمیته امداد امام خمینی(ره) قزوین نیز در گفتوگو با خبرنگار فارس با اشاره به اینکه آمار طلاق در کشور و استان قزوین سیر صعودی دارد، اظهار داشت: این آمار در جامعه هدف اداره کل کمیته امداد امام خمینی این استان کمتر از یک درصد بوده که این مطلب بیانگر استحکام زندگی زوجهای جوان این نهاد است.
وی افزود: برنامههای مشاوره و آموزش مهارتهای زندگی به زوجهای جوان از سال ۷۰ به همراه اهدای کمک هزینه جهیزیه در اداره کل یاد شده صورت گرفته و تحقق این موضوع موجب دوام زندگی آنان شده است.
مدیرکل کمیته امداد امام خمینی استان قزوین برپایی مشاورههای دینی و تخصصی خانواده و آموزش مهارتهای زندگی را از جمله برنامههای اداره کل یاد شده عنوان کرد و افزود: زوجهای جوان با بهرهگیری از این مشاورهها و کلاسهای آموزشی میتوانند بیشتر با اصول و مبانی مدیریت زندگی و نحوه همسرداری در زندگی آشنا شوند.
این مسئول ادامه داد: زوجهای جوان با استفاده از کلاسهای آموزشی مهارتهای زندگی میتوانند بنیان خانواده را مستحکم کنند و تحقق این مهم در کاهش آمار طلاق این نهاد نقش بسزایی داشته است.
و اما چه میشود آن دختر و پسر عاشق پیشه تازه نامزد کرده دیروز که اگر پای صحبتهایشان مینشستی از شنیدن برنامههای شیرین و جذابشان برای آینده سیر نمیشدی حالا در چند ماهگی از تولد زندگی مشترکشان کارشان به بحثو دعوا، مشاجره و بعضا درگیری فیزیکی میانجامد.
دیگر برای یکدیگر بهترین نیستند، حوصله هم را ندارند، انگیزهای برای بهتر شدن زندگی مشترکشان ندارند و فقط بر نقاط منفی یکدیگر مانور میدهند.
مسلما همانطور که برخی از روانشناسان هم معتقد هستند اگر هیچ راهی برای رفع طلاق عاطفی در رابطه دو نفر نباشد بهتر است به طلاق قانونی بینجامد چراکه طلاق عاطفی حالت سردرگمی و بلاتکلیفی است و خبری از آرامش، عشق و احساس که انگیزه تلاش برای زندگی خانوادگی و حفظ گرمای زندگی باشد نیست، اما در طلاق قانونی هرچند خود آسیب بزرگ است اما تکلیف طرفین مشخص است.
زنی که پسر پنج سالهاش در پارک بازی میکرد میگوید فقط به خاطر پسرش است که با همسرش زندگی میکند، جملهای که بعدها چندبار از زنانی که در مراکز مشاوره بودند شنیدم.
میگفت دیگر به همسرش علاقهای ندارد و همسرش به او احساس آرامش و امنیت نمیدهد، وقتی از دلیل این احساسش پرسیدم گفت: همسرش احساس مسئولیت نمیکند، از عهده مخارج زندگی بر نمیآید و اینها دلیل این زن جوان برای طلاق عاطفی بود که نسبت به همسرش داشت.
از او پرسیدم: اگر فرزند نداشتی از او جدا میشدی و او بی درنگ گفت: حتما. پرسیدم: آیا جلوی پسرت با همسرت جر و بحثمیکنی گفت: آره هرچند نمیخواهم این اتفاق رخ بدهد ولی پیش میآید.
گفتم: به نظرت در حق فرزندت فداکاری میکنی که این زندگی را تحمل میکنی؟ گفت من یک مادرم و فداکاری خصوصیت مادر است. پرسیدم: به نظر تو بزرگ شدن پسرت در محیطی پر از تنش و جنجال فداکاری است؟ سرش را به حالت تأسف تکان داد سکوت کرد و بعد گفت: نمیدانم شاید طلاق بگیرم.
او طلاق قانونی را راه حلی برای طلاق عاطفی میدانست ولی طلاق همیشه آخرین راه و بدترین راه است.
نمونههای دیگری از این قبیل را در مراکز مشاوره دیدم که سردی و بی روحی روابط با همسرانشان پای آنها را به این مراکز باز کرده بود.
آنها به دنبال راه حلی جز طلاق قانونی برای حل طلاق عاطفیشان بودند با این حال وقتی فکرشان را خوب جستوجو میکردی در گوشه کنار فکرشان به شرایط بعد از طلاق هم فکر میکردند.
نداشتن تعهد، عدم رضایت جنسی، بیکاری شوهر و یا پر کاری او، درک نکردن و بی توجهی از عوامل عمدهای بود کهموجب سیر نزولی عشق و دوست داشتن چه به صورت یک طرفه و چه به صورت دو طرفه در میان زوجین شده بود.
