تکفرزندی؛ خوب یا بد؟
همزمان با تغییرات عدیده اجتماعی، تعداد فرزندان خانوادهها نیز کاهش یافته است. شاید در گذشته نه چندان دور وجود بیش از ۲ فرزند در خانواده لازم تلقی میشد، ولی امروزه اندیشه داشتن یک فرزند نه فقط عادی شده، بلکه ترویج نظام تکفرزندی در خانوادهها را هم به همراه آورده است.

به گزارشامیدنیوزبه نقل از ایسنا، در ادامه «گزارش» روزنامه اطلاعات آمده است: به باور بسیاری از کارشناسان جامعهشناسی، به دلیل مسایل و مشکلات معیشتی، افزایش تعداد فرزندان برای بسیاری از خانوادهها قابل قبول نیست، چرا که با افزایش فرزندان، خانوادهها قادر به ایجاد شرایط مناسب مادی و رفاهی برای آنان نیستند و از اینرو ترجیح میدهند تکفرزندی پیشه کنند.
تکفرزندی از دیدگاه جامعهشناسی
در ترویج نظام تک فرزندی نمیتوان از نگاه اقتصادی به این پدیده غافل ماند.
میترا بهرامیفر کارشناس ارشد جامعهشناسی، با گفتن مطلب بالا میافزاید: خانوادهها سعی میکنند با کاهش هزینههایی، شرایط رفاهی و مناسبتر مادیشان را افزایش دهند.
امروزه هدف اصلی والدین از داشتن فرزند، فرزندپروری است و با توجه به این که نیازهای تربیتی و پرورشی کودکان افزایش یافته است و کودک امروز شرایط و امکانات خاصی میطلبد که نیاز به صرف هزینههای گوناگون دارد، خانوادهها سعی میکنند با کاهش تعداد فرزندان، به کیفیت بهتر و مطلوبتر شرایط پرورشی آنان بیفزایند.
در واقع بالا رفتن هزینههای فرزندزایی و زندگی خانوادهها از سویی و پایین بودن سرانه درآمد طبقات متوسط و پایین جامعه که درصد زیادی از جمعیت را تشکیل میدهند و وضعیت درآمدی آنان از دیگر سو، سبب شده است خانوادهها متناسب با وسع خود صاحب فرزند یا فرزندانی شوند و چون کاهش تعداد فرزندان تأثیر قابل توجهی بر زندگی این خانوادهها دارد، غالباً به نظام تکفرزندی روی میآورند.
ترویج نظام تکفرزندی که حاصل دنیای صنعتی امروز است، با توصیهها و هشدارهای کارشناسان حوزه خانواده و روانشناسان، روبرو شده است.
دکتر سیاوش توکلی روانشناس در گفتوگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: پدیده تکفرزندی در واقع نگرش جدید افراد به زندگی در جامعه کنونی است.
شاید به تصور عدهای از مردم، این پدیده با مشکلات عدیدهای همراه باشد، ولی تحقیقات علمی انجام شده، نتیجهای را که دال بر وجود مشکل یا اختلالی در تکفرزندان بداند، نشان نداده است، بلکه به عقیده بسیاری از روانشناسان، مشکلات رفتاری یا پرخاشگری و اختلالهای شخصیتی در تکفرزندان کمتر است.
برقراری ارتباط تکفرزندان
به گفته دکتر توکلی، اگرچه وجود چند فرزند در خانواده سبب میشود که آنان شیوههای تعامل، سازگاری و حل مشکلات را بهتر بیاموزند، اما والدینی که چه به تصمیم و انتخاب خود و یا هر دلیل دیگر، یک بار صاحب فرزند میشوند، میتوانند با کسب آگاهی و مهارت در شیوههای تربیتی و پرورشی، فرزندی تربیت کنند که فردی توانمند و موفق شود.
