|
|
کدخبر: ۱۶۶۲۶۶

سنت پاسخگویی به شعر، یک سنت دیرپای ادبی است. چندی پیش شعری از افشین علاء منتشر شد که حاشیه های زیادی به بار آورد. هاشم کامکار با یک شعر به شعر او پاسخ داده است.

گروه فرهنگی مشرق- افشین علاء و هاشم کامکار دو شاعر معاصر هستند. آن ها به موضوعات مختلف کشور نگاهی تا حدی متفاوت داشتند. اخیراً شعری از افشین علاء در برخی رسانه ها منتشر شده است که واکنش های مختلفی را برانگیخته است؛ یکی از این واکنش ها، شعر هاشم کامکار شعار معاصر است. متن هر دو شعر به ترتیب آورده می شود.

شعر اول از افشین علاء

عمریست برضریح شما گریه کرده ایم

جز گریه در عزای امامان چه کرده ایم؟

بس روضه ها شنیده و از حال رفته ایم

عمری زچاه کوفه به گودال رفته ایم

تصویر ما ز حضرت خیرالنسا چه بود؟

جز پهلوی شکسته و جز بازوی کبود

درمانده ایم حیدر کرار ما کجاست؟

ما تشنه مانده ایم، علمدار ما کجاست؟

یاد حسین(ع)، گم شده در یا حسین ما

مسلم غریب مانده نه در کوفه، بین ما

جان ها چرا تهی ز تظاهر نمی شود؟

از ما چرا دوباره یکی حر نمی شود؟

ما رهزن خودیم چه باک از حرامیان

زینب اسیر ماست نه در بند شامیان

این کودکان غمزده این نسل بی نشان

طفلان مسلمند که سر می بریم شان

این ها رقیه اند به ویرانه ها مقیم

این ها سکینه اند گرفتار یاس و بیم

این نسل بی پناه به تردید مبتلا

تنها ترند یا که اسیران کربلا؟

درس ریا به مدرسه آموختیم شان

آتش به خیمه ها زده و سوختیم شان

با منکرات مونس و مالوف گشته اند

اینان ز بس که امر به معروف گشته اند

ای آمران صلاح شما در خموشی است

با مردمی که کلیه هاشان فروشی است

بس جان ملول گشت و بسی سینه مشمئز

از واعظان بی عمل غیرمتعظ

از پینه بر جبین و به جیب اسکناس ها

بگذشتن از فلک، رقم اختلاس ها

از حقه در نهان و عیان گفتن دروغ

از هشت سال امام زمان(عج) گفتن دروغ
ما زائر توایم ولی بار ماست کج

بر ما ببخش این همه یا ثامن الحجج(ع)

- - - -

شعر دوم از هاشم کامکار

عمری است بر ضریح شما گریه کرده ایم
بر آن صفای گم شده ما گریه کرده ایم
یا ثامن الحجج تو دعا کن برای ما
دشمن به شکل دوست شده در سرای ما
وقتی که ملتی سخن از داد می کند
شیطان غرب یکسره فریاد می کند
آدمکشی، اشاعه فحشاء، ستم، غرور
گردنکشی، نفاق، حمایت ز ظلم و زور
این اختاپوس روی تنش پر ز شاخک است
با ذره بین مراقب هر ضعف کوچک است
دندان و پنجه اش پر خون، تا که بوده است
لبهایش از حقوق بشر، شر سروده است
شایستگی زن نه به اندیشه های اوست
زیبایی و برهنگی و نشئه های اوست
شیطان غرب نابغه صحنه سازی است
معراج مکتبش غم همجنس بازی است
اما کنون به چهره یاران در آمده
از پنجره فتاده برون از در آمده
یاران ما که بود زمانی پیامشان
شمشیر تیز جبهه حق هر کلامشان
اینک به ساز دیو به گودال رفته اند
در روضه نه به بزم دد از حال رفته اند
آن دوستان خوب چه آمد به روزشان
" شیمون پرز " شده ست هم آوای سوزشان
اینک غلاف محکم شمشیر دست کیست؟
بی بی سی کثیف هوادار و مست کیست؟
دشمن ببین حمایتش از چیست؟ این بلاست
هر شاعرانه ای که به تردید مبتلاست
شیطان غرب بسته دلش را به طلحه ها
جنگ جمل ساخته و کرده فتنه ها
روباه پیر تفرقه انداز حقه باز
با ذکر یا حسین(ع) شده باز فتنه ساز
پوشانده در حریر بدن بد قواره اش
آتش زده به باورتان ماهواره اش
این اهرمن برای خدا دف نمی زند
دشمن برای حیدر ما کف نمی زند
ای دوست توبه کن بیا ما برادریم
ما در جهان شهره به یاران حیدریم
برگرد و باز بازوی ما را توان بده
اینک بیا به مالک اشتر زمان بده
این عمروعاص منتظر اشتباه ماست
مالک اگر ز راه بماند گناه ماست
تا مرگ اهرمن به خدا هیچ مانده است
مالک اشاره کرد گذر از پیچ مانده است
دیگر زمان تجربه و بحثو درس نیست
این ملت غیور ببین اهل ترس نیست
این ملت شجاع قیامش حسینی است
تا آخر مسیر مرادش خمینی(ره) است
فهمیده است فرصت خواب و درنگ نیست
اینک زمان شکوه ز نام و ز ننگ نیست
او اهل کوفه نیست که کارش خیانت است
در سرد و گرم، فقر و غنا با ولایت است
با اهرمن حکایت ما جز نبرد نیست
سرباز دین که اهل شکایت ز درد نیست
عمار وار در دل سنگر نشسته است
ایمان او پشت عدو را شکسته است
در سنگر است با همه ی نارضایتی
از دزدهای گردنه ی بی کفایتی
از دزدهای محترم پشت میزها
بالا نشین شهر به ظاهر تمیزها
خاموش مانده است گناهش خموشی است
رزمنده ای که کلیه اش هم فروشی است
اینها نشانه اند نگو نسل بی نشان
هر یک ستاره اند در این ظلم کهکشان
این عاشقان که زنده به ریحان کوثرند
گلهای باغ حضرت زهرای(س) اطهرند
تصویر ما ز حضرت خیر النساء چه بود!؟
وا کردن دست ولایت که بسته بود
وا کردن پنجره ای رو به آفتاب
پروردن حسین(ع) و شهیدان انقلاب
پروردن نهال ولایت به خون و اشک
طراحی حماسه زیبای آب و مشک
آن شیر زن فتنه ی دشمن به ما نمود
با پهلوی شکسته و با بازوی کبود
اینها به عشق حضرت زهرا(س) حسینی اند
با رهبر سپاه محمد(ص) خمینی اند
اینها به بوم غرب نه، به خورشید دلخوشند
با عشق اهل بیت(س) کنون نقشه می کشند
بر بوم پاک وحدت ما عشق دیدنی است
طرح غروب عمر ستمگر کشیدنی است
شیطان غرب آمده میدان نگاه کن
اسبت به ترک خواهش شیطان به راه کن
اینک نه گاه خستگی و دل بریدن است
با چشم های باز ببین وقت دیدن است
قرآن به نیزه است نه این یا حسین(ع) نیست
این دشمن پلید بدان با حسین(ع) نیست
مسلم غریب مانده و در انتظار یار
پرچم به دست تا که رسد نازنین سوار
سید علی مسلم و مهدی(عج) حسین(ع) اوست
جانم فدای هر که در این راه عین اوست

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار