راه هایی برای مقابله با افراد مغرور
در اطراف همه افرادی خودخواه و مغرور هستند که با رفتارهایشان باعث نابودی اعتماد به نفس شما می شوند و شما باید با برخوردی مناسب با این افراد ارتباط برقرار کنید.
افراد مغرور و متکبر فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست، اعتقادات الکی دارند و از گوش دادن به دیگران خودداری می کنند. آنها ممکن است از زبان نابهنگام استفاده کنند، کسانی که در اطرافشان هستند را نادیده می گیرند، مردم را غیر قابل تحمل می دانند یا فقط به شدت بی ادب عمل می کنند.
آسان نیست به طور مداوم در اطراف این نوع از افراد قرار بگیرید، زیرا آنها می توانند اعتماد به نفس شما را نابود کنند. ممکن است ندانید که چه چیزی را باید بگویید، چطور برای خودتان مطرح کنید یا مودبانه نظر خود را بگویید ،شما سزاوار این هستید که صدایتان شنیده شود و با احترام با شما برخورد شود.
اگر همیشه از مسیرهایتان را افرادی که مغرور هستند عبور می کنید، نکات موثر برای برخورد با افراد مغرور که در این بخش گفته شده است را امتحان کنید ،شما قادر خواهید بود از استراتژی هایی برای رسیدگی به شخصیت متکبر این نوع افراد در زندگی تان با رفتاری مناسب استفاده کنید.
نحوه برخورد مناسب با افراد مغرور
1. اعتماد به نفس بالا داشته باشید
یکی از بهترین راه های برخورد با یک فرد متکبر، نشان دادن اعتماد به نفس بالای خودتان است. با یک شخص متکبر با دانستن اینکه خودتان قوی، شایسته و مطمئن هستید، رفتار کنید ؛زمانی که احساس میکنید آهنگ صدای شما بیشتر است، به احتمال زیاد به نظر میرسد کمتر به فرد متکبر اجازه داده می شود تا در مورد شما نظری بدهد اینکار شما را از آسیب پذیری جلوگیری می کند.
فرد متکبر ممکن است نتواند با شما ارتباط برقرار کند و به جای آن چیزهای بی رحمانه را به شما بیان کند ،از این به عنوان فرصت استفاده کنید با این حال شما می توانید از این مواجهه برای فرصتی برای بهبود مهارت گوش دادن، تحمل دیگران، و انعکاس تعامل با دیگران خود را بهبود دهید.
2. ضعف شما چیست؟ آن را پیدا کنید
آیا شما به راحتی بی حوصله، بی طاقت می شوید و یا دیگر به حرف کسی گوش نمی دهید؟ سعی کنید تا رویکرد منفی خود را تلنگر کنید و تمرین کنید تا مخالف آن رفتار کنید.بدون قضاوت به او گوش دهید، به دنبال درک آنچه به آنها انگیزه می دهد باشید و هدفتان را برای بالا بردن تحمل افرادی که با شما متفاوت هستند، بگذارید.
در طرف مقابل، افراد متکبر تمایل دارند که به دنبال افراد ساده باشند، زیرا می توانند به راحتی بر این نوع از افراد فشار بیاورند. اگر مشکلی در این زمینه دارید، ممکن است بخواهید ویژگی ادعا کردن و اظهار نظر کردنتان را تقویت کنید. درمورد اینکه چگونه با این شخص ارتباط برقرار کنید و در مقابلش بایستید، تامل کنید.
3. به یاد داشته باشید که افراد متکبر ناامن هستند
در صورتی که می توانید، یک راه تلقین در خودتان پیدا کنید ؛ گرچه افراد متکبر تمایل به قلدری دارند و به دنبال تسلط و کنترل هستند، اما این بازتاب ترس آنها از این که مورد کنترل قرار بگیرند است. افرد متکبر به دشواری می پذیرند که اشتباه می کنند، اعتقادات اشتباه دیگران را به چالش می کشند و نظرات دیگران را نادیده می گیرند.
بسیاری از افراد متکبر تجربه زندگی کردن کمتری دارند، به دلیل ناتوانی آنها در باز بودن افکارشان است در حالی که سخت است کسی همدردی کرد، اما به یاد داشته باشید که اینها انسان هستند و بدون توجه به شرایطشان، باید با احترام برخورد کرد. به سطح و ویژگی آنها نزول نکنید و فقط به تأثیرات کوتاه مدت و ناامنی خودشان اذعان کنید.
4. اجازه ندهید که به فکر و روان شما وارد شوند
این می تواند بسیار ساده تر از انجام دادنش باشد بعضی از فرض ها را بپذیرید که فرد سعی ندارد نسبت به شما بی احترامی کند از این برخورد چه چیزی را می گیرید؟ آیا در یک داستان عمیق وجود دارد که باید آن را بدانید؟ آنچه شما می توانید برای جلوگیری از همه حرف ها و نا امیدی ها بکنید را انجام دهید و آن نظرات را نادیده بگیرید.
حداقل می توانید آن را مانند یک داستان خنده دار برای دوستانتان در آینده تعریف کنید این به شما کمک خواهد کرد تا از استرس هایی که بر سرتان فشار می آورد، خلاص شوید.
این شخص می تواند با وجود اخلاق های آشکار خودش، جذاب باشد، بنابراین ارزشش را دارد تا به آنها فرصتی داده شود، مخصوصا اگر شخص جدیدی است.گاهی اوقات افراد جدید عصبی هستند، بنابراین زمان و فرصتی را به آنها بدهید تا سعی کنند ماهیت و شخصیت واقعی خودشان را نشان دهند.
به آنها خوب گوش کنید و فرصت دهید که آزادانه صحبت کنند.آیا می توانید یک موضوعی برای مکالمه پیدا کنید تا بتوانید با آنها عمیق تر وارد صحبت شوید؟آیا آنها همچنان به سختی و غیرقابل تحمل صحبت می کنند یا با مهربانی و تمام و کمال صحبت می کنند؟از اینجا می توانید تصمیم بگیرید که این شخص واقعا چه کسی است و بر اساس آن عمل کنید.
6. موضوع مکالمه را تغییر دهید
اگر هیچ چیز درست کار نمی کند، راهی برای انتقال به یک موضوع مکالمه جدید پیدا کنید این می تواند قدرت را از شخص متکبر بگیرد. افراد مغرور و متکبر بیشتر به گفتگویی که در آن احساس راحتی می کنند تسلط بیشتری دارند.
