دیروز و امروز روحانی به روایت لوموند
«حسن روحانی کسی است که انگلیسی را با اندک لهجه اسکاتلندی صحبت میکند و پایاننامه دکترای خود را با عنوان " انعطافپذیری در شریعت " از دانشگاهی در گلاسگو به انجام رسانده است.»

به گزارشامیدنیوزبه نقل از عصر ایران، لوموند در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۳ به قلم آلن فراشون نوشت: «سالهای پایانی دهه شصت میلادی؛ جوانی ایرانی برای ملاقات با کسی که بعدها پدر انقلاب اسلامی خواهد شد، به طور مخفیانه رهسپار عراق است. امام خمینی در آن هنگام در نجف، یکی از شهرهای مقدس شیعیان، به سر میبرد. طلبه جوان، با عمامه سفیدی بر سر، متحمل پذیرش خطراتی برای انجام این سفر شده است. دو کشور(ایران و عراق) رابطه چندان خوبی با یکدیگر ندارند و آیتالله خمینی نیز به عنوان جدیترین مخالف حکومت محمدرضا شاه پهلوی شناخته میشود؛ کسی که تا حدود ده سال بعد دودمان پهلویها را بر باد خواهد داد.
در هنگام عبور از مرز، شخصی که مسئول عبور غیرقانونی وی از مرز است از او میخواهد تا عمامه خود را از سر بر دارد. ظاهر او نباید طوری باشد که جلب توجه کند. طلبه جوان تردید دارد. از طرفی میخواهد به احترام لباس روحانیت، به عنوان نمادی از وفاداری به اعتقادات خود، همان پوشش بر تنش باقی بماند و از طرف دیگر شرایطی اضطراری پیش آمده است. وی که حسن روحانی نام دارد تصمیم خود را میگیرد و عمامه را از سر خود بر میدارد.
حجتالاسلام روحانی که اکنون ۶۴ سال سن دارد، در انتخابات خردادماه به عنوان رئیسجمهور ایران انتخاب شده است. گزارش سفر به نجف توسط توماس اردبرینک، خبرنگار نیویورک تایمز از مجموعه خاطرات آقای روحانی، به نشانه فهم آزاداندیشانه وی از دین و مشی اصلاحطلبانه او آورده شد.
رئیسجمهور از تاریخ ۱۲ مردادماه به طور رسمی کار خود را آغاز خواهد کرد ولی حسن روحانی که با عینکی ظریف به سیاق روشنفکران، ریشی جوگندمی و مرتب و لبخندی دلنشین، ناظران و تحلیلگران را به اختلاف انداخته، چه کسی است؟ او کیست که مشی سیاسی خود را اعتدال(آنطور که در عرصه سیاسی ایران فهمیده میشود) معرفی کرده، آرای اصلاحطلبان را از آن خود کرده و سالها از نزدیکان آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی بوده است؟
مسئله ریاست جمهوری، آینده مذاکرات هستهای ایران را مورد توجه قرار میدهد که در آن پنج عضو دائمی شورای امنیت، از جمله روسیه و چین، ایران را متهم به اهداف نظامی در برنامه هستهای خود میکنند. برای نخستوزیر اسرائیل جای هیچ شکی باقی نیست و معمایی در مورد روحانی وجود ندارد. ایران تنها در حال بازی نقشی اصلاحطلبانه است.
به گمان اسرائیلیها، روحانی چه بدون لباس روحانیت، چه با آن، همواره بخشی از نخبگان جمهوری اسلامی ایران بوده، همبستگی خود را با نظام نشان داده و از تصمیمگیرندگان اصلی برنامه هستهای بوده است. هر چند وی در سال ۲۰۰۳ با غربیها به توافقی مبنی بر تعلیق موقت غنی سازی اورانیوم رسید اما در این زمینه رهبر و نه رئیسجمهور، حرف آخر را میزند. رهبر جمهوری اسلامی ابتکار برنامه هستهای را مانند همیاری با حزبالله لبنان در دست دارد که به سلطه ایران در منطقه کمک میکند.
به گفته نتانیاهو " اگر تحریمهای جدیدی علیه ایران بر مبنای تهدید نظامی این کشور وضع نشود، ایران به ساخت سلاح هستهای ادامه خواهد داد و در صورتی که موفق به ذخیرهسازی ۲۵۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصدی شود که برای ساخت بمب اتمی لازم است، اسرائیل خود را ملزم به اقدام نظامی حتی پیش از آمریکا خواهد دید ".
در پاسخ اما، کسانی که با چند و چون سیاست در تهران آگاهی دارند میگویند نباید به این سرعت و سادهباورانه داوری کرد. حکومت ایران به شخصیتی چون آقای روحانی، برای مشروعیتبخشی به نظام در داخل و خارج ایران نیازی مبرم داشت. باید نشان داده میشد که ایران یک حکومت دیکتاتوری - نظامی نیست و این اقدام، هزینههای سیاسی خود را در بر دارد.
روحانی با برنامه مشخصی انتخاب و وارد کارزار انتخاباتی شده است: جان بخشیدن به اقتصاد از نفسافتاده ایران با کاهش تحریمهایی که به واسطه برنامه هستهای اعمال شده است؛ حفظ نظام از راه بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران میگذرد که خود از طریق کاهش تحریمها میسر میشود و مجموع این عوامل ارزش تجدید نظر ایران در توافقات هستهای را هرچند به صورت محدود، دارد. لااقل میتوان اینطور نتیجه گرفت که حکومت ایران ریسک پذیرش روحانی را برای برونرفت از وضعیت موجود به جان خریده است.
حسن روحانی بیش از همتای پیشین خود بر مسائل داخلی کشور تاکید میکند. وی پیشینهای طلایی به عنوان «جمهوریخواه اسلامگرا» دارد: روحانیای بلندمرتبه، با بیست سال تجربه نمایندگی در مجلس و شانزده سال دبیری شورای عالی امنیت ملی؛ کسی که انگلیسی را با اندک لهجه اسکاتلندی صحبت میکند و پایاننامه دکترای خود را با عنوان " انعطافپذیری در شریعت " از دانشگاهی در گلاسگو به انجام رسانده است، به برنامه هستهای اشراف دارد و در نهایت، رهبر جمهوری اسلامی نیز با وی تفاهم دارد. موارد ذکر شده مشروعیت لازم را برای حل و فصل پرونده هستهای به رئیسجمهور منتخب میدهد.
او در دوره کاندیداتوری خود نیز موضوع سیاست خارجی را در اولویت برنامههایش قرار داد. وی مدافع رویهای در مناسبات خارجی است که در آن مواضع ایدئولوژیک کمرنگتر باشد. نزدیکی به کشورهای حاشیه خلیج فارس و خصوصا عربستان سعودی از برنامههای وی است که به نظر میرسد از جریانی که در رابطه با دمشق و حزبالله شکل گرفته فاصله میگیرد.
این تحلیل را میتوان با توجه به آنچه " طبع ذاتی قدرت در ایران " خوانده میشود نادیده گرفت. با این حال میتوان اینگونه تصور کرد که سرنوشت مقدری بر صفحه سیاست ایران نوشته نشده است و هنوز چیزی از آینده نمیدانیم. همانطور که پیش از این نمیدانستیم روحانی جوان روزی لباس روحانیت را در راه نجف از تن بیرون خواهد کرد.»
انتهای پیام