وقتی هنگامه پشت به زینی آقای شهردار فرا میرسد!
از نحسی ۱۷خرداد تا شگون ۱۷شهریور برای قالیباف
اگر نحسی «من سرهنگ نیستم؛ حقوقدانم» ۱۷خردادِ حسن روحانی دامان قالیباف را گرفت؛ اما شگون «از آقای قالیباف عذر می خواهم» ۱۷شهریورِ محسن هاشمی نیز موجب شد تا وی مسیری سهل الوصول را برای رسیدن مجدد به کرسی شهردار تهران طی نماید.

به گزارشامیدبه نقل از صراط، مورخه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲ بود که همگان برای مشاهده مناظره سیاسی نامزدهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، پای تلویزیون میخکوب شده بودند.
حسن روحانی براساس قرعه کشی بعنوان چهارمین نفر در پشت تریبون تعبیه شده قرار می گیرد. نوبت به اظهارنظر محمدباقر قالیباف پیرامون نطق روحانی میرسد. قالیباف برخلاف جریان سوالات سایرین که حول حوزه سیاست خارجی می چرخید، به ناگاه مسیر بحثرا به سمت خاطرات دوران فرماندهی نیروی انتظامیاش و ماجراهای حمله به کوی دانشگاه تهران تغییر می دهد تا مگر بتواند بدین طریق عدم سابقه بین الملل خویش در قیاس با دیگر نامزدها را تا حدودی جبران کرده و عرض اندامی نماید، غافل از آنکه به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، اظهار همین جملات کوتاه و پاسخ معروف روحانی بدین مضمون که: «من سرهنگ
نیستم؛ حقوقدانم»؛ نه تنها شهردار عملگرای پایتخت را منتفع نکرد بلکه مسیر رسیدن قالیباف به پاستور را صعب العبور نمود و شد آنچه نباید می شد …!
حال می باید به خاطر داشت که سختی و آسانی و عسر و یسر ممزوج یکدیگرند و می توان در اوج نامیدی و تاریکی محض، نشانه های روشنایی و کورسوی امیدی را نیز متصور بود.
این بار اما صفحات تقویم تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ را نشان می دهد. تنها با گذشت سه ماه از شکست ۱۲/۵ میلیون رأیی قالیباف از روحانی، عرصه رقابتی دیگر برای شهردار تهران فراهم میآید. شواهد و قرائن از کار دشوار محمدباقر قالیباف برای راهیابی سه باره به بهشت بلدیه طهران(!) در رقابت با امیر یَل اکبر رفسنجانی؛ محسن هاشمی بهرمانی، حکایت دارد چراکه نه دیگر شورای بیبُخار سومی در کار بوده و نه مهدی چمران بر اریکه شورای چهارم تکیه زده است!
مضاف بر این جلب نظر جماعت پیمان خون بستهی دوم خردادی(بجز معاون سابق فنی و عمرانی شهرداری) و ایضاً کسب رأی از ورزشکاران زبر و زرنگ(بغیر از دارنده طلای ۲۰۰۰ سیدنی)، کاری بس سخت و ناشدنی به نظر می آمد!
در چنین شرایطی که ابر و باد و قمر و شمس و فلک برای تغییر شهردار ۷۰۰هزارتایی شهر تهران دست در دست هم داده بودند اما گویا دست قضای الهی، تقدیری دیگر را می پسندید.
برگ برنده قالیباف اما خود محسن هاشمی و تعارفات بی موردش بود. هنگامی که نوبت به تشریح ۳۰ دقیقه ای برنامه های محسن هاشمی برای تصدی شهرداری تهران می رسد، وی پیش از استقرار در پشت تریبون شورای شهر، از قالیباف به جهت رقابت با او عذرخواهی می کند. معصومه آباد؛ نماینده آبادانی شورا و از حامیان تداوم شهرداری قالیباف در واکنش به این عذرخواهی، خطاب به فرزند رئیس تشخیص مصلحت می گوید: «هنوزم فرصت انصراف دارید» که محسن هاشمی پاسخ می دهد: «آقای قالیباف از من خواستهاند که بمانم» و محمدباقر قالیباف نیز سری به نشانه تأیید تکان داده و اظهار می دارد: «درست است».
این اقدام ناشیانه محسن هاشمی کافی بود تا محمدباقر قالیباف را در موضع قدرت قرار داده و ممتنعین و مرددین شورای چهارم را به سمت رأی بر ابقای شهردار کنونی تهران ترغیب نماید که سرانجام پس از دو دوره رأی گیری نیز همین گونه شد و برای سومین بار ۱۷ رأی از ۳۱ رأی اعضای شورا، قالیباف را راهی بهشت نمود.
نتیجه آنکه چه نیک گفته اند " زبان سرخ، سر سبز می دهد بر باد " چراکه اگر نحسی «من سرهنگ نیستم؛ حقوقدانم» ۱۷خردادِ حسن روحانی دامان قالیباف را گرفت؛ اما شگون «از آقای قالیباف عذر می خواهم که در رقابت با ایشان وارد شدم» ۱۷شهریورِ محسن هاشمی نیز موجب شد تا وی مسیری بی خطر و سهل الوصول را برای دردست گیری مجدد سکان شهرداری تهران طی نماید.