اگر شما آن را به چیز دیگری تغییر دهید، چیزی که آن را می شناسید و یا می توانید به راحتی در آن مورد بحث کنید، می تواند باعث شود تا با آن شخص صحبت های سازنده تری داشته باشید. اگر آنها سعی می کنند صحبت را به موضوع قبلی بازگردند، بگویید که شما قبلا نظرات خود را در آن باره مطرح کرده اید و می خواهید درباره دیگری بحث کنید.
7. جلوگیری از اثر متقابل داشتن در صورت امکان
اگر او کسی است که شما اغلب در نزدیکی او هستید، بسیار دشوار خواهد بود ؛هر کاری که می توانید برای کاهش تاثیر یک فرد متکبر انجام دهید را انجام دهید. بعضی از نکات، شامل لبخند زدن و سر تکان دادن مفید است، بسیار کم حرف زدن و جلوگیری از انجام اثر متقابل، می باشد.
گاه به گاه "مممم" و "آه" نشان می دهد که شما به گفتگویتان علاقه مند نیستید و واقعا درگیر صحبت نمیباشید. دلایل برای رفتن و نادیده گرفتن فرد مقابل را در صورت امکان پیدا کنید. برای حفظ عقلانیت خود، ممکن است بهتر باشد فاصله خود را تا حد ممکن با آن شخص حفظ کنید.اگر روش متداول و قابل اعتمادی برای برخورد با آنها ندارید، از حضور ناراحت کننده آنها جلوگیری کنید!
8. راه خودتان را بگیرید و مودبانه مخالفت کنید
مهم نیست، شما یک کیسه بکس یا آینه نیستید. شما حق دارید حتی اگر نظرهای مخالف دارید با احترام بگویید ؛ راه های مودبانه ای برای توضیح دادن به اشخاص را دارید که با آنها موافق نیستید. از عبارت "یک نقطه جالب وجود دارد" استفاده کنید.راه بزرگی را پیش بگیرید و بدانید که شما کار خودتان را انجام داده اید و این بهترین کاری است که می توانید انجام دهید.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از نمناک؛ افراد مغرور و متکبر فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست، اعتقادات الکی دارند و از گوش دادن به دیگران خودداری می کنند. آنها ممکن است از زبان نابهنگام استفاده کنند، کسانی که در اطرافشان هستند را نادیده می گیرند، مردم را غیر قابل تحمل می دانند یا فقط به شدت بی ادب عمل می کنند.
آسان نیست به طور مداوم در اطراف این نوع از افراد قرار بگیرید، زیرا آنها می توانند اعتماد به نفس شما را نابود کنند. ممکن است ندانید که چه چیزی را باید بگویید، چطور برای خودتان مطرح کنید یا مودبانه نظر خود را بگویید ،شما سزاوار این هستید که صدایتان شنیده شود و با احترام با شما برخورد شود.
اگر همیشه از مسیرهایتان را افرادی که مغرور هستند عبور می کنید، نکات موثر برای برخورد با افراد مغرور که در این بخش گفته شده است را امتحان کنید ،شما قادر خواهید بود از استراتژی هایی برای رسیدگی به شخصیت متکبر این نوع افراد در زندگی تان با رفتاری مناسب استفاده کنید.
9. با آنها صادق باشید
اگر هیچ چیزی درست کار نمی کند و فرد متکبر همچنان به اعصاب خردکنی شما ادامه می دهد، با آنها صادق باشید ،شما نیازی به فریاد، سوگند یا استدلال ندارید.می توانید با راهی مودب و با اعتماد به نفس به آنها بگوئید که فکر می کنید بسیار متکبر هستند.
اطمینان حاصل کنید که راهتان درست است و نمونه های روشنی از اینکه آنها به شما آسیب رسانده یا مزاحم شما هستند، را ارائه دهید. ممکن است در ابتدا دیوانه شوند اما این می تواند منجر به تغییرات مثبتی در آنها شود اگر وضعیت آنها فرق نکرد و یا فرد به نوعی پاسخی نداد، به سادگی از وضعیت خارج شوید و آن را ترک کنید متاسفانه، همه چیز را نمی توان ثابت کرد.
قطعا برای شما پیش آمده است که رابطه تان با یکی از اعضای خانواده, دوستان و یا حتی نزدیکانتان برای مدتی یک طرفه شده باشد و یا اوضاع به گونه ای پیش رفته باشد که برایتان سمی است؛ به طوری که شما همیشه به این افراد نزدیک به خود لطف و محبت کرده اید امّا موقعی که شما به آن ها احتیاج دارید مشغول کار خود هستند و هیچ توجهی به شما نمی کنند و حتی این موضوع ممکن است در زندگی مشترکتان نیز اتفاق افتاده باشد که شما با کلی فکر, یک قرار عاشقانه با همسرتان گذاشته باشید, در حالی که او حتی برایش مهم نبوده و تا به حال, چنین کاری را برایتان انجام نداده است.
چگونه میتوانید چرخه ارتباطی خود با شخصی که از خود راضی و مغرور است را قطع کنید؟
در ادامه، برخی از گفتههای متخصصان را بخوانید که نحوه برخورد با افراد خودخواه و مغرور، چه در خانواده و چه در گروه دوستان را بازگو کردهاند.
چه چیزی باعث میشود که یک نفر مغرور باشد؟
لیسا ماری بابی، مشاور و روانشناس ازدواج و خانواده در این خصوص میگوید: «هوش هیجانی در یک طیفی وجود دارد و برخی از افراد در مقایسه با عده ای دیگر عاطفی تر هستند که یک علامت از هوش هیجانی پایین, تمایل به از خود راضی بودن، یا به طور فزایندهای نگران بودن درباره آنچه خودتان فکر کرده و احساس میکنید که به آن نیاز دارید و میخواهید، به جای افکار، احساسات، نیازها و خواستههای دیگران است.»
بابی به عنوان الگویی از رفتارهای خودخواهانه یکی از عزیزان، پیشنهاد میکند یک نگاه دلسوزانه داشته باشید تا متوجه شوید که چرا ممکن است اینگونه رفتار کنند؟ و میگوید: «چیزی که به نظر من مفید است، ایدهپردازی درمورد نحوه عملکرد افراد در متن تجارب زندگی خود است. افرادی که "خودخواه" هستند، تمایل دارند در محیطهایی پرورش یابند که در آنجا احساسات، افکار و نیازهای آنها شناخته و ارزیابی نمیشود.»
