بازیگری که ادعای کدبانویی داره! + عکس
گفتگوی متفاوت ما را با بهاره رهنما در مورد فوت و فن کدبانوگری یک زن موفق در ادامه بخوانید.
به گزارشامید، بهاره رهنما، نمونه یک زن مدرن است که در عین حرکت رو به جلو و حضور پررنگ در جامعه و چهره شدن همچنان ریشه در باورهای اصیل ایرانی دارد و به نهاد خانواده و حفظ آن پایبند است. او شیفته خانواده اش است و پایبندی زیادی به حفظ و دوام خانواده دارد. وقتی با او حرف می زنی باورت نمی شود زنی با این همه مشغله همچنان نگران ناهار ظهر دخترش، پریا باشد یا وقتی همسرش از خانه خارج می شود، تمام برنامه هایش را به وی یادآوری کند. گفتگوی متفاوت ما را با بهاره رهنما در مورد فوت و فن کدبانوگری یک زن موفق در ادامه بخوانید.
فوت و فن کدبانویی، نکته ای که بسیاری از زن ها آن را برگ برنده ای در زندگی شان می دانند. شما چقدر به این فوت و فن ها مسلط هستید و آن را عاملی برای موفقیت یک زن می دانید؟
این موضوع را باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد؛ در بعد اجتماعی، یک زن خلاق و کارآفرین را صرفاً نمی توان از زاویه فوت و فن کدبانوگری مورد بررسی قرار داد اما اگر شما بخواهید این زن را در قالب خانواده ببینید می توانید به این نکته تکیه داشته باشید و به نوعی این موضوع را نیز لحاظ کنید. به هر حال در محیط خانه، در و دیوار و دیزاین حاکی از روحیه و خلق و خوی زن خانه است. من بر این باورم که یک زن اگر بتواند محیط خانه را هر چه بیشتر به سمت صمیمیت ببرد، موفق تر است.
با توجه به گستردگی جوامع شهری و حضور پررنگ زنان در جامعه، به نظرتان نیازی نیست که تصویر و جایگاه زن تغییر کند؟
این روزها در جوامع متمدن و در کشورهای اروپایی، زن دیگر جایگاه سنتی گذشته را ندارد و پا به پای مرد کار می کند. در کشور خودمان هم به ویژه در شهری مانند تهران دیگر فعالیت زن ها صرفاً به محیط خانه محدود نمی شود. آنها پا به پای مردان فعالیت می کنند اما با این اوصاف این موضوع مانع آن نمی شود که آنها بخواهند نقش خود را در محیط خانه نادیده بگیرند.
برخی بر این باورند که چیدمان خانه ارتباط مستقیمی با پول دارد. نظر شما چیست؟
همه این مسائل به پول باز نمی گردد. شاید باور کردنش سخت باشد اما برخی خانه ها با حداقل هزینه؛ یعنی ۴۰۰ ۳۰۰ هزار تومان به لحاظ زیبایی دگرگون شده است.
وقتی پا به خانه شما گذاشتم اگر نمی دانستم که این خانه متعلق به یک زوج سینمایی است، از نوع دیزاین و طرز چیدمان خانه متوجه می شدم که حتماً زوج هنرمند و سینمایی در آن زندگی می کنند.
به نظرم دور از ذهن نیست وقتی شما در حرفه ای فعالیت می کنید و به نوعی هم به آن علاقمند هستید، دوست داشته باشید که این موضوع را در چیدمان خانه تان هم لحاظ کنید. به همین دلیل من پوستر فیلم محبوبم؛ یعنی عاشقانه را که برای من پر از خاطره است، قاب کردم و به دیوار آویختم.
به نظر شما چقدر از دکوراسیون خانه افراد نشات گرفته از نوع سلیقه آنها است؟
به نظرم برای آگاهی یافتن از سلیقه افراد حتماً نیازی نیست که شما وارد خانه آنها شوید. از نوع پوشش و دستمال و عروسکی که در ماشین استفاده می کند، می توانید به سلیقه او پی ببرید.
