نقش تلویزیون در ترویج زندگی غربی
مقام معظم رهبری قناعت پیشگی را تذکر دادند، کی، کجا، چه نهاد و رسانه ای جز تلویزیون مسئولیت فرهنگ سازی در این زمینه را دارد؟ آیا در همه این سال ها مدیریت فرهنگی و خصوصا رسانه ملی باید درانفعال شاهد این همه پرمصرفی، کاهش فرهنگ کار و پیر شدن جامعه می بود؟
گروه فرهنگی مشرق- مطابق آمار قابل باور، مردم روزانه بین ۴تا ۵ ساعت تلویزیون می بینند. یعنی اصلی ترین وسیله پر کردن اوقات فراغت خانواده ها – البته در کشور ما - تلویزیون است. آیا در چنین شرایطی می توان تصور زندگی بدون تلویزیون را کرد؟ بنابراین مهمترین و موثرترین ابزار شکل دهی رفتار اجتماعی مردم و ارتقا یا تنزل فکری – روحی و امیال همه در درجه اول همین جعبه جادویی است. کارشناسان رسانه، روان شناسان و عالمان حوزه و دانشگاه همواره نقش تلویزیون را در آموزش یا تثبیت سبک زندگی مردم برجسته تر از هر وسیله یا نهاد و ارگان دیگری دانسته و می دانند. با توجه به همه سال
های سپری شده و واقعیت های موجود جامعه، اکنون این پرسش مطرح است که تلویزیون در جهت و راستای کدام سبک زندگی جریان ساز بوده است؟ سبک زندگی ایرانی – اسلامی یا انواع وارداتی؟ مخصوصا غربی؟
منهای تحقیقات میدانی و کتابخانه ای، با درک شواهد حاکم و مروری ذهنی بر واقعیت های اطراف و اکنافمان، تغییرات حاصل شده در فرهنگ عمومی مردم کشورمان را نسبت به ۲۰ سال پیش،(به نفع سبک زندگی غریبه) درخواهیم یافت. با توصیف فوق، آیا می توان نقش تلویزیون را در اوضاع فعلی نادیده گرفت؟
حتما مدیریت رسانه ملی برای آنچه اتفاق افتاده پاسخ های متعدد دارد. مثلا کثرت و فشار رقبای بیرونی، کمبود بودجه، عدم همکاری لازم نهادها و دستگاه ها، رشد و گسترش طبقه متوسط رفاه زده و… و در راس همه، حرکت شتابزده توسعه و دگرگونی جامعه که طبعا رسانه را عقب انداخته و مجبور به دنباله روی شده است! و… مطرح خواهد شد.
واقعیت امر براین دلالت دارد که هیچکدام از موارد ذکر شده و دیگر ادله تلویزیونی ها توجیه گر خنثایی در مدیریت فرهنگی جامعه نیست. یعنی رسانه ملی در گرایش غالب اش همواره یا دنباله روی کرده یا کپی برداری از نمونه های موثر رقیب که بازهم پیروی است. البته جرقه هایی زده شده است. یا در زمینه های سیاسی و مقابله با جریانات معاند در رویکرد مستقیم گویی مانند اخبار، گزارش و… توفیقات قابل دفاعی داشته است، ولی فرهنگ جامعه را ساختارهای نمایشی و برنامه های به منظور سرگرمی می سازد. در دراز مدت آنچه جامعه را در خدمت ارزش های حاکمیت تقویت میکند و یکپارچه سازی به وجود می آورد همانا برنامه های پربیننده مردم پسند است، رویکردی که بی رودربایستی رسانه ملی در آن یا عقب مانده یا درجا زده و یا هم آواز با غریبه ها منهدم کننده کانون های سنتی و خانواده ها بوده است. عموم برنامه های تلویزیون در زمینه سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت مردم به اصطلاح آنتن پرکن بوده است. بی تاثیر و بی خاصیت. اهمیت چنین برنامه هایی در هدایت مخاطبان به سوی رسانه های فرصت طلب معاند بوده است. برنامه سازان تلویزیون با کمترین خلاقیت از سوی بیرونی ها مدیریت شده اند. مدیریت رسانه ما نیز در دایره ای منفعلانه، نه تنها اتوریته خود را اعمال نکرده بلکه تن به مدیریت شدن داده است. دربرخی موارد که این مدیریت میخواسته جلوداری کند همانجایی بوده که به اصطلاح مدرن شده است. فضاهای جذاب غربی را به درام ها تزریق کرده است مانند: معماری های بی هویت، برج نشینی های سربفلک کشیده، قرار ملاقات های کافی شاپی، ترویج تک فرزندی یا بی فرزندی، تبلیغ آشپزخانه های بیش از ۳۰ متری، چرخش در خانه های چند صد متری، فراموشی روابط و مناسبات سنتی، مصرف گرایی در تمام زمینه ها، پوشش های پر زرق و برق، نمایش دکور و مبلمان های درتوان طبقه بالاتر از متوسط وموارد بسیار دیگری که به جای حمایت و احیای سبک زندگی ایرانی – اسلامی، جوامع شهری و روستایی ما را تبدیل به گاو شتر پلنگ کرده است.
خلاقیت مدیریت فرهنگی راسش را دیدبانی هجوم و حمله دشمن تشکیل می دهد. اینکه جریانی سیاسی در مقطع قدرت خود، خواهان مصرف گرایی و دوری از قناعت شود و رسانه به جای نقد و آسیب شناسی آن و به جای نشان دادن مسیرتجربه شده جهانی و هدف درست، خود با رواج و ایجاد ولع درچنین رویکردی، پیشتازی کند که مدیریت نشد. مدیریت خلاق فرهنگی حتی زودتر از سیاستمداران، نقاط آسیب را شناسایی و معرفی می کند. جامعه را واکسینه می کند، ویروس های در کمین را در نطفه خفه می کند.
مقام معظم رهبری قناعت پیشگی را تذکر دادند، کی، کجا، چه نهاد و رسانه ای جز تلویزیون مسئولیت فرهنگ سازی در این زمینه را دارد؟ همچنین موضوع سبک زندگی ایرانی – اسلامی مورد نظر ایشان؟ مهمتراز همه پیر شدن جامعه و احتراز جوانان از ازدواج(و درصورت تاهل) و بی فرزندی و تک فرزندی خطر جدی پیش روی کشورمان است. آیا در همه این سال ها مدیریت فرهنگی و خصوصا رسانه ملی باید درانفعال شاهد این همه پرمصرفی، کاهش فرهنگ کار و پیر شدن جامعه می بود تا رهبری به میدان بیایند و همه را به چالش بکشند؟ خصوصا که می دانیم تخریب کردن راحت است اما بازگرداندن جامعه و درست کردن خرابی ها هزینه و زمان زیادی می خواهد. کما اینکه کشاندن مردم به راحت طلبی و مصرف گرایی سهل است اما بازدارندگی سخت، زمان بر و مدیریت هوشمند و ملی می خواهد. عادت مردم به آشپزخانه های اوپن و ایجاد علاقه به آن آسان، اما جمع کردن آن غیرممکن است. حتما مدیریت رسانه به یاد دارد که چند دهه قبل فقط طبقات مرفه دارای چنین آشپزخانه هایی بودند ولی با شیوع نمایش آن در تلویزیون، مردم روستاهای کم درآمد نه تنها درساختمان سازی های جدید خود اوپن گرا شدند، بلکه مبادرت به بازسازی(فقط برای اوپن) کردند. محیط باز هم لوازم جذاب و چشم نواز می خواهد.
