هالیوود و تهدیدی به نام جنگ های داخلی
یکی از ویژگی های صنعت هالیوود، زمینه سازی برای پیش برد اهداف ایالت متحده آمریکا و آماده سازی افکار عمومی برای پذیرفتن نیات آن کشور است.
گروه فرهنگی مشرق- یکی از ویژگی های صنعت هالیوود، زمینه سازی برای پیش برد اهداف ایالت متحده آمریکا و آماده سازی افکار عمومی برای پذیرفتن نیات آن کشور است.
این صنعت در طول یک صد ساله عمر خود بارها با پیش بینی و یا به عبارتی بهتر با به تصویر کشیدن طراحی های از پیش آماده شده به مهندسی افکار عمومی پرداخته و زمینه را برای اقدام عملی دولت آمریکا مهیا کرده است.
دراین باره از حادثه تاریخی یازده سپتامبر به عنوان نمونه ای خوبی می توان یادکرد که در سال های قبل از آن هالیوود با به تصویر کشیدن فیلم هایی نظیر هکرز(Hackers) به کارگردانی لیان سافتلی(Iain Softley) در سکانسی با نشان دادن برج های دوقلو در تاریکی شب و چشمک زدن چراغی که در سرتاسر برج نوشته بود: اصابت کردن و سوزاندن(Crash and Burn) به شبیه سازی حادثه یازده سپتامبر پرداخت و یا سریال دهمین پادشاه(The ۱۰th Kingdom) به کارگردانی کیمبرلی ویلیامز(Kimberly Williams) با نشان دادن عبور غولی از نیویورک و فروریختن برج های دوقلو صحنه ای همانند یازده سپتامبر را رقم زد در این باره فیلم های بسیاری دیگر نظیر تماس مدوزا(The Medusa Touch)؛ ترمیناتور ۲: روز داوری(Terminator ۲: Judgment Day) و… را می توان نام برد که همگی در پی القای غیرمستقیم و آماده سازی ضمیر ناخودآگاه افراد برای پذیرفتن این حادثه بودند.
یکی از فیلم های ساخته شده بر همین مبنا که در سال جاری جایزه آکادمی یا همان اسکار(Oscar) را برنده شد فیلم تاریخی و پر مناقشه ۱۲ سال بردگی(Years a Slave ۱۲) می باشد.
این فیلم به کارگردانی استیو مک کوئین، تهیه کنندگی برد پیت و نویسندگی جان ریدلی موفق به دریافت این جایزه شد. فیلم دوازده سال بردگی، علاوه بر آکادمی اسکار، موفق به دریافت بهترین فیلم درام از جایزه گلدن گلوب ۲۰۱۴(Golden Globe Award) نیز شد.
کارگردان این فیلم در گذشته آثار نه چندان موفق گرسنگی(Hunger) و شرمساری(Shame) را در کارنامه خود داشته است و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سینمایی این فیلم نیز از آثار ضعیف این کارگردان محسوب می شود.
۱۲ سال بردگی(Years a Slave ۱۲) بر اساس داستان واقعی سیاه پوست آزاده ای به نام سالومون نورثاپ(Solomon Northup) به نگارش در آمده است؛ وی که طی اتفاقاتی به بردگی گرفته می شود پس از آزادی در سال ۱۸۵۳ میلادی، دوران بردگی خود را به کتاب در می آورد.
بازیگری نقش سالومون نورثاپ را چیوتل اهیرفورد ایفا کرده است که از سوابق بازی وی می توان به فیلم سینمایی ۲۰۱۲ اشاره نمود.
نیم نگاهی به زندگی سالومون نورثاپ(Solomon Northup):
سالومون در ۱۰ ژوئیه ۱۸۰۷ میلادی در شهر مینروا متولد شد وی در اواخر دهه ۱۸۲۰ میلادی ازدواج کرد. او در دوران جوانی در مزرعه پدرش کار می کرد و زمانی که همسرش در یکی از هتل های ساراتوگا اسپرینگز(Saratoga Springs) در نیویورک کار پیدا کرده و به این شهر نقل مکان کردند؛ وی در آنجا به عنوان نوازنده مشغول به کار شد.
در ادامه داستان که فیلم دوازده سال بردگی از اینجا شروع می شود، سالومون با پیشنهاد کاری دو مرد سفیدپوست به واشنگتن دی. سی.(Washington, D. C.) رفته اما در نهایت همان دو سفیدپوست با نیرنگ سالومون را ربوده و او را به نیو اورلینز(New Orleans) برده و در آنجا وی را به عنوان برده می فروشند.
نورثاپ که از این پس خود را در بند برده داران می بیند به مزارع پنبه در جنوب آمریکا برده می شود؛ او ۱۲ سال از عمر خود با شکنجه و عذاب سپری می کند.
سالومون نورثاپ در ابتدا توسط برده داری به نام فورد(Ford) خریداری شده و بعد از آن به برده داری خشن به نام ادوین اپس(Edwin Epps) که در فیلم مایکل فاسبندر نقش آن را بر عهده دارد، فروخته می شود.
سالومون در نهایت پس از دوازده سال به کمک سفیدپوستی کانادایی و مخالف برده داری به نام باس(Bass) که البته به صورت کاملا اتفاقی! برد پیت(Brad Pitt) نقش او را ایفا می کند آزاد می شود. سالومون پس از آزادی مورد حمایت طرفداران لغو بردگی قرار می گیرد در ادامه زندگی وی که در فیلم به آن اشاره ای نشده است سالومون با همراه شدن با فعالان جنبش آزادسازی بردگان معروف به راه آهن زیرزمینی(Underground Railroad) بردگان را از راه های مخفی و خانه های امن به کانادا و یا دیگر ایالات آزاد انتقال می دادند.
اواخر عمر سالومون از کلاف های گمشده زندگی وی می باشد که ابهام های زیادی درباره آن وجود دارد، وی در سال ۱۸۶۳ میلادی در اوج جنگ داخلی ناپدید شد و طبق احتمالات مطرح حتی در انتهای فیلم دوازده سال بردگی مطرح می شود بین سال های ۱۸۶۳ تا ۱۸۷۵ میلادی از دنیا رفته است اما از تاریخ، محل و نحوه مرگ او هیچ گونه اطلاعی در دسترس نیست.
درباره فیلم:
فیلم دوازده سال بردگی(Years a Slave ۱۲) با به تصویر کشیدن زندگی روزمره یک برده و پرداختن به موضوع قدیمی بردگی و برده داری در آمریکا به تصویرسازی از موضوعی کلیشه ای اما پر ابهام پرداخته و با ساختاری ملودرام مخاطب را به ناراحتی از زندگی بردگان وادار می کند اما باید پذیرفت پرداختن به چنین داستانی از ویژگی های خاص خود برخوردار است و از زوایای بسیاری می توان آن را تحلیل کرد.
تاریخ برده داری از سیاه ترین و پست ترین دوران حیات آمریکا می باشد و پرداختن به آن در عرصه فیلم و سریال حساسیت مربوط به خود را دارد؛ یقینا پرداختن به بخشی از رویدادهای آن دوران موجب تحریک احساسات سیاه پوستان که حتی هم اکنون شاهد برخوردهای تبعیض نژادی هستند شده و پرداختن به آن نوعی پا گذاشتن در میدان مین محسوب می شود حال مضاف بر آنکه این فیلم از سوی آکادمی اسکار موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شده است.
در تاریخ سینمای هالیوود هیچ گاه به شکل کامل و جامع به دوران بردگی پرداخته نشده و ساخت و پخش فیلم های محدودی که در سال های گذشته وجود داشته است تنها بخشی از آن واقعه تاریخی را نشان می دهد.
اما این بار استیو مک کوئین با اقتباس از داستانی معروف با پرداختن به زندگی روزمره بردگان در دوران پیش از جنگ های داخلی آمریکا به زاویه دیگر از آن دوران اشاره کرده است
این فیلم نه به مانند فیلم آمیستاد(Amistad) بوده که صرفا به قانون و وضعیت برده داری در دوران مذبور بپردازد و نه به مانند فیلم پر سر و صدای تولد یک ملت(The Birth of a Nation) بوده که با نگاهی توهین آمیز به رنگین پوستان موجب تحقیر آنان شود.
