والدین سبک های فرزند پروری را بدانند
زمانی که موضوع اختیاز و اقتدار مطرح می شود، در مقابل این همه توصیه های متضاد، وظیفه پدر و مادر چیست؟ در سال های گذشته، ارتباط بین والدین و فرزندان، دچار آشفتگی و سردرگمی شده است و والدین در استفاده از قدرت، مردد و از کاربرد نادرست آن هراسان هستند.

به گزارشامیدنیوزبه نقل از آرامش، اگر والدین رئیس خانواده نباشند، خطوط قدرت به سرعت ناپدید می شود. در این صورت هیچ کس مسئول هیچ چیز شناخته نمی شود و کودکان به زودی نقش اصلی را در منزل به عهده می گیرند و این امر، هم برای آنان و هم برای خانواده خطرناک است.
به تدریج کودکان مانند رئیس ها رفتار می کنند و والدین قدرت امر و نهی را از دست می دهند. در این صورت اگر آنها را از اشتباهات شان باز دارید از شما منزجر شده و همه چیز از هم می پاشد. همیشه توازن بین استقلال و حفظ قدرت به عنوان والد، کار ساده ای نیست به خصوص وقتی فرزندان به نوجوانی می رسند، ممکن است اغلب با چالش روبرو باشید.
یک دلیل عمده که برخی از والدین ممکن است از اندیشه اقتدار احتراز کنند این است که اختیار و اقتدار با حالت استبدادی و خودکامگی اشتباه گرفته شود. اما باید گفت که پدر و مادر به عنوان صاحبان اختیار و اقتدار در زندگی فرزند نقش دارند، این نقش باید با ملایمت، ثبات، استحکام، احترام و محبت اجرا شود. این نوع اقتدار به فرزندان احساس امنیت می بخشد.
کودکان مشتاقند که حد و حدود روابط و وظایف، مشخص و واضح باشد. آنها نیاز طبیعی دارند که بر جهان خویش مسلط و در آن صاحب اختیار باشند. بخش مهمی از بهم ریختگی ای که خانواده ها بیهوده تحمل می کنند، ناشی از فقدان اقتدار در حس رهبری، نظم و قابلیت پیش بینی است.
کودکان به امور عادی و رسوم تکراری علاقمندند. کودکان خردسال دوست دارند که آداب یکسانی برای خوابیدن داشته باشند و گاهی قصه ای را پیوسته تکرار می کنند، این یکی از راه هایی است که به وسیله آن، اقتدار مشفقانه، زندگی را برای آنها ایمن می سازد. از آنجا که احتیاج آنها بسیار شدید است، اگر خلاء قدرت در خانواده وجود داشته باشد، معمولاً کودکان آن خلاء را پر کرده و مرجع قدرت و اختیار می شوند. کودکان خودرای بسیاری هستند که با بدخلقی مقاومت و خشم به نحوی ناخوشایند و ناگوار در خانه حکومت می کنند.
غالباً این اطفال از کنترل خارج می شوند زیرا والدین آنها نسبت به نیاز صحیح به اقتدار دچار سوءتفاهم شده اند. این حالت به خصوص در خانواده هایی وجود دارد که والدین هر دو کار می کنند یا به علت فقدان یکی از والدین، دیگری مجبور است برای کار کردن، پرورش فرزندان، مراقبت از خانه و سایر وظایف به شدت تلاش کند. مسائل اقتصادی و سایر فشارهای روانی ممکن است به یک شیوه زندگی پرتنش و بیش از حد طاقت فرسا منجر شود. اقتدار والدین یکی از نیازهای اولیه و مهم کودک است. اقتدار به معنای سلطه و غلبه نیست، اقتدار در معنی، بدون توجه به شرایط صرفاً به معنای اعمال زور است و هیچ فردی عکس العمل خوبی نسبت به اعمال زور ندارد.
والدین مستبد
والدین مستبد تقریباً همیشه در برخورد با بچه ها عصبانی هستند. خیلی از اوقات عصبانیت آنها هیچ ربطی به رفتار کودکان ندارد. آنها ممکن است از ازدواج یا شغل خود، زمانه یا حتی از این واقعیت که وظیفه مادری یا پدری دارند ناراضی باشند. در هر صورت این گونه والدین تنش های خود را با تنبیه و تحقیر فرزندان شان آرام می کنند. کودکان تنها باید همان را انجام دهند که به آنها گفته می شود. در غیر این صورت احتمالاً در سنین نوجوانی تنبیه می شوند. فرزندان این گونه والدین، زودرنج و ناسازگار بار می آیند.
والدین قاطع
این گونه والدین، قاطع، مصمم، با اراده، با اعتماد به نفس و راحت هستند و از شیوه متعادل استفاده می کنند. آنها با وجود اعمال قدرت، هیچ گاه فرزندشان را تحقیر نمی کنند. در این نوع خانواده، محبت و گفتگو زیاد است اما برخلاف خانواده سهل گیر حد و حدود مشخص است. اگر قانونی وضع شود، پیاده می شود و والدین در صورت انجام نشدن آن توسط کودک آن را پیگیری می کنند. فرزندان این گونه والدین با انرژی، صمیمی، هدفمند، متکی به خود و همکار هستند. هر چه فرزندان خردسال تر باشند، برای هدایت و کنترل رفتار، بیشتر به والدین مهربان وابسته اند. فرزندان نسبت به انتظارات ما از آنها بسیار حساسند و متناسب با معیارها و موازینی که برایشان قرار می دهیم زندگی می کنند. کودکان احتیاج دارند که والدین شان مقتدر باشند و انتظارات شان از آنها کاملاً روشن باشد.