زمستان گذشته درسفر به روستا، یکی از آشنایانم درتدارک تغییرات خانه اش بود. معمار پروژه فلش را روی لب تابش گذاشت و از خانواده خواست تا بیایند نوع تغییرات را انتخاب کنند. کنجکاوانه به تماشا نشستم. تصاویر انتخاب شده(به جز مواردی از یک برنامه فروش خانه های گران قیمت درشبکه ای غربی و تعدادی نما از شبکه ماهواره ای روسی)، نماهایی از فیلم ها و سریال های تلویزیون خودمان بود. دهان خانم خانه و دو دخترش از این همه لوازم شیک خانه ها باز مانده بود. انتخاب نمای اوپن و گچ بری و قاب ها و رنگ آمیزی را فراموش کردند و محو و غرق دکوراسیون و مبلمان و کابینت ها و… شده بودند و مرتب توجه بابای خانه را(با چهره ای درهم کشیده و مخالف) جلب می کردند که بیا و ببین.
مدیریت رسانه ملی اگر مدعی مردم گرایی، وفادار به آرا، نظر و خواست جماعت است، فقط کافی است تا از ساختمان شیشه ای، سفری اتوبوسی به نقاط مختلف شهر و روستا داشته باشند تا بشنوند و ببینند که امروز همه از سلطه فرهنگ لوکس پسندی، مصرف گرایی، ولع مال اندوزی و نفی ازدواج و خانواده خسته شده اند. بزرگان خانواده ها از فرهنگ ضد قناعت به ستوه آمده اند، از اینکه جوانان دیگر به زندگی متوسط هم قانع نیستند احساس خطر می کنند، رویکردی که همه می خواهند بدون زحمت و رنج کار و تولید در کوتاه مدت پول دار شوند، کشور را از روند استقلال باز می دارد. مردم ایران زمین همواره با سعدی هماوا بوده اند که «قناعت توانگر کند مرد را». اما تلویزیون نه تنها به این پند تجربه شده سعدی وفادار نبوده که به انهدام این فرهنگ اهتمام داشته است.
مردم و خانواده ها منتظرند تا ببینند که آیا تلویزیون به همان اندازه(نه بیشتر)! که در سال های پس از جنگ برای دیدگاه ها و سیاست های یک جریان سیاسی در زمینه رواج مصرف گرایی و تغییر سبک زندگی ارزش قایل بود(و تمام هم و غم خود را پیشبرد آن برنامه ها قرار داد)، برای خواست و تمایل قناعت پیشگی آن ها محلی از اعراب قایل است؟
تردیدی وجود ندارد همچنان که تلویزیون در سرعت بخشی به وضعیت فعلی، نقش اولی داشت، در بهبود و ترمیم آن هم نقش بسزایی دارد. برای همین بحثرا در زمینه های مختلف تاثیر تلویزیون ادامه خواهیم داد.
منهای تحقیقات میدانی و کتابخانه ای، با درک شواهد حاکم و مروری ذهنی بر واقعیت های اطراف و اکنافمان، تغییرات حاصل شده در فرهنگ عمومی مردم کشورمان را نسبت به ۲۰ سال پیش،(به نفع سبک زندگی غریبه) درخواهیم یافت. با توصیف فوق، آیا می توان نقش تلویزیون را در اوضاع فعلی نادیده گرفت؟
حتما مدیریت رسانه ملی برای آنچه اتفاق افتاده پاسخ های متعدد دارد. مثلا کثرت و فشار رقبای بیرونی، کمبود بودجه، عدم همکاری لازم نهادها و دستگاه ها، رشد و گسترش طبقه متوسط رفاه زده و… و در راس همه، حرکت شتابزده توسعه و دگرگونی جامعه که طبعا رسانه را عقب انداخته و مجبور به دنباله روی شده است! و… مطرح خواهد شد.