بابی ادامه میدهد: «در مقابل، افراد بسیار همدل, احساسات و افکار خود را به آنها بازتاب دادند و حداقل, به آنها احترام گذاشتند. به این ترتیب، افراد متفکر و دلسوز متولد نمیشوند، بلکه ساخته میشوند. بنابراین, افرادی که بدون توانایی آسان درک و احساس ارزش دیگران به بزرگسالی رسیدهاند، تمایل دارند محصولات محیط زندگی خود باشند.»
انتقاد از افراد خودخواه نتیجه عکس دارد
دوست یا عضوی از خانواده که خودخواه و مغرور است هر صحبتی را که تبدیل به یک مونولوگ میکند احتمالا متوجه نمیشود که شما را آزار میدهد چراکه در درک احساسات دیگران مشکل دارد و این میزان خودآگاهی کم بدین معناست که اگر از رفتار نادرست آن ها صحبتی کنید بر این باور است که درک اشتباهی از او داشته اید.
بابی در این باره توضیح میدهد: «وقتی افراد با هوش هیجانی ضعیف و پایین، واکنش بدی به افراد دیگر نشان میدهند، فردی که آن واکنش را دیده است، احساس میکند که به او توهین شده است. در حالی که فردی که هوش هیجانی پایینی دارد میتواند یک گفتوگوی فکر شده ای با فرد داشته باشد امّا او ترجیح میدهد که صحبت را به سمت خود برگرداند و حالت تدافعی به خود میگیرد.»
تعیین کردن مرز بسیار ضروری است
شما فقط میتوانید عملکرد خود را کنترل کنید، نه شخص دیگری را.
نانسی لوین، روانشناس در این باره توضیح میدهد: «این مسئله, کمتر در مورد مدیریت یک شخص دیگر و بیشتر در مورد تعیین مرزی برای آن چه که در دسترس شما و نحوه واکنش شما به آن بیشتراست صدق می کند. اگر شخصی که در زندگی ما وجود دارد به خاطر ما, خود را نشان نمی دهد می توانیم از او بخواهیم که در هر شرایطی تعادل را رعایت کند و علاوه بر آن, می توانیم به گونه ای آماده باشیم که فرد مقابل, تا حدّ ممکن, ما را در آن جا نبیند.»
وی ادامه میدهد: «جمله معروفی است که میگوید برای خریدن شیر به ابزارفروشی نرو. به همین دلیل, باید خودمان را ارزیابی کنیم و ببینیم آیا در تلاش هستیم که نیازهای خود را توسط شخصی برآروده کنیم که نه تمایل به و نه توانایی انجام این کار را دارد؟»
سکوت میتواند صحبتهای زیادی داشته باشد
در حالی که بی تفاوت شدن به یک رابطه, عمل بدی است، امّا بابی میگوید با در دست گرفتن زمانی که برای فرد خودخواه و مغرور صرف میکنید، میتوانید به او کمک کنید تا رفتار خود را بررسی کند, با این وجود, انتظار نتایج یک شبه را نداشته باشید چرا که تغییر تنها در صورتی اتفاق می افتد که این افراد تمایل به انجام این کار را داشته باشند.
بابی در این مورد میگوید: «این یک موضوع عادی و طبیعی است که نخواهیم زمان زیادی را با شخصی خودمحور و شنونده ضعیف بگذرانیم که این موضوع به مرور و باگذشت زمان باعث می شود که این افراد متوجه شوند که دوستان زیادی ندارند و یا روابط آن ها کوتاهمدت است و به دنبال آن, نمی توانند در حرفه خود پیشرفت کنند و یا اغلب, احساس تنهایی می کنند و قصد دارند که با دیگران قطع رابطه کنند و همچنین, ممکن است آن ها احساس بدی داشته باشند و حتی تعجب کنند که چرا این اتفاق میافتد.»
مشاورههای روانشناسی و تفکر درباره رفتار خود میتواند معجزه کند، اما این ها به شرطی می توانند پاسخگو باشند که خودِ شخص بخواهد.
بابی در این مورد توضیح میدهد: «غالباً، یادگیری چگونگی گوش دادن فعالانه و همدلانه، پرسیدن سؤالها به طور واضح و کند کردن روند آنها برای در نظر گرفتن دیدگاههای دیگران، دربهبود روابط قویترموثر است.»
اگر نامزد یا همسر شما خودخواه است، این کار را کنید
بابی پیشنهاد می کند که اگر در رابطه خود و طرف مقابلتان, به سرعت متوجه وجود غرور و خودخواهی شدید این رابطه را به هم بزنید و بدنبال آن, این روانشناس میگوید: «رفتار خودخواهانه را بسیار جدی بگیرید و اشتباهی که افراد زیادی به خصوص عده ای از زنان مرتکب میشوند را نکنید چرا که آن ها بر این تصور هستند که قرار است با خوشبینی همه چیز درست شود.»
با این حال، بابی پیشنهاد می کند یک رابطه طولانی مدت مثل ازدواج را با یک فرد بیطرف, مانند یک مشاور در میان بگذارید.
وی در این باره میگوید: «شخصی که با مهارتهای هوش هیجانی دست و پنجه نرم میکند، به راهنمایی در مورد چگونگی عاطفی تر بودن شریک زندگی نیاز دارد که با این حال، ممکن است طرف مقابل نیز برای دلسوزی و قدردانی از شریک زندگی خود نیز تلاش کند.»
آیا یک دوست مغرور، یک دوست واقعی است؟
شاید جواب این سوال مثبت باشد، اما فقط برای گذراندن یک زمان کوتاه.
بابی معتقد است: «بهتر است وقت و انرژی خود را صرف دوستی با افرادی کنید که میتوانید رابطه متعادلتر و متقابلاً سخاوتمندانهتری با یکدیگر داشته باشید.»
مشخص کردن حد و مرز برای اعضای خانواده یکی از کارهای سخت است، اما شما نباید در خصوص این مسئله احساس گناه کنید و لوین در این رابطه میگوید: «بیاموزید که در مورد چه چیزی بله میگویید. اگر بله از ترس ناامیدی یا عصبانیت کسی، یا نیاز به قهرمان شدن است، گفتن نه بهترین پاسخ خواهد بود.»
بابی همچنین هشدار میدهد: «بهترین استراتژی در اینجا ممکن است کاهش چشمگیر انتظارات، محدود کردن زمان های با هم بودن و کمک گرفتن از دیگر نزدیکان است.»