چقدر برای جمع کردن اعضای خانواده در کنار هم آشپزی می کنید؟
یکی از روش هایی که اعضای خانواده را در کنار هم جمع می کند و من هم به دشت به آن باور دارم، طبخ غذا در خانه است. شاید ما به دلیل نوع کارمان فرصت نکنیم که همه وعده های غذایی را در کنار هم صرف کنیم اما همواره تلاش می کنم هفته ای چندین بار حداقل شام را در کنار اعضای خانواده ام بخورم، چرا که این موضوع باعثمی شود ما در مورد اشتراکاتی که در زندگی با هم داریم، راحت تر صحبت کنیم. به همین دلیل فکر می کنم خانم ها باید تدبیری را اتخاذ کند که حداقل به بهانه صرف غذا هم که شده، افراد خانه را دور هم جمع کنند.
شما بسیار فعال هستید. با این اوصاف چطور وقت برای خود و اعضای خانواده تان پیدا می کنید؟
با نظم و برنامه ریزی؛ به نظرم یکی از موضوعاتی که افراد از آن رنج می برند، بی برنامگی است، چرا که شما با برنامه ریزی مناسب می توانید در حوزه هایی که به آن علاقمند هستید، فعالیت کنید. شاید برایتان جالب باشد اما من سعی می کنم حد و مرزی را برای کارهایم قائل شوم و مانند برخی از خانم ها اصرار زیادی روی برخی از مسائل نداشته باشم. در مقطعی، هم بچه داری می کردم، هم به کارهای خانه رسیدگی می کردم و هم درست می خواندم. ضمن اینکه به بازیگری هم می پرداختم. بی شک اگر در این کارها برنامه ریزی نداشتم، نمی توانستم موفق عمل کنم.
جایی از قول شما خواندم که بزرگترین اتفاق زندگی تان را آشنایی با همسرتان می دانید. درست است؟
بدون شک بزرگترین اتفاق بزرگی من به آشنایی ام با پیمان قاسم خانی بر می گردد. پیمان قاسم خانی را به عنوان مرد سرنوشتم سال هاست که می شناسم. آشنایی ما به سال ۷۰ بر می گردد. مردی که از ۱۷ سالگی می شناسم و از ۱۹ سالگی به طور رسمی در کنارش بوده ام. روزی که پیمان را برای اولین بار دیدم، کاملاً به یاد می آورم. ۱۷ ساله بودم و دانشجوی سال اول دانشگاه. به خاطر سال هایی که در دبیرستان جهشی خوانده بودم، زودتر وارد دانشگاه شدم. یک روز وقتی از دانشگاه بر می گشتم در خیابان ولیعصر به طور اتفاقی با هم آشنا شدیم و این آشنایی در سال های بعد؛ یعنی سال ۱۳۷۳ شکل جدی تری به خود گرفت و ما با هم ازدواج کردیم. پیمان، مردی است که در عین هوشمندی غریبش، به طرز باورنکردنی ساده و بی پیرایه است. با همه اینها، زندگی ما هم مثل همه زندگی های مشترک، بالا و پایین هایی داشته؛ دوره های دوری و نزدیکی و روشن و تاریک!
اما حالا بعد از گذشت نزدیک به ۲۰ سال، وقتی به راهی که طی کردیم نگاه می کنم، می بینم این بی حاشیه بودن پیمان، نه فقط در کارش که حتی در زندگی شخصی و خصوصی اش هم رعایت شده است و او هرگز پس از دوره های بد و سخت، حمایتش را از من به عنوان همسر دریغ نکرده است.
این روزها شما در تئاتر «عامدانه، قاتلانه، عاشقانه»، ایفاگر نقشی متفاوت هستید و نقش یک زن قاتل را بازی می کنید. کمی در مورد بازی در این اثر صحبت کنید.
این تئاتر براساس مستندات زندگی سه زن ایرانی است که در زندگی شان مرتکب قتل می شوند. این نمایشانه در سه قسمت به روز پرده می رود که در دو قسمت اول، سرنوشت زن ها به اعدام منتهی می شود اما زن سوم که نقش آن را من ایفا می کنم، بخشیده می شود و از مجازات اعدام می گریزد.