طلاق عاطفی یک بحران است بحرانی خاموش اما سوزان، وقتی از بیرون نگاه کنیم هنوز یک خانواده را میبینیم که پا بر جاست، دو ستون این خانواده یعنی زن و شوهر هنوز استوارند اما درونش چیز دیگریست، سیاه و تاریک است، انواع مختلف جنگ روانی و بی حرمتیها، جر و بحثها در درون این خانه رخ میدهد و چه فاجعه بزرگیست اگر فرزندی هم عضو این خانه باشد.
به عقیده روانشناسان یکی از راههای حل این معضل «گفتگو» است. فن گفتوگو و مذاکره برای حل مشکلات را باید آموزش داد.
نباید گذاشت مشکلات روی هم تلمبار شود باید با هم حرف زد آنقدر که به نتیجه رسید، هیچ یک از دو طرف نباید و اساسا نمیتواند طرف مقابل خود را تغییر دهد بلکه باید تلاش کنند تا به «تفاهم» برسند، باید قدرت انعطاف خود را بالا ببرند، از مواضع خودخواهانه خود دست بکشند و روحیه ایثار و فداکاری را در خود تقویت کنند.
باید به یکدیگر اجازه دهند نیازها و خواستههای خود را بر زبان بیاورند، به نظرات یکدیگر گوش دهند، از تحقیر و حرمت شکنی دست بردارند و با منطق به گفتگو بنشینند.
تصور مشاجره، جنگ اعصاب، قهر و جدایی نیز در زوجین پیش از ازدواج غیر قابل قبول است.
اگر این وضعیت بین آنها پیش بیاید هرچند منجر به طلاق قانونی نشود، به طلاق عاطفی خواهد انجامید به این معنی که تنها اسم زوج در شناسنامه یکدیگر میماند، در زیر یک سقف زندگی میکنند اما هیچ احساسی به هم ندارند.
در واقع ازدواجشان گورستان زندگی آن دو بوده و با ازدواج عشقشان را قبر کردهاند. چیزی که این روزها اگر زیاد نباشد، در کم هم دیده نمیشود.
مجید اکبرپور معاون قضایی رئیس کل دادگستری و معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم استان قزوین میگوید: در بررسی دادگستری استان متوجه شدیم آسیبهای اجتماعی به خصوص در زمینه مسائل خانواده در استان رو به افزایش است.
وی افزود: با توجه به این دستاور بر آن شدیم به سمت مردم سالاری قضایی حرکت کرده و برای مقابله و کاهش این آسیبها از سازمانهای مردم نهاد کمک بگیریم.
اکبرپور تصریح کرد: متاسفانه استان قزوین در زمینه آمارطلاقو چالشهایخانوادهیکی از استانهایی است که رقم بالایی را به خود اختصاص داده است که برای رفع این معضل باید سازمانهای مردم نهاد وارد عمل شده و همکاری لازم را داشته باشند.
معاون قضایی رئیس کل دادگستری استان قزوین در خصوص طلاقهای توافقی افزود: متاسفانه طلاقهای توافقی بسیار رایج شده و آمار آن به شدت در حال افزایش است که این امر نگران کنندهاست.
وی عنوان کرد: برخلاف تصور عامه مردم طلاق توافقی گرچه در ظاهر آسیب چندانی در پی ندارد اما در واقع مشکلات فراوانی را برای زوجین ایجاد میکند.
هدایتالله صفری مدیرکل کمیته امداد امام خمینی(ره) قزوین نیز در گفتوگو با خبرنگار فارس با اشاره به اینکه آمار طلاق در کشور و استان قزوین سیر صعودی دارد، اظهار داشت: این آمار در جامعه هدف اداره کل کمیته امداد امام خمینی این استان کمتر از یک درصد بوده که این مطلب بیانگر استحکام زندگی زوجهای جوان این نهاد است.
وی افزود: برنامههای مشاوره و آموزش مهارتهای زندگی به زوجهای جوان از سال ۷۰ به همراه اهدای کمک هزینه جهیزیه در اداره کل یاد شده صورت گرفته و تحقق این موضوع موجب دوام زندگی آنان شده است.
مدیرکل کمیته امداد امام خمینی استان قزوین برپایی مشاورههای دینی و تخصصی خانواده و آموزش مهارتهای زندگی را از جمله برنامههای اداره کل یاد شده عنوان کرد و افزود: زوجهای جوان با بهرهگیری از این مشاورهها و کلاسهای آموزشی میتوانند بیشتر با اصول و مبانی مدیریت زندگی و نحوه همسرداری در زندگی آشنا شوند.
این مسئول ادامه داد: زوجهای جوان با استفاده از کلاسهای آموزشی مهارتهای زندگی میتوانند بنیان خانواده را مستحکم کنند و تحقق این مهم در کاهش آمار طلاق این نهاد نقش بسزایی داشته است.