مطمئنا رفتار خودخواهانه دیگران تقصیر شما نیست، اما لوین میگوید اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در این رابطه به صورت افراطی عمل نکرده اید و حتی اگر متوجه شدید که در این رابطه, صرفا در حال خرج کردن احساسات خود هستید، از خود بپرسید از این رابطه چه چیزی دریافت میکنید؟
لوین می گوید: «آیا سعی میکنید با اظهار بخشش و راضی کردن بیش از حد دیگران برای خود عشق بخرید؟ وقتی بیش از حد و غالبا با هزینه شخصی خود برای دیگران کار می کنید این موضوع باعث می شود که توقع از شما بالا برود.»
اینجا بخوانید:
وی ادامه میدهد: «اگر آنچه را که نیاز دارید دریافت نمیکنید, ممکن است به این دلیل باشد که از پرسیدن میترسید و حتی ممکن است توانایی خود در کارهایی که انجام میدهید را کور کنید. وقتی بتوانید توانایی خود را آزاد کنید، از انرژی که به شما باز خواهد گشت حیرت خواهید کرد.»
غرور یک مکانیزم دفاعی ناخودآگاه است
پرهام سعی می کرد توجه دختران و پسران محبوب دانشگاه را به خود جلب کرده تا مانند آن ها به نظر برسد. اما از هیچ روشی نتوانست بر آن ها تاثیر بگذارد. (نگاه کنید به تاثیر گذاشتن بر دیگران)
این مسئله باعث شد پرهام احساس بدی داشته باشد و تصور می کرد این افراد محبوب مورد نظرش از عمد او را نادیده می گیرند. پرهام دچار آسیب شخصیتی شد و تصمیم گرفت از راه جدید دیگران را به خود علاقه مند کند.
او در سطج ناخودآگاه خود تصمیم گرفت یک فرد مغرور و متکبر شود!
مغرور کیست
ذهن پرهام مغرور بودن را به عنوان یک راه حل برای جلب توجه دیگران انتخاب کرد و تصمیم گرفت از این طریق آسیب شخصیتی خود را درمان کند. اما او با یک چالش بزرگ رو به رو بود؛ درحالی که دیگران او را نادیده می گرفتند چگونه می توانست با مغرور بودن توجه شان را جلب کند؟ چگونه می توانست ادعا کند از افرادی که به او علاقه مند نیستند بهتر است؟
درواقع رفتار متکبرانه ی پرهام با افرادی که بهتر از او به نظر می رسیدند نبود، بلکه با آن دسته از افرادی که خود را بی ارزش تر از او می پنداشتند چنین رفتاری می کرد. پرهام برای توصیف این دسته از افراد کلماتی مانند بازنده یا بی کفایت را به کار می برد.
غرور در روانشناسی
از لحاظ روانشناسی افراد متکبر کسانی هستند که مورد احترام و توجه دیگران قرار نگرفته و برای آن ها مهم نبوده اند. در نتیجه تلاش می کنند به وسیله ی رفتار متکبرانه با اشخاصی که خود را بی ارزش تر و پایین تر از آن ها می پندارند آسیب شحصیتی خود را جبران کرده و با بد رفتاری با آن ها ارزش از دست رفته ی خود را بازگردانند. (نگاه کنید به حقارت، جبران و موفقیت)
اینجا بخوانید:
پس فراموش نکنید غرور نشانه ای از ضعف شماست.
واقعیت هایی جالب درمورد افراد مغرور
میدانید غرور چیست؟ غرور، احساس اعتماد بنفس کاذب و خود ستایی است که میتوانید نسبت به خود داشته باشید و با کمک آن باور کنید که بهتر از هر کس دیگری هستید. در این مطلب به شما میگوییم چرا غرور یک مرض است.
حتما تا به حال با کسی روبرو شدهاید که به اصطلاح مغرور بوده است. مطمئنا به نظر نمیرسیده که این فرد شادتر از دیگران باشد یا طرز فکر بهتری نسبت به سایرین داشته باشد. حتما متوجه شدهاید که او چقدر استرس و اضطراب داشته اشت. اما زمانی متوجه این موارد میشوید که خوب دقت کنید.
استرس ناشی از غرور
مغرور بودن لزوما باعث نمیشود احساس خوبی داشته باشید. افراد مغرور با اینکه تلاش میکنند بهتر از بقیه باشند، اما واقعیت چیزی است که پشت نقاب غرورشان وجود دارد: آنها اعتماد بنفس ضعیفی دارند که باعث میشود خودشان را با دیگران مقایسه کنند. بدین ترتیب هیچکس جایگاه آنها را به عنوان کسی که نسبت به بقیه سرآمد است نمیبیند. افراد مغرور همیشه گوش به زنگ موقعیتهایی هستند که خود را با دیگران مقایسه کنند تا برای صدمین بار تائید کنند که همان چیزی هستند که باور کردهاند.
افراد مغرور، بیاعتمادی خود را پنهان میکنند. در واقع غرور برای این افراد مخفیگاهی است که بیاعتمادیهایشان دیده نشود. هر چند مغرورها جوری رفتار میکنند که انگار بالاتر از همه هستند، اما در واقع در اعماق وجودشان، خود را پایینتر از بقیه احساس میکنند.
افراد مغرور اجازه میدهند اضطراب بر آنها چیره شود. استرس ناشی از غرور از نیاز به همیشه مورد توجه بودن نشات میگیرد. ضمنا این افراد خیلی به خود فشار میآورند که خود نمایی کنند و برتر از دیگران باشند.
همانطور که میبینید هر چند افراد مغرور به ظاهر بهتر از دیگران هستند، اما واقعیت چیز دیگریست. در زیر این طرز نگاه و رفتار، فردی بسیار حساس و آسیب پذیر قرار دارد که به احتمال زیاد دردهای زیادی را تحمل میکند.
مشکلات افرادی که با مرض غرور زندگی میکنند
نمیتوانند دیگران را تحسین کنند
ما آدمها با تحسین دیگران میتوانیم به اهداف واقع گرایانهی خود برسیم. از سویی دیگر، مدام به دنبال بهتر از دیگران بودن باعث میشود همیشه خود را با آنها مقایسه کنیم. فرقی نمیکند چه میکنید، همیشه کسی هست که بهتر از شما باشد و بخواهید خود را با او مقایسه کنید.
بلد نیستند چطور به دیگران گوش دهند
افراد مغرور اغلب دوست دارند مورد توجه همه باشند و همین مانع میشود که به دیگران گوش دهند؛ بنابراین در روابط خود دچار اختلاف و تنش میشوند، زیرا آدمهای اطرافشان تصور میکنند آنها فقط در مورد خودشان حرف میزنند.