معمولاً کم اتفاق می افتد که یک تئاتر آن هم از جنس زنانه به موضوع قتل بپردازد. چه شد که تصمیم گرفتید که این اثر نقش آفرینی کنید؟
همواره سعی کرده ام وارد جزئیات فمنیستی نشوم و صرفاً مسائل را از نگاه زنانه در نظر بگیرم. منتهی اگر ناخودآگاه به مسائل زنان در نوشته یا آثار نمایشی ام بیشتر پرداخته ام، به این خاطر است که من فضای زنانه را می شناسم و موضوع و مشکلات آنها را با همه وجودش لمس کرده ام. در مورد این نمایش هم همین طور بود و کارگردان و در نهایت بازیگران سعی کردند بیشتر از آنکه نگاه صرفاً زنانه ای به این موضوع داشته باشند، مسائل را از بعد آسیب شناسانه زنانه مورد بررسی قرار دهند.
شما در سریال «پژمان» ایفاگر نقش متفاوتی بودید؛ نقشی که شاید کمتر بازیگر زنی به بازی در آن تن دهد.
در این سریال، یکی از سخت ترین و متفاوت ترین نقش هایم را تجربه کردم، چرا که باید یک شخصیت دوگانه و البته متفاوت را بازی می کردم و دو وجه متفاوت؛ یعنی مهربانی و حس خشونت را با هم نشان می دادم. در هر حال به کمک متن و تعاملی که با کارگردان این کار، سروش صحت داشتم، توانستم این نقش را بازی کنم که خوشبختانه با اقبال مخاطبان هم مواجه شد.
این نقش را از ابتدا همسرتان برای شما نوشته بود یا رفته رفته تصمیم گرفتید که آن را بازی کنید؟
این نقش جزو معدود کاراکترهایی بود که پیمان از همان ابتدا آن را برای من نوشته بود، چون در بیشتر موارد پیمان نقش را می نویسد و بعد به فراخور شرایط ممکن است من آن را بازی کنم. البته یک بار هم در فیلم «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» هم این اتفاق افتاد. او سعی کرد در این اثر به گونه ای شخصیت کاریکاتور گونه ای از خود واقعی من به تصویر بکشد. به همین خاطر دوستانم با من شوخی می کنند و می گویند هر کسی به جز پیمان این شخصیت را برای تو می نوشت، تو از او شکایت می کردی و پاسخ من به آنها، تنها خنده بود، چون واقعاً حق با آنها است و همسرم در این سریال حسابی با من شوخی کرده است.
خوشبختانه سریال «پژمان» برخلاف سایر آثار طنز از همان قسمت های ابتدایی توانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. شاید بخشی از این موضوع به خاطر سوژه کلی این اثر بود، چرا که مردم همواره به مسائل فوتبالی علاقمند هستند و دوست دارند که در این مورد بیشتر بدانند. از طرفی پیمان و مهراب هر دو از علاقمندان به فوتبال به شمار می روند و به نوعی به مباحثاین رشته بسیار آگاه هستند. به همین خاطر اکثر مسائلی که در سریال از آن حرف می زنند، ریشه در واقعیت دارد. به همین دلیل مخاطبان با آن ارتباط زیادی برقرار کردند. خوشحالم که این سریال تا این حد در جذب مخاطب موفق عمل کرده است و امیدوارم از این به بعد هم بتواند مخاطبان بیشتری را جذب کند. از طرفی موفقیت این آثار باید مدیران سازمان را هوشیارتر کند که شرایط را برای کارگردان ها و فیلمنامه نویس ها فراهم کنند تا بتوانند از خلاقیت شان برای جذب مخاطب بهره ببرند و مخاطبان را دوباره با تلویزیون آشتی دهند.