و اما چه میشود آن دختر و پسر عاشق پیشه تازه نامزد کرده دیروز که اگر پای صحبتهایشان مینشستی از شنیدن برنامههای شیرین و جذابشان برای آینده سیر نمیشدی حالا در چند ماهگی از تولد زندگی مشترکشان کارشان به بحثو دعوا، مشاجره و بعضا درگیری فیزیکی میانجامد.
دیگر برای یکدیگر بهترین نیستند، حوصله هم را ندارند، انگیزهای برای بهتر شدن زندگی مشترکشان ندارند و فقط بر نقاط منفی یکدیگر مانور میدهند.
مسلما همانطور که برخی از روانشناسان هم معتقد هستند اگر هیچ راهی برای رفع طلاق عاطفی در رابطه دو نفر نباشد بهتر است به طلاق قانونی بینجامد چراکه طلاق عاطفی حالت سردرگمی و بلاتکلیفی است و خبری از آرامش، عشق و احساس که انگیزه تلاش برای زندگی خانوادگی و حفظ گرمای زندگی باشد نیست، اما در طلاق قانونی هرچند خود آسیب بزرگ است اما تکلیف طرفین مشخص است.
زنی که پسر پنج سالهاش در پارک بازی میکرد میگوید فقط به خاطر پسرش است که با همسرش زندگی میکند، جملهای که بعدها چندبار از زنانی که در مراکز مشاوره بودند شنیدم.
میگفت دیگر به همسرش علاقهای ندارد و همسرش به او احساس آرامش و امنیت نمیدهد، وقتی از دلیل این احساسش پرسیدم گفت: همسرش احساس مسئولیت نمیکند، از عهده مخارج زندگی بر نمیآید و اینها دلیل این زن جوان برای طلاق عاطفی بود که نسبت به همسرش داشت.
از او پرسیدم: اگر فرزند نداشتی از او جدا میشدی و او بی درنگ گفت: حتما. پرسیدم: آیا جلوی پسرت با همسرت جر و بحثمیکنی گفت: آره هرچند نمیخواهم این اتفاق رخ بدهد ولی پیش میآید.
گفتم: به نظرت در حق فرزندت فداکاری میکنی که این زندگی را تحمل میکنی؟ گفت من یک مادرم و فداکاری خصوصیت مادر است. پرسیدم: به نظر تو بزرگ شدن پسرت در محیطی پر از تنش و جنجال فداکاری است؟ سرش را به حالت تأسف تکان داد سکوت کرد و بعد گفت: نمیدانم شاید طلاق بگیرم.
او طلاق قانونی را راه حلی برای طلاق عاطفی میدانست ولی طلاق همیشه آخرین راه و بدترین راه است.
نمونههای دیگری از این قبیل را در مراکز مشاوره دیدم که سردی و بی روحی روابط با همسرانشان پای آنها را به این مراکز باز کرده بود.
آنها به دنبال راه حلی جز طلاق قانونی برای حل طلاق عاطفیشان بودند با این حال وقتی فکرشان را خوب جستوجو میکردی در گوشه کنار فکرشان به شرایط بعد از طلاق هم فکر میکردند.
نداشتن تعهد، عدم رضایت جنسی، بیکاری شوهر و یا پر کاری او، درک نکردن و بی توجهی از عوامل عمدهای بود کهموجب سیر نزولی عشق و دوست داشتن چه به صورت یک طرفه و چه به صورت دو طرفه در میان زوجین شده بود.
طلاق عاطفی یک بحران است بحرانی خاموش اما سوزان، وقتی از بیرون نگاه کنیم هنوز یک خانواده را میبینیم که پا بر جاست، دو ستون این خانواده یعنی زن و شوهر هنوز استوارند اما درونش چیز دیگریست، سیاه و تاریک است، انواع مختلف جنگ روانی و بی حرمتیها، جر و بحثها در درون این خانه رخ میدهد و چه فاجعه بزرگیست اگر فرزندی هم عضو این خانه باشد.
به عقیده روانشناسان یکی از راههای حل این معضل «گفتگو» است. فن گفتوگو و مذاکره برای حل مشکلات را باید آموزش داد.
نباید گذاشت مشکلات روی هم تلمبار شود باید با هم حرف زد آنقدر که به نتیجه رسید، هیچ یک از دو طرف نباید و اساسا نمیتواند طرف مقابل خود را تغییر دهد بلکه باید تلاش کنند تا به «تفاهم» برسند، باید قدرت انعطاف خود را بالا ببرند، از مواضع خودخواهانه خود دست بکشند و روحیه ایثار و فداکاری را در خود تقویت کنند.
باید به یکدیگر اجازه دهند نیازها و خواستههای خود را بر زبان بیاورند، به نظرات یکدیگر گوش دهند، از تحقیر و حرمت شکنی دست بردارند و با منطق به گفتگو بنشینند.