فیلم دوازده سال بردگی با نوعی نگاه تقلیل گرایانه ساخته شده و در نسب با دو فیلم ذکرشده، کمی تا حدودی به ظلم وارده بر بردگان پرداخته و با به تصویر کشیدن احساسات و رابطه میان بردگان آن ها در داخل دایره انسانیت به حساب آورده است؛ بردگان دیگر به مانند تصاویر ارایه در فیلم های ذکرشده تنها به فکر کار کردن برای ارباب خود نیستد آن ها در کنار یکدیگر از زجرهای کشیده شده ناراحت و حتی در پی تغییر وضعیت خود نیز می باشند هر چند تمامی مصیبت های به تصویر کشیده شده در انتهای فیلم با ورود دادن برد پیت به عنوان بازیگر شاخص آمریکایی و نماینده تراز مثبت جامعه آمریکا و با شمایلی شبه آبراهام لینکلن و قرائت بیانیه حقوق بشری توسط او در نهایت موجب تصرف فیلم به نفع جامعه فعلی ایالات متحده می شود.
به عبارتی دیگر به اعتقاد بسیاری، برد پیت در نقش باس که سبب آزادی سولومون می شود، نوع دیگری از تفکر استعماری حاکم بر سیاه پوستان می باشد و نشان دهنده وابستگی سیاهان به قدرت و ثروت سفیدپوستان است اما اگر کمی در این موضوع تعمق کنیم برد پیت را نه صرفاً نماینده سفیدپوستان بلکه او در قامت شخصیت تراز مثبت لیبرالیسم و الگوی یک انسان شاخص غربی می توان یافت.
فردی که با گریمی تعمدا شبیه به رییس جمهور لینکلن در پی القای حس مثبت به جامعه سیاه پوست آمریکا و دادن اطمینان به اینکه آینده امریکا در دست چنین افرادی خواهد بود طراحی شد است، شخصیتی که چهره و نوع گریم او نوعی آرامش و احساس خوشایندی را بر قلب مخاطب نشانده و او را منجی چنین وضعیت اسفناکی معرفی می کند.
یکی دیگر از نکات برجسته در فیلم دوازده سال بردگی، نفی پست مدرنیست(Postmodernism) می باشد؛ در این راستا مک کویین کارگردان فیلم، با به تصویر کشیدن برده دارانی که تمامی ارزش ها را زیر سوال برده و انسان ها را بر اساس نوع نگاه خود می سنجند به تقابل بر خواسته و با نفی ساختار پست مدرنیسم به اثبات ثابت بودن ارزش های می پردازد.
اما فیلم کویین صرفا به نکات ذکرشده محدود نمی شود در سکانس هایی از فیلم برده داران با گردآوردن بردگان به قرائت کتاب مقدس پرداخته و در آن به عقوبت و گناه کاری بردهایی که از ارباب خود تبعیت نمی کند هشدار داده و در نهایت از متن کتاب مقدس بردگان را تهدید به شکنجه می کنند.
روح ضد دینی حاکم در فیلم جدای از پرداختن به اصل و اساس این کتب تحریف شده یادآور دوران قبل از رنسانس بوده که کاتولیک ها با استفاده ابزاری از دین به استثمار مردم پرداخته و از آنان در جهت اهداف خود استفاده می کردند، در این فیلم نیز این روند آشکارا وجود داشته و کارگردان با ایجاد چهره ای کریه از دین به عنوان ابزاری صرفاً برای سلطه به نفی دین می پردازد.
به طور کلی فیلم دوازده سال بردگی را نمی توان فیلمی استثنائی دانسته و آن را در دسته فیلم های شاخص قرار داده که مستحق برنده شدن جایزه اسکار باشد؛ بدون شک برنده شدن این فیلم صرفاً بر مبنای ویژگی های هنری فیلم نبوده و اهداف دیگری در پی آن وجود داشته است.