نمیتوانند بدون اینکه خودنمایی کنند کاری انجام دهند
مغرورها همیشه در حال تلاش برای اثبات خود هستند، بنابراین لحظهای آرام نیستند و از چیزی لذت نمیبرند. این بیقراری جلوی شادیشان را میگیرد و از چیزی راضی نمیشوند، و این لطمهی بزرگی به آنها وارد میکند.
غرور بیماریست، چون مشکلات زیادی ایجاد میکند
خیلی از افرادی که از غرور کاذب رنج میبرند چیزی را پنهان میکنند که آزارشان میدهد؛ بنابراین غرور یک مرض است. وقتی فرد مغرور، رنجش خود را پنهان میکند، به جای حل مسئله، سعی میکند آن را نادیده بگیرد و همین مشکلش را بدتر میکند.
افراد مغرور ممکن است سالهای زیادی مسئلهای را پشت نقاب غرور خود مخفی کنند و همین باعث اندوه بیشتر و استرس افزودهتر میشود. با وجود اینکه افراد مغرور این طرز فکر را مدتها در وجود خود مخفی نگه میدارند و در این کار موفقاند، اما باز هم غرورشان مرضی است که خود عامل بیماریهای دیگر میشود. میگرن، سرگیجه، و معده درد همگی نشاندهندهی این هستند که چیزی باید تغییر کند. این بیماریها بروز جسمی هیجانات منفی این افراد هستند.
غرور مسئلهای نیست که هیچ راه حلی نداشته باشد. اما برای رفع آن، باید بدانید علت اصلی و پنهانش چیست. اگر فکر میکنید در این مسیر به کمک نیاز دارید از یک مشاور کمک بگیرید.
شک نکنید که غرور یک بیماری است که حتی علائم فیزیکی داشته و ریشهی عمیقی دارد. حس اعتماد بنفس سالم، آرامش و اطمینان، همگی تاثیرات بزرگی بر سلامت جسم و جانتان دارند.
5 دلیلی که افراد مغرور می توانند موفق شوند!
علیرغم اینکه متکبر بودن نزد دیگران کیفیت مطلوبی ندارد، رفتارهای غرور آمیز فوایدی دارند ـ متأسفانه، غرور و تکبر می تواند به نفع خود باشد. در اینجا پنج دلیل وجود دارد که نشان می دهد تکبر چگونه منجر به موفقیت می شود:
1. افراد مغرور ابراز خشم می کنند.
مشخص شده است که غرور با اظهار خشم رابطه ای مثبت دارد. بنابراین افراد متکبر ممکن است به هر کسی ضربه بزنند، از جمله شما و این می تواند ترسناک و تهدید آمیز باشد. در حالی که تهدید و ترس متاسفانه یک شیوه ظالمانه برای رسیدن به موفقیت است.
2. آنها افرادی مسلط هستند.
طبق تحقیقات دریافتند که انسان های مغرور افرادی با نفوذ و مسلط هستند و در اقدامات اجتماعی از امتیاز بالایی برخوردارند و همچنین تسلط برای آنها می تواند فوایدی داشته باشد. متکبران حتی هنگام دستیابی به قدرت از تمام موانع بلند عبور می کنند و به سوی آن می شتابند. حتی شرایطی وجود دارد که نشان می دهد تسلط اجتماعی برای پیدا کردن همسر بسیار جذاب و کارآمد است!
3. اشخاص متکبر معمولا سخت گیر هستند.
با توجه به تحقیقات، پژوهشگران دریافتند که افرادی که از سمت سرپرستان و دوستان خود به عنوان فرد مغرور شناخته می شوند، تمایل کمتری نسبت به موافقت نشان دادن با دیگران دارند. به تعریفی دیگر آنها افرادی سخت گیر و مشکل هستند. در حالی که این نوع افراد همیشه محبوب و دوست داشتنی نیستند، سخت گیری می تواند مزایایی برای آنها داشته باشد. به آخرین باری که با یک شخص واقعا سخت گیر و مخالف مشاجره کرده اید، فکر کنید. چه دردی کشیده اید، درسته؟ گاهی اوقات بهترین کار این است که فقط تسلیم شوید و تغییر مکان دهید، در نتیجه افراد متکبر از نتیجه آن سود می برند.
4. افراد مغرور به دیگران حمله می کنند.
اشخاص متکبر متاسفانه بیشتر به جای حل مسائل به دیگران حمله می کنند. آیا تا به حال سعی کرده اید با کسی مشکلی را مطرح کنید و ناگهان او به شما با جملات حمله ور شود؟ خیلی نا امید کننده است! غرور در این نوع حرکت ناخوشایند نقش بسیار مهمی دارد و این در حالی است که ما چنین حملاتی را در طول زندگی زیاد می بینیم و با کوتاه آمدن در برابر آنها متاسفانه به قدرتمند کردن این صفت خطرناک و زشت کمک می کنیم.
5. اشخاص مغرور خود را از دیگران برتر می دانند.
در حالی که غرور با خودشیفتگی شبیه نیست، اما هر دو صفات دارای ویژگی های مشابهی هستند. در این مرحله محققان به این نتیجه رسیدند که اشخاص متکبر در حس برتر پنداری نسبت به دیگران از امتیاز بیشتری برخوردارند. بنابراین افراد مغرور به نظر می رسد که برتر هستند و این متاسفانه صحیح است! در اکثر مواقع این حس خود برتر پنداری، منافع اجتماعی زیادی برای شخص متکبر خواهد داشت.
در مقابل غرور و تکبر بایستید!
متکبران علاوه بر ویژگی های گفته شده، مشخصات دیگری که با قلدری در رابطه هستند، نیز دارند. آنها از تدابیر بدی برای پیشبرد کارهای خود استفاده می کنند که اغلب برای دیگران هزینه در بر دارد. در طول تاریخ، این موضوع همیشه معضلی بوده است که انسانها با آن روبرو بوده اند. هماهنگ شدن با بقیه افراد، ایستادگی و کوتاه نیامدن در برابر آنها می توانست یک راه مبارزه با این شرایط باشد.
اگر در زندگی با فردی زورگو و مغرور مواجه شدید که زندگی شما را سخت و دشوار کرده است، باید مانند اجدادمان با هم هماهنگ باشیم و برای مقابله با آنها کاری کنیم. در ضمن هر چه تعداد مخالفان بیشتر باشد، احتمال برنده شدن افراد متکبر کمتر می شود.
غرور یک خصیصه ناخوشایند و نامطبوع است، اما با این وجود، افراد مغرور روی آن پافشاری می کنند. آنها می خواهند که شما را تضعیف کنند و خودشان پیشرفت کنند و قوی شوند. اگر با آدم های مغرور مشکل دارید بدانید که تنها نیستید و هماهنگ شدن با دیگران برای مقابله با این نوع افراد بهترین روش است تا به آنها اجازه ندهید که بر شما تسلط پیدا کنند.
اینجا بخوانید:
ویتامین هایی که به سیاهی مو کمک می کند
دلیل اینکه بسیاری از افراد موفق مغرور و متکبر هستند چیست؟ این سوالی است که در (Quora) بسیار پرسیده میشود. (کوئرا مکانی برای یاد گرفتن دانش و اشتراک آن با دیگران است. سرویسی که این امکان را به افراد میدهد که با یادگیری از دیگران بتوانند دنیای خود را بهتر درک کنند.) در ادامه نظر جین چین بنیانگذار و رئیس موسسه علوم پزشکی لیاسون را در این باره میخوانیم.
چرا افراد موفق متکبر هستند؟ و هزینه مهربان بودن چیست؟ زیرا گمان میکنم هدف اصلی آن سوال پاسخ به این مسئله است.
اغلب افراد موفق از یک زندگی معمولی شروع کردهاند. خلاف آنچه تصور میشود، بسیاری از آنان رفتار مغرورانهای ندارند و شاید عده زیادی از آنها، شخصیت مهربان و خونگرمی داشته باشند. شما بهعنوان یک فرد عادی روزگار خود را سپری میکنید. روزها وظایف و کارهایتان را انجام میدهید و شبها به استراحت میپردازید و بهصورت کلی با جریان عرف جامعه همراه هستید.
اما روزی فرا میرسد که استعداد و ارزشتان کشف میشود. سرمایهگذاران بزرگ به سمت شما هجوم میآورند. روز به روز ارزش و اعتبار بیشتری پیدا میکنید و درهای موفقیت یکی پس از دیگری برایتان باز میشود.
شاید در ابتدا قابل تصور نباشد، ولی بهزودی متوجه میشوید افراد زیادی هستند که هر کدام چیزی از شما میخواهند و تمناهایی مانند گرفتن شماره تماس، پول، زمان، توجه، نصیحت، امضا و سفارش دارند. حتی بعضی افراد که آنها را نمیشناسید، شروع به سوءاستفاده از شهرت و اعتبار شما برای منافع خودشان میکنند.
اما بدتر از همه اینکه افرادی که گمان میکردید دوستانتان هستند یا حتی از خویشاوندان نزدیک، چهره واقعی خودشان را نمایش میدهند و به صراحت نقاب نجابت و محبت را از چهره برمیدارند.
در ابتدا به دلیل شخصیت و نجابت خانوادگی سعی میکنید به روی خودتان نیاورید. اما بالاخره کاسه صبرتان ذرهذره پر و لبریز میشود. سرانجام روزی تصمیم میگیرید برای اینکه بتوانید خلاقیت و رشد خود را حفظ کنید، بنا به توصیه عقل سالم برای حرفهتان اهمیت بیشتری قائل شوید. برای این منظور احتیاج دارید که یک چتر حفاظتی برای خود ایجاد کنید.
دیگر مثل سابق لبخند نمیزنید. درباره عکسالعملهایتان بیش از پیش محتاط میشوید که مبادا دیگران حسن نیت و احترام شما را به حساب پذیرش آنها بگذارند. در بعضی موارد کار به جایی میرسد که به خاطر اشتباهات ناچیز دیگران سریع از کوره درمیروید و سر آنها فریاد میکشید؛ البته پس از آن احساس شرمندگی میکنید.
شاید کمی هم احساس پشیمانی درباره این منش حفاظتی که برای خود پیش گرفتهاید داشته باشید؛ اما مجبور هستید که ادامه دهید. وقتی که سهامداران منتظر بازگشت سرمایهگذاریشان روی شما هستند، دیگر مجالی برای تفکر درباره خرده مسائل اجتماعی و آداب معاشرتی ندارید.
از اینرو اغلب افراد موفق، ظاهری یا واقعی به تکبر روی میآورند. آنها تمایل به جذب انبوهی از طرفداران، ستایشکنندگان، تماشاگران، منتقدان و ستارگان دارند که این مسئله عموما اهمیتی برای افراد عادی ندارد. در واقع تکبر پوستهای برای حفاظت آنها از خودشان و در اکثر موارد ظاهری است و منطبق بر شخصیت واقعی آنان نیست.
علائم خودشیفتگی
راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی (DSM)، نه ویژگی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بیان میکند که اگر حداقل پنج مورد از آن در رابطه با فردی صدق کند، میتوان برای آن فرد تشخیص خودشیفتگی داد:
-
فرد خود را به شکل افراطی و بزرگنمایی شده مهم بداند؛ استعداد و دستاوردهای خود را بزرگ جلوه دهد و بدون در نظر گرفتن جایگاه خود، انتظار احترام ویژه داشته باشد.
این ویژگی در افراد خودشیفته سبب میشود که آنها پر ادعا به نظر برسند. آنها ممکن است تصور کنند که دیگران قدر آنها را به اندازه کافی نمیدانند و به اندازه کافی برای آنها ارزش قائل نمیشوند. در کارهای گروهی نیز معمولا بر این باور هستند که خودشان بیشتر از دیگری تلاش کرده و نقش بیشتری در اتمام کار داشتهاند.
-
فرد در خصوص موفقیت، قدرت، زیبایی و یا عشق ایدهآل خیالپردازی کند.
این افراد در تصوراتشان خود را با اشخاص مشهور و بالا مرتبه مقایسه میکنند.
-
فرد این باور را داشته باشد که شخصی خاص است که تنها توسط افراد خاص و منحصر به فرد درک میشود و تنها با این افراد میتواند معاشرت کند.
این افراد تصور میکنند که نیازهایشان با انسانهای دیگر متفاوت است. آنها تنها با افرادی با منزلت اجتماعی بالا معاشرت میکنند یا تنها به مراکزی مراجعه میکنند که خدمات آنها را در شأن خود بدانند. معاشرت آنها با افرادی که معمولا از آنها بالاتر هستند باعث میشود که حس مهم بودن و ارزشمندی بیشتری پیدا کنند.