آنها نیاز دارند که وقتی سعی می کنند آن انتظارات را برآورده سازند، والدین به طور مناسب و بجا پذیرا و پاسخگو باشند. حس ارزشمندی و عزت نفس آنها منوط به این مسئله است.
یک طریق عملی برای به کار بردن قدرت مناسب، تعیین حد و مرز برای اطفال است. والدین یا قاطعند یا مهربان، در صورتی که یک والد باید هم قاطع باشد و هم مهربان. نحوه حرف زدن والدین و تن صدای بدون فریاد، اقتدار و جدیت را به آنها می آموزد. تسلیم شدن در مقابل پریشانی و تقلای کودک نتیجه خوبی نخواهد داشت.
حد و حدودی واضح و منطقی تعیین کنید
همه کودکان به حد و حدود احتیاج دارند زیرا به آنان احساس راحتی و اطمینان می دهد. هر چه واضح تر از انتظاراتی که از آنها می رود آگاه باشند، فرصت بیشتری دارند که احساس کنند در کوشش خود برای انجام دادن صحیح امور، مورد محبت و پذیرش واقع شده اند.
هر خانواده ای مقرراتی دارد چه بر زبان آورده شود چه نشود. وقتی مقررات اساسی خانواده به وضوح تعیین شده و عواقب مربوط به زیر پا گذاشتن آنها معین شده باشد، آنها منشاء نظم و وحدت خواهند بود و باعثخواهد شد کودکان احساس خوبی داشته باشند زیرا می دانند چه انتظاری از آنها می رود.
والدین سهل گیر
والدین سهل گیر در همه جا هستند و عدم پاسخگویی و تاخیر در انجام خواسته های کودک را نگران کننده و مضر به حال کودکان می دانند. محدودیت در این خانواده ها کم است، گفتگو زیاد است و محبت زیاد و کارهای انجام نشده کودک پیگیری نمی شود. فرزندان این گونه والدین، کمتر صبوری می کنند، تابع امیال آنی هستند. ستیزه خو و کم اعتماد به نفس نیز هستند.
والدین احساساتی
والدین احساساتی خود را بی ارزش می کنند.
خود را در خانواده نفر آخر می دانند.
من نباید هرگز عصبانی شوم.
همسرم مهم است اما نه به اندازه فرزندان مان.
می خواهم آرامش را حفظ کنم. به خاطر بچه هایم از خواسته هایم چشم پوشی می کنم.
والدین قاطع
والدین قاطع به خودشان هم اهمیت می دهند. فکر می کنند به اندازه بقیه اعضای خانواده اهمیت دارند. بچه ها مهمند، اما باید راه برقراری ارتباط با دیگران را یاد بگیرند و خود را با شرایط وفق دهند.
عصبانیت بخشی از خصایص آنهاست.
عوامل تقویت کننده اقتدار والدین
۱. دانش و آگاهی: کتاب بخوانید، کلاس بروید و اطلاعات موجود در کتاب ها را به تجربه های خودتان تبدیل کنید. زمان هایی را به تبادل اطلاعات اختصاص دهید.
۲. صبوری به خرج دهید و پشتکار داشته باشید(سخت است اما شدنی است)
۳. رفتارهای محبت محور: در مقابل خروج از چهارچوب، محکم باشید نه عصبانی، خشونت به خرج ندهید، لحن کلام تان مهربان اما محکم باشد.
۴. رفتارهای عاطفی: محبت بی قید و شرط به کودک یعنی جدا کردن کار کودک از شخصیت او.(اتاقت خیلی نامرتب است، نه اینکه تو چقدر شلخته ای…)
اصول وضع قوانین برای کودکان
۱. قوانین را ساده و منطقی وضع کنید.
نمونه نامناسب: دعوا نکنید!
نمونه مناسب: وقتی که عصبانی هستید فقط از زبان استفاده کنید.
۲. قوانین را به طور واضح تفهیم کنید مقررات مضع شده را بنویسید و جایی که در مقابل چشم بچه ها باشد، نصب کنید. تصاویر و توضیحات مزاح گونه در تقویت مقررات به ویژه برای فرزندان خردسال مفید خواهد بود.
۳. پیامد تجاوز از مقررات را به طور واضح و در ارتباط با خطای مرتکب شده تعیین کنید.
نمونه نامناسب: اگر پا به خیابان بگذاری چنان کتکت بزنم که حظ کنی.
نمونه مناسب: بازی فقط در حیاط! اگر از حیاط بیرون بروی، بعدازظهر حق بازی در حیاط را نداری.
۴. پیامدها را کوتاه و خوشایند تعیین کنید(آموزنده، نه کیفردهنده)
طول مدت تنبیه باید با سن کودک تناسب داشته باشد، یعنی هر چه کودک خردسال تر باشد، این مدت باید کوتاه تر باشد. مجازات باید از قبل تعیین شده باشد تا خشم و غضب شما در آن دخالت نکند.
۵. پیامدها را به مقتضای سن تعیین کنید. برای جوانی که دو ساعت یا دیرتر از موعد مقرر به خانه مراجعت کرده است و کودک نه ساله ای که دیر به خانه آمده است مجازات های متفاوتی را در نظر بگیرید.
۶. وقتی که فرزندان مجازات می شوند، اطمینان حاصل کنید که دلایل آن را فهمیده اند. وقتی مدت تنبیه تمام شد از آنها بخواهید توضیح دهند که این تنبیه برای چه بود. اگر کودک در جواب بگوید «تو خیلی بدی که منو مجازات کردی، تو منو دوست نداری» بدانید که علت تنبیه را نفهمیده و تنبیه شما موثر نبوده است. اما گر برای مثال گفت «چون موهای پریسا را کشیدم، گفتید برو گوشه اتاق بایست» او علت تنبیه و مجازاتش را درک کرده است.