واقعیت امر براین دلالت دارد که هیچکدام از موارد ذکر شده و دیگر ادله تلویزیونی ها توجیه گر خنثایی در مدیریت فرهنگی جامعه نیست. یعنی رسانه ملی در گرایش غالب اش همواره یا دنباله روی کرده یا کپی برداری از نمونه های موثر رقیب که بازهم پیروی است. البته جرقه هایی زده شده است. یا در زمینه های سیاسی و مقابله با جریانات معاند در رویکرد مستقیم گویی مانند اخبار، گزارش و… توفیقات قابل دفاعی داشته است، ولی فرهنگ جامعه را ساختارهای نمایشی و برنامه های به منظور سرگرمی می سازد. در دراز مدت آنچه جامعه را در خدمت ارزش های حاکمیت تقویت میکند و یکپارچه سازی به وجود می آورد همانا برنامه های پربیننده مردم پسند است، رویکردی که بی رودربایستی رسانه ملی در آن یا عقب مانده یا درجا زده و یا هم آواز با غریبه ها منهدم کننده کانون های سنتی و خانواده ها بوده است. عموم برنامه های تلویزیون در زمینه سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت مردم به اصطلاح آنتن پرکن بوده است. بی تاثیر و بی خاصیت. اهمیت چنین برنامه هایی در هدایت مخاطبان به سوی رسانه های فرصت طلب معاند بوده است. برنامه سازان تلویزیون با کمترین خلاقیت از سوی بیرونی ها مدیریت شده اند. مدیریت رسانه ما نیز در دایره ای منفعلانه، نه تنها اتوریته خود را اعمال نکرده بلکه تن به مدیریت شدن داده است. دربرخی موارد که این مدیریت میخواسته جلوداری کند همانجایی بوده که به اصطلاح مدرن شده است. فضاهای جذاب غربی را به درام ها تزریق کرده است مانند: معماری های بی هویت، برج نشینی های سربفلک کشیده، قرار ملاقات های کافی شاپی، ترویج تک فرزندی یا بی فرزندی، تبلیغ آشپزخانه های بیش از ۳۰ متری، چرخش در خانه های چند صد متری، فراموشی روابط و مناسبات سنتی، مصرف گرایی در تمام زمینه ها، پوشش های پر زرق و برق، نمایش دکور و مبلمان های درتوان طبقه بالاتر از متوسط وموارد بسیار دیگری که به جای حمایت و احیای سبک زندگی ایرانی – اسلامی، جوامع شهری و روستایی ما را تبدیل به گاو شتر پلنگ کرده است.
خلاقیت مدیریت فرهنگی راسش را دیدبانی هجوم و حمله دشمن تشکیل می دهد. اینکه جریانی سیاسی در مقطع قدرت خود، خواهان مصرف گرایی و دوری از قناعت شود و رسانه به جای نقد و آسیب شناسی آن و به جای نشان دادن مسیرتجربه شده جهانی و هدف درست، خود با رواج و ایجاد ولع درچنین رویکردی، پیشتازی کند که مدیریت نشد. مدیریت خلاق فرهنگی حتی زودتر از سیاستمداران، نقاط آسیب را شناسایی و معرفی می کند. جامعه را واکسینه می کند، ویروس های در کمین را در نطفه خفه می کند.