این دکترای روانشناسی با اشاره به خصوصیات مشترک تکفرزندان میافزاید: این فرزندان بدون خواهر و برادر و یا وجود همسالان، در میان افراد بزرگسال رشد میکنند و از این رو رفتاری مانند بزرگسالان دارند، از درک و قدرت تجزیه و تحلیل خوبی برخوردارند و افراد مسئولیتپذیری هستند. آنان همچنین دوستیهای گستردهای ندارند، افراد وابستهای نیستند و با این که به برنامههای تک نفره رغبت بیشتری نشان میدهند، در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل یا ضعف نیستند و از مهارتهای خوبی در این زمینه برخوردارند.
تقویت یا سرکوب اعتماد به نفس تک فرزندان؟
دکتر توکلی با باور این که شیوه رفتار و واکنشهای والدین در اعتماد به نفس تکفرزندان تأثیر به سزایی دارد، میافزاید: روشهای تربیتی نادرست و الگوهای نامناسب خانوادهها سبب میشود تکفرزندان به افرادی زودرنج، فاقد اعتماد به نفس و کم تحمل تبدیل شوند.
هرگاه والدین و حتی اقوام و بستگان از توجهات افراطی به تکفرزندان دست بردارند، انان نیز اعتماد به نفس لازم و هویت مستقل خود را مییابند.
در واقع اصول تربیتی والدین نباید با پدران و مادرانی که دارای چند فرزند هستند، تفاوت داشته باشد. وقتی والدین به خواستهای غیرمنطقی تکفرزند جواب مثبت میدهند و بر این باورند که هرچه فرزندشان آرزو کرد، باید برایش فراهم کنند و در اختیارش بگذارند، یقیناً به مرور، فرزندشان تبدیل به موجودی لوس، خودخواه، پرتوقع و بیهدف میشود که همین موارد به ظاهر ساده، عامل مشکلات بزرگی در زندگی و آینده فرزندشان خواهد شد.
بنابراین والدین با دادن الگوهای صحیح رفتاری و روشهای درست تربیتی، میتوانند کمک کنند تکفرزندان افرادی متکی به نفس، توانمند و موفقی باشند و در این ویژگیها و مهارتها، هیچ ضعف و کمبودی نسبت به همسن و سالهای خود نداشته باشند.
وی همچنین میگوید: اعتماد به نفس تکفرزندان بر اثر پذیرش عملکردهایشان از جانب دیگران حاصل میشود، یعنی وقتی به عنوان فردی توانمند و با کفایت مورد قبول واقع میشوند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند، از این رو رفتار و واکنش پدران و مادران در برابر عملکردهای تکفرزندان میتواند تأثیر زیادی در فرآیند اعتماد به نفس و روند هویتیابی آنان داشته باشد.
تکفرزندی، الگوها، پیامدها
ترویج نظام تکفرزندی در خانوادهها، به نظر میرسد بافت فامیلی را نیز خدشهدار میسازد. در چنین شرایطی تکفرزندان با مشاهده فرزندان دیگر در یک خانواده و گروه خویشاوندان آنان، آیا دچار احساس خلأ و نهایتاً آسیبهای روحی نمیشوند؟
دکتر توکلی در پاسخ به این پرسش میگوید: الگوهای نامناسب تربیتی، ناسازگاریهای والدین و محروم بودن فرزند از وجود یکی از آنان و نیز عملکردهای ضعیف والدین و به ویژه مادران، از عواملی است که میتواند در بروز اختلال و آسیبهای روحی بر روی تکفرزندان، تأثیر فراوانی داشته باشد. تکفرزندی به خودی خود پدیده منفی نیست و باعثایجاد مشکلات نمیشود، بلکه روشهای تربیتی والدین است که میتواند اثرات و نتایج خوب و سازنده و یا منفی و مخرب به دنبال داشته باشد. والدین با آگاهی از روشهای درست فرزندپروری، به یقین میتوانند فرزندان سالم، توانمند و کارآمد پرورش دهند که از ویژگیهای مثبت بیشتری نسبت به سایر بچهها برخوردار باشند.
پیامدهای وابستگی در نظام تکفرزندی
از این دکترای روانشناسی میپرسیم؛ والدین تکفرزند به دلیل داشتن صرفاً یک بچه در زندگی، وابستگیهای زیادی به او پیدا میکنند، آیا این وابسته بودن والدین برای پرکردن خلأ فرزند مفید است یا مشکلآفرین؟
وی در پاسخ به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: گاهی والدین با وابسته شدن زیاد به فرزند و همین طور به عکس وابسته کردن فرزند به خودشان، مشکلاتی میآفرینند که اثرات آن سالها در زندگی کودک باقی میماند. والدین از سویی سعی میکنند شرایط مطلوب و رابطه عاطفی صمیمانهای برای تکفرزندشان به وجود آورند، ولی از سوی دیگر با با وابسته کردن فرزند به خود یا وابستگی شدید خود به او و کنترل و مراقبتهای افراطی، به گونهای مانع ارتباط فرزند با همسالانش میشوند، که با این شیوه فرزندشان از دنیای کودکی و گذر طبیعی از این دوران دور میماند و بزرگانه، بزرگ میشود و دنیا را از دید بزرگسالان میبیند و در نتیجه در مشارکت و برقراری ارتباط با گروه همسالان، دچار مشکل میشود. دکتر توکلی در ادامه سخنانش میافزاید: تک فرزندان با خواهر و برادری بزرگ نشدهاند تا فرضاً در بازیها یا انجام کارها و یا وظایف مختلف، مسئولیتی را به گردن نفر دوم یا سوم بیندازند و از این رو افراد مسئولیتپذیری بار میآیند و با این احساس مسئولیت وقتی به مرور با توقعات، کاستیها و نیازهای عاطفی والدین و حتی اقوام و بستگان مواجه میشوند، سعی میکنند در پی رفع مشکلات و کاستیهای اطرافیان برآیند و این عمل یعنی جلب رضایت پدر و مادر و خویشاوند، که بار مسئولیتهای زیادی را بر دوش تک فرزند میافکند و چون خواهر یا برادری در کنارش ندارد که این بارها را تقسیم کند، این فشارها برایش مشکلآفرین میشود.
تقویت توانمندیها به جای حمایتهای افراطی
نوع اندیشه والدین برای داشتن فرزند، میتواند در چگونگی پرورش و تربیت کودک، نقشی اساسی داشته باشد. همان اندازه که شوق داشتن فرزند در فطرت و شخصیت کودک تأثیر بهسزایی دارد، آشنا نبودن با روشهای درست و مناسب پرورشی میتواند آسیبزا و مخرب باشد که یکی از این روشها، زیادهروی در ابراز محبت و تابعیت والدین از تمامی خواستهای تک فرزندان است.
دکتر توکلی با این گوشزد که افراط در هر زمینه نتایج نامطلوبی به دنبال خواهد داشت، میافزاید: محبت و توجه بیش از حد نه فقط مفید نیست، بلکه آسیبرسان نیز هست. تک فرزندان یا دیگر کودکانی که تحت حمایت و محبت افراطی والدین باشند، رشد شخصیتی سالم و مناسبی نخواهند یافت.
گاه بعضی از والدین تک فرزند با این استدلال که در همه زندگی فقط همین یک فرزند را دارند تصور میکنند نباید با هیچ کمبود و کاستی مواجه شود.
از این رو برای تأمین و تحقق نیازها و خواستهایش، هیچ محدودیتی برای او قایل نمیشوند و شرایط زندگیاش را طوری مهیا میکنند تا هر طور که بخواهد، رفتار و زندگی کند. ولی اعمال چنین روشهای نادرست تربیتی برای رشد شخصیتی سالم و سازندهای که لازم است فرزند از آن برخوردار باشد، بسیار مضر و ویرانگر است.
وی با این عقیده که افراط در جهت عکس هم پیامدهای منفی به دنبال خواهد داشت، میگوید: رفتارهای افراطی در جهت کنترل و سختگیری زیاد هم، آسیبرسان است. گاهی والدین با این اندیشه که تک فرزندشان لوس بار نیاید با زیادهروی در نظم و مقررات و اعمال روشهای خشک تربیتی، سبب مشکلات عدیدهای در روح و روان و شخصیت و زندگی آینده فرزند خود میشوند و سپس در برخورد با چنین معضلاتی، پدیده تک فرزندی را مشکلآفرین میدانند که در واقع این عواقب منفی حاصل اعمال شیوههای افراطی خود والدین است.