اینجا بخوانید:
چند راز مهم در ارتباط برقرار کردن با مردان
-
فرد نیازمند تحسین و تمجید ویژه باشد.
اعتماد به نفس افراد خودشیفته معمولا شکننده است. آنها ممکن است تصور کنند که چقدر خوب پیش میروند و به اندازه کافی توجه دیگران را در اختیار دارند، اما اگر توجه مورد نظر خود را دریافت نکنند، به شدت اعتماد به نفسشان را از دست داده و احساس حقارت میکنند. آنها به توجه و تحسین از سمت دیگران نیازمند هستند. در همین راستا آنها معمولا دوست دارند که ورودشان با استقبال گرم همراه باشد.
-
فرد تصور کند که همیشه حق با اوست و اگر حرفی میزند یا انتظاری دارد دیگران بی چون و چرا باید قبول کنند.
زمانی که دیگران به خواستهها و نیازهای آنها توجه کافی نشان نمیدهند، بهشدت عصبانی میشوند.
-
فرد در روابطش از افرادی که حقوق خود را نمیدانند سوء استفاده کرده و آنها را برای رسیدن به خواستهاش استثمار کند.
افراد خودشیفته معمولا با کسانی دوستی میکنند یا با کسی وارد رابطه عاشقانه میشوند که به آنها در رسیدن به خواستهشان کمک کند یا مقبولیت اجتماعی داشته و به آنها در افزایش اعتماد به نفسشان یاری رساند.
-
فرد از همدلی بیبهره باشد و احساسات و نیازهای دیگران را نتواند درک کند.
این افراد معمولا تصور میکنند که دیگران در خصوص مشکلاتشان بیش از حد و با جزئیات غیر ضروری صحبت میکنند و در این شرایط کم حوصله و عصبی میشوند. آنها بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران کارهایی را که فکر میکنند درست است، انجام میدهند.
-
فرد معمولا بر این باور باشد که دیگران به او حسادت میکنند.
این افراد اگرچه در خصوص دستاوردهای خود بزرگنمایی میکنند اما معمولا درگیر این موضوع میشوند که ممکن است دیگران به آنها حسادت کرده و حس بد آنها بر زندگیشان تاثیر بگذارد.
-
فرد در رفتار و نگرشش نوعی غرور و تکبر دیده شود.
به طور مثال ممکن است این افراد از بیادبی گارسون شاکی شوند و در ذهنشان بسیاری از افراد را خنگ و احمق تلقی کنند.
انواع اختلال شخصیت خودشیفته
بعضی از منابع افراد خودشیفته را به دو دسته تقسیم بندی میکنند:
خودشیفته آسیب پذیر
این دسته از خودشیفتهها بسیار درونگرا بوده، در جمع احساس راحتی نداشته و خجالتی میشوند. البته این افراد خجالت و اعتماد به نفس پایین خود را با نقاب غرور یا بی علاقگی پنهان میکنند. این افراد به دلیل ترسی که از طرد شدن توسط پارتنرشان دارند، سعی میکنند که از خودشان در برابر او محافظت کرده و بر خواستهها و نیازهای خودشان تمرکز کنند.
خودشیفته بزرگنما
این دسته از افراد خودشیفته درون گرا نبوده و در جمع سعی به جلب توجه و تحسین میکنند. آنها برایشان احساس و خواسته دیگران اهمیتی ندارد و حتی برایشان مهم نیست که مغرور و خودشیفته به نظر برسند. این دسته از خودشیفتهها خودشان را بهتر از همه و حتی پارتنرشان میدانند و میخواهند به دیگران نیز این موضوع را دیکته کنند. فرد خودشیفته بزرگنما برای این که تایید و تحسین از طرف پارتنرش دریافت کند به هر روشی از جمله عصبانیت، تحقیر و گناهکار جلوه دادن متوسل میشود.
دلایل ایجاد اختلال خودشیفتگی
علت ایجاد خودشیفتگی به طور کامل مشخص نیست اما چند دلیل احتمالی برای آن در نظر گرفته میشود. توجه زیاد والدین به کودک و تشویق و تحسین بی اندازه او میتواند یکی از دلایل ایجاد خودشیفتگی در بزرگسالی باشد. در این حالت کودک تصور میکند که فردی بسیار مهم و متفاوت است که تنها خواسته و نیاز او اهمیت دارد.
از طرف دیگر بی توجهی به کودک و نادیده گرفتن او نیز میتواند در شکل گیری این اختلال موثر باشد. در این حالت به دلیل بی محبتی و بی توجهی اطرافیان، فرد به این نتیجه میرسد که باید مراقب خودش باشد زیرا کسی به فکر او نیست؛ بنابراین تنها بر خواستهها و نیازهای خود متمرکز میشود.
درمان اختلال شخصیت خودشیفته
با توجه به این که افراد خودشیفته دوست ندارند فکر کنند که مشکلی وجود دارد، غالبا نمیپذیرند که مبتلا به اختلال خودشیفتگی هستند و یا به رواندرمانی نیاز دارند. دسته اندکی از این افراد که به مشاوره روی میآورند معمولا به دلیل عوارض خودشیفتگی نظیر اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد این کار را انجام میدهند. در صورتی که اطرافیانتان شما را خودشیفته خطاب میکنند بهتر است به روانشناس برای تشخیص دقیق مراجعه کنید. جلسات رواندرمانی به شما کمک میکند که الگوهای خودشیفتگی را در خودتان شناسایی کرده و برای اصلاح آنها راهکارهای مناسب در پیش بگیرید.
زمانی ما الگوهایی را برای مقابله با اضطراب انتخاب کرده و به مرور زمان به آنها عادت کردهایم. این الگوها اگرچه مطمئن به نظر میرسند اما در نهایت سبب رفع اضطراب ما نمیشوند و در بسیاری از مواقع حتی شرایط را سختتر نیز میکنند. بهتر است که به کمک یک فرد متخصص در زمینه روان، این الگوها را شناسایی کرده و در جهت رفع آنها قدم برداریم.
گرایش به خودشیفتگی در همه ما انسان ها وجود دارد، اما با درجات متفاوت. شاید شما هم از جمله کسانی باشید که با یک فرد مبتلا به اختلال نارسیسم یا خودشیفتگی ازدواج کرده و هنوز به طور کامل از این مسئله آگاه نیستید.عدم آگاهی از این اختلال و شیوه برخورد با آن می تواند تک تک دقایق زندگی را برای تان به یک کابوس وحشتناک تبدیل کند.