در سال گذشته فیلم لینکلن(Lincoln) که مربوط به جنگ های داخلی و موضوع پر مناقشه برده داری در نیمه دوم قرن ۱۹ آمریکا بود نامزد دریافت ۱۲ جایزه اسکار و موفق به دریافت دو اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین کارگردانی هنری شد و یا فیلم جنگوی آزادشده(Django Unchained) که در همین ارتباط ساخته شده بود و نامزد دریافت ۵ جایزه ی اسکار شد و در سال جاری نیز مجددا فیلمی در ارتباط با برده داری(۱۲ سال بردگی) موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شد.
نکته قابل توجه دراین باره چرایی توجه این آکادمی و در سطحی بالاتر توجه حکومت آمریکا به مسئله برده داری و جنگ های داخلی آمریکا می باشد؛ به عبارتی دیگر می توان پرسید چه عواملی موجب شده است هالیوود، شاخک رسانه ای ایالت متحده آمریکا، به این موضوع علاقه مند شود و این موضوع را با دادن جوایز گوناگون در ویترین خود قرار دهند.؛ حال با نیم نگاهی به دوران برده داری و سپس موضوع جنگ های داخلی می توان به تبیین چرایی این امر پرداخت.
حضور انگلبس در آفریقا و تجارت سیصد ساله برده و استفاده از آنان در کشت زارها و معادن مستعمراتشان موجب شد بسیاری از مردمان آفریقا به قاره آمریکا برده شده و در آنجا مشغول به فعالیت شوند برده داری که در دوران استعمار انگلبس در ایالات متحده رشد یافت، حتی پس از وقوع انقلاب آمریکا در سال ۱۷۷۶ میلادی به شکل قانونی ادامه یافت.
موضوع برده داری در آمریکا که بیشتر جنبه اقتصادی داشت از عواملی بود که بسیاری از ایالات جنوب حاضر به دست برداشتن از برده داری نبودند؛ برده داران با به کار گیری شبانه روزی از بردگان و برخورد حیوان گونه با آنان صرفا به فکر منافع خویش بودند.
رشد روزافزون صنعت پنبه در ابتدای قرن ۱۹میلادی موجب وابستگی روزانه ایالات جنوب به برده داری می شد، مطابق آمار ارائه شده در سال ۱۸۵۰میلادی، از هر هفت آمریکائی یک نفر برده بوده و میزان برده ها ۴۰ درصد جمعیت ایالات جنوبی را تشکیل می دادند و همین امر در سال ۱۸۶۰میلادی موجب جنگ داخلی آمریکا(United states of American Civil War) شد.
پیروزی آبراهام لینکلن(Abraham Lincoln) در سال ۱۸۶۰ میلادی موجب خروج ایالات جنوبی از اتحاد شد؛ هر چند در میان فضاسازی های رسانه ای از لینکلن به عنوان برانداز برده داری در آمریکا یاد می شود اما همان گونه که لینکلن خود اظهار داشت، دولت فدرال به دلیل قوانین موجود در قانون اساسی برده داری را نمی توانست لغو کند و خود نیز در اظهارنظر دیگری علت مداخله ایالات شمال در جنگ را نه لغو برده داری بلکه تلاشی برای حفظ اتحادیه دانست، به عبارتی دیگر آزادسازی بردگان تنها به دلیل تضیف پایه های اقتصادی ایالت جنوب بود تا در جنگ بر آنان تفوق یابند از این حیثاعلامیه ی آزادی بردگان(Emancipation Proclamation) که از فرمان های آبراهام لینکلن محسوب می شود صرفاً به دلیل مخالفت لینکلن با استقلال ایالت های جنوبی آمریکا بود.
در جنگ های داخلی، زیاده خواهی سرمایه داران موجب کشته و زخمی شدن ۷۸۰ هزار آمریکایی شد اما هم اکنون ایالت متحده این مسئله را به عنوان یکی از افتخارات خود مطرح می کند و به روی دیگر سکه اشاره ای نمی کند.