ویژگیهای فردی
دکتر توکلی به این سؤال که با توجه به حمایتهای معنوی و مالی خانوادهها، چرا بعضی از تک فرزندان دچار بیانگیزگی و حتی افسردگی میشوند، چنین پاسخ میدهد: بسیار مهم است که والدین به جای هر تصمیمی درباره فرزند، توانمندیهایش را بشناسند و با آگاهی کمک کنند تا فرزند بتواند تواناییهایش را از قوه به فعل درآورد.
در واقع والدین نباید خواستهایی را که خود داشتهاند و یا دارند و یا امیال و آرزوهایشان را چه در رشته تحصیلی و چه در انتخاب شغل و حرفه و به کل در زندگی، به فرزندانشان تحمیل کنند.
وقتی انتظارات والدین در این که تک فرزندشان فرضاً دکتر شود، موسیقیدان شود و یا تاجر و پولدار شود، مطابق با توانمندی و خواست فرزند نباشد و او صرفاً در جهت برآورده کردن خواستها و آرزوهای پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و فامیل و اقوام خود تلاش کند، طبیعتاً دچار فشارهای روحی و روانی میشود و وقتی نتواند توقعات آنان را عملی سازد، احساس بیکفایتی میکند و انگیزه برای تلاشهایش، جای خود را به احساس ضعف و ناتوانی میدهد و درنتیجه فرزند به تدریج به فردی بیانگیزه و درنهایت افسرده و منزوی تبدیل میشود. توجه والدین به ویژگیهای فرزند و منحصر به فرد بودن او و همچنین آگاهی آنان از میزان تواناییهای فرزند، کمک بسیار مؤثری است تا تک فرزندشان را در جهتی هدایت کنند که به جای جلب رضایت این و آن، در پی بالفعل کردن توانمندی و خلاقیتهای خود باشد.
لزوم تعاملات اجتماعی
دکتر توکلی با اعتقاد به ارتباط و مشارکت تک فرزند با گروه دوستان و همسالان میگوید: از آنجا که والدین تک فرزند، محبت و توجه خود را بین فرزندان دیگری در خانواده تقسیم نمیکنند و صرفاً تکفرزندشان را مورد توجه و رسیدگی همهجانبه قرار میدهند، غالباً در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل و گاه ممکن است حسود شود و از جهتی چون عضو همسن و سالی در خانواده ندارد که در حین بازی، رقابت و حتی دعوا، احساساتش را تجربه کند، فرصتی برای کنترل مدیریت احساساتش ندارد.
بنابراین والدین باید کمک کنند تا ارتباط تک فرزندشان با همسن و سالهایش مانند بچههای فامیل یا همسایه، حفظ شود.
از طرفی، تک فرزندان به دلیل وابستگی به پدر و مادر و محیط خانه، دوست دارند کنار والدین خود باشند و از اینرو مکان مهدکودک برای آنان دلچسب نیست، ولی با توجه به این که فرزند در بازی با کودکان همسن و سالش، کنترل و مدیریت احساساتش را یاد میگیرد، حضور او در این محیط و در میان گروه همسالان، لازم است.
این دکتر روانشناسی میافزاید: تکفرزندان، کانون همه توجهات و محبتهای والدین در طول زندگی هستند و از احساس آرامش و امنیت زیادی در محیط خانواده برخوردارند، ولی به محض ورود به دنیای خارج از خانه و مواجهه با مسائل و موانع، ممکن است دچار سرخوردگی شوند، چون بیرون از خانه، همه چیز بر وفق مراد نیست، از اینرو والدین باید به فرزندانشان بیاموزند ممکن است با مسایل زیادی مواجه شوند که مطابق میل و یا بر وفق مراد آنان نیست و برای گذر از موانع و رسیدن به هدف، لازم است با مشکلات زندگی صبورانه برخورد کنند، چرا که دنیای خارج از خانه و تجربه زندگی جدید، بردباری میطلبد.