مقام معظم رهبری قناعت پیشگی را تذکر دادند، کی، کجا، چه نهاد و رسانه ای جز تلویزیون مسئولیت فرهنگ سازی در این زمینه را دارد؟ همچنین موضوع سبک زندگی ایرانی – اسلامی مورد نظر ایشان؟ مهمتراز همه پیر شدن جامعه و احتراز جوانان از ازدواج(و درصورت تاهل) و بی فرزندی و تک فرزندی خطر جدی پیش روی کشورمان است. آیا در همه این سال ها مدیریت فرهنگی و خصوصا رسانه ملی باید درانفعال شاهد این همه پرمصرفی، کاهش فرهنگ کار و پیر شدن جامعه می بود تا رهبری به میدان بیایند و همه را به چالش بکشند؟ خصوصا که می دانیم تخریب کردن راحت است اما بازگرداندن جامعه و درست کردن خرابی ها هزینه و زمان زیادی می خواهد. کما اینکه کشاندن مردم به راحت طلبی و مصرف گرایی سهل است اما بازدارندگی سخت، زمان بر و مدیریت هوشمند و ملی می خواهد. عادت مردم به آشپزخانه های اوپن و ایجاد علاقه به آن آسان، اما جمع کردن آن غیرممکن است. حتما مدیریت رسانه به یاد دارد که چند دهه قبل فقط طبقات مرفه دارای چنین آشپزخانه هایی بودند ولی با شیوع نمایش آن در تلویزیون، مردم روستاهای کم درآمد نه تنها درساختمان سازی های جدید خود اوپن گرا شدند، بلکه مبادرت به بازسازی(فقط برای اوپن) کردند. محیط باز هم لوازم جذاب و چشم نواز می خواهد.
زمستان گذشته درسفر به روستا، یکی از آشنایانم درتدارک تغییرات خانه اش بود. معمار پروژه فلش را روی لب تابش گذاشت و از خانواده خواست تا بیایند نوع تغییرات را انتخاب کنند. کنجکاوانه به تماشا نشستم. تصاویر انتخاب شده(به جز مواردی از یک برنامه فروش خانه های گران قیمت درشبکه ای غربی و تعدادی نما از شبکه ماهواره ای روسی)، نماهایی از فیلم ها و سریال های تلویزیون خودمان بود. دهان خانم خانه و دو دخترش از این همه لوازم شیک خانه ها باز مانده بود. انتخاب نمای اوپن و گچ بری و قاب ها و رنگ آمیزی را فراموش کردند و محو و غرق دکوراسیون و مبلمان و کابینت ها و… شده بودند و مرتب توجه بابای خانه را(با چهره ای درهم کشیده و مخالف) جلب می کردند که بیا و ببین.
مدیریت رسانه ملی اگر مدعی مردم گرایی، وفادار به آرا، نظر و خواست جماعت است، فقط کافی است تا از ساختمان شیشه ای، سفری اتوبوسی به نقاط مختلف شهر و روستا داشته باشند تا بشنوند و ببینند که امروز همه از سلطه فرهنگ لوکس پسندی، مصرف گرایی، ولع مال اندوزی و نفی ازدواج و خانواده خسته شده اند. بزرگان خانواده ها از فرهنگ ضد قناعت به ستوه آمده اند، از اینکه جوانان دیگر به زندگی متوسط هم قانع نیستند احساس خطر می کنند، رویکردی که همه می خواهند بدون زحمت و رنج کار و تولید در کوتاه مدت پول دار شوند، کشور را از روند استقلال باز می دارد. مردم ایران زمین همواره با سعدی هماوا بوده اند که «قناعت توانگر کند مرد را». اما تلویزیون نه تنها به این پند تجربه شده سعدی وفادار نبوده که به انهدام این فرهنگ اهتمام داشته است.
مردم و خانواده ها منتظرند تا ببینند که آیا تلویزیون به همان اندازه(نه بیشتر)! که در سال های پس از جنگ برای دیدگاه ها و سیاست های یک جریان سیاسی در زمینه رواج مصرف گرایی و تغییر سبک زندگی ارزش قایل بود(و تمام هم و غم خود را پیشبرد آن برنامه ها قرار داد)، برای خواست و تمایل قناعت پیشگی آن ها محلی از اعراب قایل است؟
تردیدی وجود ندارد همچنان که تلویزیون در سرعت بخشی به وضعیت فعلی، نقش اولی داشت، در بهبود و ترمیم آن هم نقش بسزایی دارد. برای همین بحثرا در زمینه های مختلف تاثیر تلویزیون ادامه خواهیم داد.
ارسال نظر