سیستم رسانه ای آمریکا با قهرمان سازی از لینکلن به عنوان یکی از ضعیف ترین رئیس جمهورهای تاریخ آمریکا به اثبات خود پرداخته و از او به عنوان یک آزادی خواه و سوپر قهرمان یاد می کنند.
حال سوال مطرح آن است که چرا هالیوود در چند سال گذشته سعی در واکاوی دوره برده داری و جنگ های داخلی داشته و در سال جاری به چنین فیلمی، جایزه اسکار اهدا شده است.
برای پاسخ به این سؤال می توان با نیم نگاهی به مقاله واشنگتن پست در ۱۳ آوریل ۲۰۱۱ میلادی به پاسخ جالبی دست یافت؛ از دیگاه این مقاله جنگ های داخلی که ۱۵۰ سال قبل آغاز شده هنوز ادامه دارد؛ به طور مثال هیچ گاه حادثه تاریخی و تلخ کشتار سیاه پوستان در دهه ۱۹۶۰ میلادی برای دست یافتن به حقوق مدنی و یا ترور مارتین لوتر کینگ جونیور(Martin Luther King, Jr.) رهبر سیاه پوست جنبش حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا که در سال ۱۹۶۴ جایزه صلح نوبل به او اعطا شده بود از اذهان پاک نمی شود.
به واقع مسئله نژادپرستی از دوران جنگ های داخلی تا کنون هیچ گاه حل نشده است و همچنان به عنوان یکی از معضلات جامعه آمریکا شناخته می شود، هر چند در سال های گذشته انتخاب رئیس جمهور سیاه پوست در آمریکا در ظاهر به این امر خاتمه داده است اما این روند هم اکنون ادامه دارد.
به عنوان نمونه در سال ۲۰۱۲ میلادی، قتل ترایون مارتین نوجوان ۱۷ ساله آفریقایی به دست جورج زیمرمن، نگهبان سفیدپوست محله ای در شهر سنفورد ایالت فلوریدا به وسیله گلوله، جنجال زیادی در رسانه ها به پا کرد اما در کمال ناباوری هیئت منصفه دادگاهی که در فلوریدا تشکیل شد این قتل را غیر عمد معرفی کرد همین امر موجب تظاهرت گسترده در بعضی شهرها شد نکته قابل توجه سخنان رئیس جمهور اوباما یک روز قبل از تظاهرات بود، وی در باره قتل نوجوان ۱۷ ساله گفت: ما داریم تلاش می کنیم قوانین را تغییر دهیم تا دیگر هیچ وقت چنین اتفاقی نیافتد.
با توجه به نکات ذکرشده پرداختن سیستم رسانه ای ایالات متحده به پدیده برده داری و جنگ های داخلی امری بدیهی و منطقی تلقی می شود اما نکته مهمی که مد نظر است چرایی پر رنگ شدن این مسئله در چند سال اخیر می باشد.
بدون شک بحران اقتصادی و مشکلات روزافزون، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که اخبار آن به طور روزمره از رسانه ها مخابره می شود مسئله نژادپرستی و این زخم کهنه را که هنوز در جامعه آمریکایی تازه است تحریک می کند و یقیناً در پی این مقولات احتمالاً وقوع درگیری ها و آشوب های گوناگون وجود دارد.
فیلم دوازده سال بردگی در راستای همین موضوع و احساس خطر حکومت آمریکا از وقوع مجدد درگیری میان سفیدپوستان و سیاه پوستان و حتی در گامی بالاتر وقوع مجدد جنگ های داخلی و ادعای بعضی از ایالت ها برای استقلال در این برهه زمانی ساخته شده است امری که با توجه به قانون اساسی آمریکا، نه مجاز شمرده می شود و نه ممنوع است و با توجه به پرچم مناطقی نظیر آلاسکا(Alaska)، هاوایی(Hawaii)، سیووکس(Sioux)، تگزاس(Texas) و… که جنبش های استقلال طلبی در آن ها فعال هستند احتمال هر نوع جنگ داخلی وجود دارد.