شما هم مانند همسرتان به فوتبال علاقمند هستید؟
من علاقه چندانی به فوتبال ندارم. علاقه من تنها به دوران جوانی باز می گردد. در گذشته من طرفدار تیم پرسپولیس بودم اما بعدها به خاطر منش ناصر حجازی به تیم استقلال علاقمند و هوادار آبی ها شدم. علاقه زیادی به بازی فرشاد پیوس داشتم. او برای من یک الگو تمام عیار ورزش محسوب می شود.
کدبانو / شماره اول / آبان ماه ۹۲ / نگار حسینی / صفحه ۱۴
فوت و فن کدبانویی، نکته ای که بسیاری از زن ها آن را برگ برنده ای در زندگی شان می دانند. شما چقدر به این فوت و فن ها مسلط هستید و آن را عاملی برای موفقیت یک زن می دانید؟
این موضوع را باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد؛ در بعد اجتماعی، یک زن خلاق و کارآفرین را صرفاً نمی توان از زاویه فوت و فن کدبانوگری مورد بررسی قرار داد اما اگر شما بخواهید این زن را در قالب خانواده ببینید می توانید به این نکته تکیه داشته باشید و به نوعی این موضوع را نیز لحاظ کنید. به هر حال در محیط خانه، در و دیوار و دیزاین حاکی از روحیه و خلق و خوی زن خانه است. من بر این باورم که یک زن اگر بتواند محیط خانه را هر چه بیشتر به سمت صمیمیت ببرد، موفق تر است.
با توجه به گستردگی جوامع شهری و حضور پررنگ زنان در جامعه، به نظرتان نیازی نیست که تصویر و جایگاه زن تغییر کند؟
این روزها در جوامع متمدن و در کشورهای اروپایی، زن دیگر جایگاه سنتی گذشته را ندارد و پا به پای مرد کار می کند. در کشور خودمان هم به ویژه در شهری مانند تهران دیگر فعالیت زن ها صرفاً به محیط خانه محدود نمی شود. آنها پا به پای مردان فعالیت می کنند اما با این اوصاف این موضوع مانع آن نمی شود که آنها بخواهند نقش خود را در محیط خانه نادیده بگیرند.
برخی بر این باورند که چیدمان خانه ارتباط مستقیمی با پول دارد. نظر شما چیست؟
همه این مسائل به پول باز نمی گردد. شاید باور کردنش سخت باشد اما برخی خانه ها با حداقل هزینه؛ یعنی ۴۰۰ ۳۰۰ هزار تومان به لحاظ زیبایی دگرگون شده است.
وقتی پا به خانه شما گذاشتم اگر نمی دانستم که این خانه متعلق به یک زوج سینمایی است، از نوع دیزاین و طرز چیدمان خانه متوجه می شدم که حتماً زوج هنرمند و سینمایی در آن زندگی می کنند.
به نظرم دور از ذهن نیست وقتی شما در حرفه ای فعالیت می کنید و به نوعی هم به آن علاقمند هستید، دوست داشته باشید که این موضوع را در چیدمان خانه تان هم لحاظ کنید. به همین دلیل من پوستر فیلم محبوبم؛ یعنی عاشقانه را که برای من پر از خاطره است، قاب کردم و به دیوار آویختم.
به نظر شما چقدر از دکوراسیون خانه افراد نشات گرفته از نوع سلیقه آنها است؟
به نظرم برای آگاهی یافتن از سلیقه افراد حتماً نیازی نیست که شما وارد خانه آنها شوید. از نوع پوشش و دستمال و عروسکی که در ماشین استفاده می کند، می توانید به سلیقه او پی ببرید.
چقدر برای جمع کردن اعضای خانواده در کنار هم آشپزی می کنید؟
یکی از روش هایی که اعضای خانواده را در کنار هم جمع می کند و من هم به دشت به آن باور دارم، طبخ غذا در خانه است. شاید ما به دلیل نوع کارمان فرصت نکنیم که همه وعده های غذایی را در کنار هم صرف کنیم اما همواره تلاش می کنم هفته ای چندین بار حداقل شام را در کنار اعضای خانواده ام بخورم، چرا که این موضوع باعثمی شود ما در مورد اشتراکاتی که در زندگی با هم داریم، راحت تر صحبت کنیم. به همین دلیل فکر می کنم خانم ها باید تدبیری را اتخاذ کند که حداقل به بهانه صرف غذا هم که شده، افراد خانه را دور هم جمع کنند.
