ساده‌سازی در آموزش؛ تهدیدی خاموش برای آینده کشور

اگر آموزش مسئله‌ای ملی است، چرا بار کیفیت آن باید بر دوش مردم، خیرین و جهادگران بیفتد؟ پرسش اساسی این است: چه‌کسی مسئول طراحی و اجرای سیاست‌هایی است که امروز ما را به مرز بحران یادگیری رسانده‌اند؟

ساده‌سازی در آموزش؛ تهدیدی خاموش برای آینده کشور

اگر آموزش مسئله‌ای ملی است، چرا بار کیفیت آن باید بر دوش مردم، خیرین و جهادگران بیفتد؟ پرسش اساسی این است: چه‌کسی مسئول طراحی و اجرای سیاست‌هایی است که امروز ما را به مرز بحران یادگیری رسانده‌اند؟

در روزهای اخیر، جناب آقای دکتر نوید ادهم، مشاور وزیر آموزش و پرورش و از مدیران باسابقه نظام آموزشی کشور، در اظهاراتی قابل‌تأمل عنوان کردند: «همان‌گونه که مردم مدارس را ساخته‌اند، حالا باید کیفیت یادگیری را هم با کمک مردم و جهادگران نجات داد.»

این سخن، در ظاهر تأکید بر مشارکت اجتماعی دارد، اما در باطن حامل نوعی واگذاری مسئولیت حاکمیتی به ظرفیت‌های مردمی و داوطلبانه است؛ نگاهی که اگر نهادینه شود، می‌تواند به تضعیف بنیادهای آموزش عمومی بینجامد.

آموزش و کیفیت یادگیری، برخلاف مدرسه‌سازی، امری صرفاً مالی یا فیزیکی نیست.کیفیت آموزشی، حاصل تعامل پیچیده‌ میان مؤلفه‌هایی چون سیاست‌گذاری کلان، تربیت معلم، مدیریت آموزشی، طراحی برنامه درسی، ارزشیابی علمی، و عدالت آموزشی است. این سازوکارهای درهم‌تنیده، فقط از طریق حکمرانی تخصص‌محور و مسئولیت‌پذیر قابل توسعه و اصلاح‌اند.

آمارهای رسمی از وضعیت آموزش کشور نگران‌کننده است. بر اساس اعلام مشاور وزیر، میانگین نمرات نهایی دانش‌آموزان کشور بین ۸ تا ۱۰ است. در آزمون‌های بین‌المللی تیمز و پرلز نیز حدود ۴۰ درصد دانش‌آموزان ابتدایی ایران، حتی مهارت پایه خواندن را کسب نکرده‌اند. این‌ها فقط «زنگ خطر» نیستند؛ نشانه‌های بحران‌اند.

با این حال، پرسش اساسی اینجاست: چه‌کسی مسئول این وضعیت است؟ امثال کسانی نظیر مشاور وزیر آموزش و پرورش که خود بیش از سه دهه در بالاترین سطوح سیاست‌گذاری آموزشی، از جمله دبیری شورای عالی آموزش و پرورش، نقش‌آفرین بوده‌اند، برخلاف آن چه ابراز می کنند، بهتر از همه می دانند اگر امروز نظام آموزشی نیاز به «نجات» دارد، این نیاز دقیقاً نتیجه همان سیاست‌گذاری‌هاست.

آیا اکنون که ضعف تربیت معلم، فرسایش انگیزشی فرهنگیان، تمرکزگرایی مفرط، بی‌ثباتی برنامه‌ها، و ناتوانی در پیاده‌سازی عدالت آموزشی، چالش‌های اساسی نظام آموزش و پرورش کشور هستند، می‌توان نسخه‌ای عمومی، مردمی و جهادی برای نجات کیفیت پیچیده آموزشی پیچید؟

خیرین مدرسه می‌سازند، مردم نذر تجهیزات می‌کنند، جهادگران در مناطق محروم تدریس می‌کنند، اما این اقدامات، هرچند شریف و ارزشمند، نمی‌توانند جایگزین نقش دولت در سیاست‌گذاری، تأمین منابع، و تضمین کیفیت آموزش شوند.

کیفیت آموزشی را نمی‌توان با خیرخواهی پیش برد؛ نیازمند نظامی پویا، علمی، ارزیابی‌پذیر و منعطف است. نظامی که معلمانش با استانداردهای حرفه‌ای آموزش دیده باشند، مدیرانش اختیار و کفایت داشته باشند، و برنامه‌های درسی‌اش مبتنی بر نیازهای بومی و جهانی باشند.

ما امروز با پدیده‌ای مواجهیم که در آن، «مدرسه هست، معلم هست، دانش‌آموز هست، اما کیفیت نیست». این وضعیت، نه از ناتوانی مردم، بلکه از ناکارآمدی ساختار برمی‌خیزد. در جهانی که کشورها برای «هوشمند‌سازی آموزش» رقابت می‌کنند، ما هنوز درگیر «واگذاری مسئولیت کیفیت» به داوطلبان و نیکوکارانیم. مشارکت مردمی باید مکمل سیاست آموزشی باشد، نه جایگزین آن. اگر آموزش مسئله‌ای ملی است، مسئولیتش نیز باید ملی باشد. اگر مدرسه را مردم ساخته‌اند، کیفیت را باید دولت، حاکمیت و متخصصان آموزش و پرورش تأمین کنند.

آینده آموزش را با ساده‌سازی، نمی‌توان نجات داد؛ فقط با پاسخ‌گویی، تخصص و اصلاح ساختار می‌توان آن را بازسازی کرد.

حجت اله طالبیان بروجنی- کارشناس آموزش

 

 

 

ارسال نظر

خبر‌فوری: تدریس خصوصی فیزیک