در مجموع به نظر می رسد که ساخت فیلم دوازده سال بردگی(Years a Slave ۱۲) و دادن مهم ترین جایزه سینمای جهان، نشان دهنده نگرانی عمیق ایالات متحده از امکان به وجود آمدن وضعیتی به مانند دوران جنگ های داخلی آمریکا(United states of American Civil War) می باشد و این فیلم به نوعی هشدار به سیاه پوستان ساکن در آمریکا بوده و به دنبال یادآوری زندگی گذشته سیاه پوستان می باشد تا آن ها گذشته خود را در مقابل خود دیده و در نهایت به وضع کنونی خود که سیاهی رییس جمهور این کشور است، رضایت دهند.
مخلص کلام آنکه فیلم دوازده سال بردگی(Years a Slave ۱۲) یادآور این ضرب المثل ایرانی می باشد که می گوید: «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند!»
منبع: سینما پرس
این صنعت در طول یک صد ساله عمر خود بارها با پیش بینی و یا به عبارتی بهتر با به تصویر کشیدن طراحی های از پیش آماده شده به مهندسی افکار عمومی پرداخته و زمینه را برای اقدام عملی دولت آمریکا مهیا کرده است.
دراین باره از حادثه تاریخی یازده سپتامبر به عنوان نمونه ای خوبی می توان یادکرد که در سال های قبل از آن هالیوود با به تصویر کشیدن فیلم هایی نظیر هکرز(Hackers) به کارگردانی لیان سافتلی(Iain Softley) در سکانسی با نشان دادن برج های دوقلو در تاریکی شب و چشمک زدن چراغی که در سرتاسر برج نوشته بود: اصابت کردن و سوزاندن(Crash and Burn) به شبیه سازی حادثه یازده سپتامبر پرداخت و یا سریال دهمین پادشاه(The ۱۰th Kingdom) به کارگردانی کیمبرلی ویلیامز(Kimberly Williams) با نشان دادن عبور غولی از نیویورک و فروریختن برج های دوقلو صحنه ای همانند یازده سپتامبر را رقم زد در این باره فیلم های بسیاری دیگر نظیر تماس مدوزا(The Medusa Touch)؛ ترمیناتور ۲: روز داوری(Terminator ۲: Judgment Day) و… را می توان نام برد که همگی در پی القای غیرمستقیم و آماده سازی ضمیر ناخودآگاه افراد برای پذیرفتن این حادثه بودند.
یکی از فیلم های ساخته شده بر همین مبنا که در سال جاری جایزه آکادمی یا همان اسکار(Oscar) را برنده شد فیلم تاریخی و پر مناقشه ۱۲ سال بردگی(Years a Slave ۱۲) می باشد.
این فیلم به کارگردانی استیو مک کوئین، تهیه کنندگی برد پیت و نویسندگی جان ریدلی موفق به دریافت این جایزه شد. فیلم دوازده سال بردگی، علاوه بر آکادمی اسکار، موفق به دریافت بهترین فیلم درام از جایزه گلدن گلوب ۲۰۱۴(Golden Globe Award) نیز شد.
کارگردان این فیلم در گذشته آثار نه چندان موفق گرسنگی(Hunger) و شرمساری(Shame) را در کارنامه خود داشته است و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سینمایی این فیلم نیز از آثار ضعیف این کارگردان محسوب می شود.
۱۲ سال بردگی(Years a Slave ۱۲) بر اساس داستان واقعی سیاه پوست آزاده ای به نام سالومون نورثاپ(Solomon Northup) به نگارش در آمده است؛ وی که طی اتفاقاتی به بردگی گرفته می شود پس از آزادی در سال ۱۸۵۳ میلادی، دوران بردگی خود را به کتاب در می آورد.
بازیگری نقش سالومون نورثاپ را چیوتل اهیرفورد ایفا کرده است که از سوابق بازی وی می توان به فیلم سینمایی ۲۰۱۲ اشاره نمود.