شما بسیار فعال هستید. با این اوصاف چطور وقت برای خود و اعضای خانواده تان پیدا می کنید؟
با نظم و برنامه ریزی؛ به نظرم یکی از موضوعاتی که افراد از آن رنج می برند، بی برنامگی است، چرا که شما با برنامه ریزی مناسب می توانید در حوزه هایی که به آن علاقمند هستید، فعالیت کنید. شاید برایتان جالب باشد اما من سعی می کنم حد و مرزی را برای کارهایم قائل شوم و مانند برخی از خانم ها اصرار زیادی روی برخی از مسائل نداشته باشم. در مقطعی، هم بچه داری می کردم، هم به کارهای خانه رسیدگی می کردم و هم درست می خواندم. ضمن اینکه به بازیگری هم می پرداختم. بی شک اگر در این کارها برنامه ریزی نداشتم، نمی توانستم موفق عمل کنم.
جایی از قول شما خواندم که بزرگترین اتفاق زندگی تان را آشنایی با همسرتان می دانید. درست است؟
بدون شک بزرگترین اتفاق بزرگی من به آشنایی ام با پیمان قاسم خانی بر می گردد. پیمان قاسم خانی را به عنوان مرد سرنوشتم سال هاست که می شناسم. آشنایی ما به سال ۷۰ بر می گردد. مردی که از ۱۷ سالگی می شناسم و از ۱۹ سالگی به طور رسمی در کنارش بوده ام. روزی که پیمان را برای اولین بار دیدم، کاملاً به یاد می آورم. ۱۷ ساله بودم و دانشجوی سال اول دانشگاه. به خاطر سال هایی که در دبیرستان جهشی خوانده بودم، زودتر وارد دانشگاه شدم. یک روز وقتی از دانشگاه بر می گشتم در خیابان ولیعصر به طور اتفاقی با هم آشنا شدیم و این آشنایی در سال های بعد؛ یعنی سال ۱۳۷۳ شکل جدی تری به خود گرفت و ما با هم ازدواج کردیم. پیمان، مردی است که در عین هوشمندی غریبش، به طرز باورنکردنی ساده و بی پیرایه است. با همه اینها، زندگی ما هم مثل همه زندگی های مشترک، بالا و پایین هایی داشته؛ دوره های دوری و نزدیکی و روشن و تاریک!
اما حالا بعد از گذشت نزدیک به ۲۰ سال، وقتی به راهی که طی کردیم نگاه می کنم، می بینم این بی حاشیه بودن پیمان، نه فقط در کارش که حتی در زندگی شخصی و خصوصی اش هم رعایت شده است و او هرگز پس از دوره های بد و سخت، حمایتش را از من به عنوان همسر دریغ نکرده است.
این روزها شما در تئاتر «عامدانه، قاتلانه، عاشقانه»، ایفاگر نقشی متفاوت هستید و نقش یک زن قاتل را بازی می کنید. کمی در مورد بازی در این اثر صحبت کنید.
این تئاتر براساس مستندات زندگی سه زن ایرانی است که در زندگی شان مرتکب قتل می شوند. این نمایشانه در سه قسمت به روز پرده می رود که در دو قسمت اول، سرنوشت زن ها به اعدام منتهی می شود اما زن سوم که نقش آن را من ایفا می کنم، بخشیده می شود و از مجازات اعدام می گریزد.