برخورد درست با خودشیفته ها
رابطه با یک خودشیفته از نظر عاطفی طاقت فرسا است و می تواند روی سلامت روانی تان تاثیر بگذارد. شما پی می برید برای چیزهایی احساس گناه می کنید که واقعا تقصیر شما نیست. پی می برید همسرتان چیزی را که هفته ی پیش به شما گفته بود، حالا این هفته کتمان می کند.
خانواده و دوستان تان را نمی خواهد
«چرا باید خاله ات را ببینی؟ ماه قبل او را دیدی.»
«او هنوز در بیمارستان است.»
«همین که گفتم، ماه قبل او را دیدی.»
یکی از بهترین راه ها برای روبه رو شدن یا کنترل یک فرد خودشیفته این است که وقتی با آنها صحبت می کنید از این قضیه مطمئن شوید که صاف ایستاده اید، مستقیم به چشمان آنها نگاه کرده و به نوعی حس مقاومت از خود نشان دهید.
وقتی را که دور از خودشیفته سپری می کنید ممکن است دچار سردرگمی شود. مهمل بافی یکی از نشانه های بارز خودشیفتگی است. اگر خیانت کند(در خودشیفته ها بیش تر از دیگران رایج است)، شما را به خیانت متهم می کند. وقتی بدون او به خارج از شهر می روید یا در فعالیتی شرکت می کنید، این اتهام ها بیش تر می شوند. هم چنین، زمان دوری یعنی توجه کم تر به او.
سعی می کنند دیگران را برتر از شما نشان دهند.
این برای خودشیفته ها روشی برای به دست آوردن تسلط است، این گونه باعث می شوند احساس «حقارت» بکنید، و شما را از دیگران جدا می کنند. وقتی با سارا و نیما مواجه می شوید، به شما می گویند هرگز چنین چیزهایی را به خودشیفته نگفته اند. وقتی با خودشیفته مواجه می شوید، می گوید: «معلوم است که به تو می گویند هرگز چنین چیزی نگفته اند. چه قدر احمقی که پرسیده ای.»
مطمئن باشید نافرمانی تان تلافی می شود
اگر قواعد خودشیفته را زیر پا می گذارید، آماده ی پیامدهای آن باشید. خودشیفته ها وقتی از یک «جراحت ناشی از خودشیفتگی» آزرده شوند، شما را آگاه می کنند. درست مثل رابطه های مبتنی بر سواستفاده، فوران خشم به آشتی منتهی می شود. با این حال به یاد داشته باشید وقتی با خودشیفته آشتی می کنید، فوران خشم بعدی(که قطعا در راه است) بزرگ تر از قبلی خواهدبود. هر بار که فوران خشم رخ بدهد، ممکن است سواستفاده ی عاطفی به سواستفاده ی کلامی بیش تر منجر شودو سپس به سواستفاده ی فیزیکی شدیدتر از آن منجر شود.
لازم نیست از او بترسید
افراد خودشیفته کسانی هستند که خودشان را در قالب بزرگ ترین افرادی توصیف می کنند که نظیرش تا به حال به دنیا نیامده است و واقعا این مسئله را باور دارند. اما پشت این اعتماد به نفس کاذب، کسی خوابیده که شخصیتی متزلزل و نامطمئن دارد و از عقده حقارت شدیدی رنج می برد. در واقع آنها درست مثل آدم های قلدر و گردن کلفتی هستند که احتمالا با آنها روبه رو شده اید. هر زمان که دیگر از آنها نترسید و در برابرشان بایستید، آنها می ترسند و پا پس می کشند.
اینجا بخوانید:
خواص حیرت آور هویج
رقابت پذیر با او انتها ندارد
او پی می برد شما خواننده ی خوبی هستید، در یک گروه موسیقی شروع به آواز خواندن می کند. به او می گویید احساس سلامتی نمی کنید. ناگهان از شما مریض تر می شود. ممکن است به شما گوشزد کند در زمینه ای از شما بهتر است و ممکن است این را در مقابل آدم های دیگر بگوید. به شما می گوید بیش تر از کسی که شما را درمان می کند در مورد درمان می دانند.
زبان تن شما بسیار مهم است
بدن شما تا حد زیادی گویای اندیشه و احساس شماست. یکی از بهترین راه ها برای روبه رو شدن یا کنترل یک فرد خودشیفته این است که در برابر آنها از خود دفاع کنید. وقتی با آنها صحبت می کنید از این قضیه مطمئن شوید که صاف ایستاده اید، مستقیم به چشمان آنها نگاه کرده و به نوعی حس مقاومت از خود نشان دهید. سعی کنید پایین یا اطراف را نگاه نکنید. شاید این کار به اندازه صاف نگاه کردن به خورشید دشوار باشد اما اعتماد به نفس شما باعث عقب نشینی او می شود.
به هیچ عنوان به انتقاد او باور نداشته باشید
افراد خودشیفته کسانی هستند که خودشان را در قالب بزرگ ترین افرادی توصیف می کنند که نظیرش تا به حال به دنیا نیامده است و واقعا این مسئله را باور دارند.
افرادی که دچار این اختلال هستند، دوست دارند شما احساس مزخرف و افتضاحی داشته باشید، پس آنها را باور نکنید. چیزی را در درون خود بیابید که به شما زیبایی بخشیده و جایگاه عالی و فوق العاده ای به شما می دهد و ارزشش بیشتر از چیزی است که یک فرد خودشیفته به شما خواهد داد. از آن مهم تر اینکه نگذارید ذهن تان در آن ظلمت یا چیزهای بیهوده غرق شود که معمولا در قربانیان افراد خودشیفته چیزی عادی و رایج است.
او همدرد نیست
افراد خودشیفته از فقدان همدرد و ابراز دلسوزی رنج می برند. سوای این مسئله، خصوصیات آنها تبدیل به چیزی می شود که می تواند کاری کند که شما بخش زیادی از روز خود را با آن سپری کنید.
رفتارهای او را سرمشق خود قرار ندهید
افراد خودشیفته از فقدان همدرد و ابراز دلسوزی رنج می برند. سوای این مسئله، خصوصیات آنها تبدیل به چیزی می شود که می تواند کاری کند که شما بخش زیادی از روز خود را با آن سپری کنید. این مسئله می تواند به شما هم منتقل شود و ممکن است رفتارها و حرکات آنها را سرمشق خود قرار دهید و آنها را در ذهن خود توجیه کنید. این مسئله بسیار شایع و طبیعی است.
ارسال نظر