معمولاً کم اتفاق می افتد که یک تئاتر آن هم از جنس زنانه به موضوع قتل بپردازد. چه شد که تصمیم گرفتید که این اثر نقش آفرینی کنید؟
همواره سعی کرده ام وارد جزئیات فمنیستی نشوم و صرفاً مسائل را از نگاه زنانه در نظر بگیرم. منتهی اگر ناخودآگاه به مسائل زنان در نوشته یا آثار نمایشی ام بیشتر پرداخته ام، به این خاطر است که من فضای زنانه را می شناسم و موضوع و مشکلات آنها را با همه وجودش لمس کرده ام. در مورد این نمایش هم همین طور بود و کارگردان و در نهایت بازیگران سعی کردند بیشتر از آنکه نگاه صرفاً زنانه ای به این موضوع داشته باشند، مسائل را از بعد آسیب شناسانه زنانه مورد بررسی قرار دهند.
شما در سریال «پژمان» ایفاگر نقش متفاوتی بودید؛ نقشی که شاید کمتر بازیگر زنی به بازی در آن تن دهد.
در این سریال، یکی از سخت ترین و متفاوت ترین نقش هایم را تجربه کردم، چرا که باید یک شخصیت دوگانه و البته متفاوت را بازی می کردم و دو وجه متفاوت؛ یعنی مهربانی و حس خشونت را با هم نشان می دادم. در هر حال به کمک متن و تعاملی که با کارگردان این کار، سروش صحت داشتم، توانستم این نقش را بازی کنم که خوشبختانه با اقبال مخاطبان هم مواجه شد.
این نقش را از ابتدا همسرتان برای شما نوشته بود یا رفته رفته تصمیم گرفتید که آن را بازی کنید؟
این نقش جزو معدود کاراکترهایی بود که پیمان از همان ابتدا آن را برای من نوشته بود، چون در بیشتر موارد پیمان نقش را می نویسد و بعد به فراخور شرایط ممکن است من آن را بازی کنم. البته یک بار هم در فیلم «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» هم این اتفاق افتاد. او سعی کرد در این اثر به گونه ای شخصیت کاریکاتور گونه ای از خود واقعی من به تصویر بکشد. به همین خاطر دوستانم با من شوخی می کنند و می گویند هر کسی به جز پیمان این شخصیت را برای تو می نوشت، تو از او شکایت می کردی و پاسخ من به آنها، تنها خنده بود، چون واقعاً حق با آنها است و همسرم در این سریال حسابی با من شوخی کرده است.
خوشبختانه سریال «پژمان» برخلاف سایر آثار طنز از همان قسمت های ابتدایی توانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. شاید بخشی از این موضوع به خاطر سوژه کلی این اثر بود، چرا که مردم همواره به مسائل فوتبالی علاقمند هستند و دوست دارند که در این مورد بیشتر بدانند. از طرفی پیمان و مهراب هر دو از علاقمندان به فوتبال به شمار می روند و به نوعی به مباحثاین رشته بسیار آگاه هستند. به همین خاطر اکثر مسائلی که در سریال از آن حرف می زنند، ریشه در واقعیت دارد. به همین دلیل مخاطبان با آن ارتباط زیادی برقرار کردند. خوشحالم که این سریال تا این حد در جذب مخاطب موفق عمل کرده است و امیدوارم از این به بعد هم بتواند مخاطبان بیشتری را جذب کند. از طرفی موفقیت این آثار باید مدیران سازمان را هوشیارتر کند که شرایط را برای کارگردان ها و فیلمنامه نویس ها فراهم کنند تا بتوانند از خلاقیت شان برای جذب مخاطب بهره ببرند و مخاطبان را دوباره با تلویزیون آشتی دهند.
شما هم مانند همسرتان به فوتبال علاقمند هستید؟
من علاقه چندانی به فوتبال ندارم. علاقه من تنها به دوران جوانی باز می گردد. در گذشته من طرفدار تیم پرسپولیس بودم اما بعدها به خاطر منش ناصر حجازی به تیم استقلال علاقمند و هوادار آبی ها شدم. علاقه زیادی به بازی فرشاد پیوس داشتم. او برای من یک الگو تمام عیار ورزش محسوب می شود.
کدبانو / شماره اول / آبان ماه ۹۲ / نگار حسینی / صفحه ۱۴
ارسال نظر