نیم نگاهی به زندگی سالومون نورثاپ(Solomon Northup):
سالومون در ۱۰ ژوئیه ۱۸۰۷ میلادی در شهر مینروا متولد شد وی در اواخر دهه ۱۸۲۰ میلادی ازدواج کرد. او در دوران جوانی در مزرعه پدرش کار می کرد و زمانی که همسرش در یکی از هتل های ساراتوگا اسپرینگز(Saratoga Springs) در نیویورک کار پیدا کرده و به این شهر نقل مکان کردند؛ وی در آنجا به عنوان نوازنده مشغول به کار شد.
در ادامه داستان که فیلم دوازده سال بردگی از اینجا شروع می شود، سالومون با پیشنهاد کاری دو مرد سفیدپوست به واشنگتن دی. سی.(Washington, D. C.) رفته اما در نهایت همان دو سفیدپوست با نیرنگ سالومون را ربوده و او را به نیو اورلینز(New Orleans) برده و در آنجا وی را به عنوان برده می فروشند.
نورثاپ که از این پس خود را در بند برده داران می بیند به مزارع پنبه در جنوب آمریکا برده می شود؛ او ۱۲ سال از عمر خود با شکنجه و عذاب سپری می کند.
سالومون نورثاپ در ابتدا توسط برده داری به نام فورد(Ford) خریداری شده و بعد از آن به برده داری خشن به نام ادوین اپس(Edwin Epps) که در فیلم مایکل فاسبندر نقش آن را بر عهده دارد، فروخته می شود.
سالومون در نهایت پس از دوازده سال به کمک سفیدپوستی کانادایی و مخالف برده داری به نام باس(Bass) که البته به صورت کاملا اتفاقی! برد پیت(Brad Pitt) نقش او را ایفا می کند آزاد می شود. سالومون پس از آزادی مورد حمایت طرفداران لغو بردگی قرار می گیرد در ادامه زندگی وی که در فیلم به آن اشاره ای نشده است سالومون با همراه شدن با فعالان جنبش آزادسازی بردگان معروف به راه آهن زیرزمینی(Underground Railroad) بردگان را از راه های مخفی و خانه های امن به کانادا و یا دیگر ایالات آزاد انتقال می دادند.
اواخر عمر سالومون از کلاف های گمشده زندگی وی می باشد که ابهام های زیادی درباره آن وجود دارد، وی در سال ۱۸۶۳ میلادی در اوج جنگ داخلی ناپدید شد و طبق احتمالات مطرح حتی در انتهای فیلم دوازده سال بردگی مطرح می شود بین سال های ۱۸۶۳ تا ۱۸۷۵ میلادی از دنیا رفته است اما از تاریخ، محل و نحوه مرگ او هیچ گونه اطلاعی در دسترس نیست.
درباره فیلم:
فیلم دوازده سال بردگی(Years a Slave ۱۲) با به تصویر کشیدن زندگی روزمره یک برده و پرداختن به موضوع قدیمی بردگی و برده داری در آمریکا به تصویرسازی از موضوعی کلیشه ای اما پر ابهام پرداخته و با ساختاری ملودرام مخاطب را به ناراحتی از زندگی بردگان وادار می کند اما باید پذیرفت پرداختن به چنین داستانی از ویژگی های خاص خود برخوردار است و از زوایای بسیاری می توان آن را تحلیل کرد.
تاریخ برده داری از سیاه ترین و پست ترین دوران حیات آمریکا می باشد و پرداختن به آن در عرصه فیلم و سریال حساسیت مربوط به خود را دارد؛ یقینا پرداختن به بخشی از رویدادهای آن دوران موجب تحریک احساسات سیاه پوستان که حتی هم اکنون شاهد برخوردهای تبعیض نژادی هستند شده و پرداختن به آن نوعی پا گذاشتن در میدان مین محسوب می شود حال مضاف بر آنکه این فیلم از سوی آکادمی اسکار موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شده است.
در تاریخ سینمای هالیوود هیچ گاه به شکل کامل و جامع به دوران بردگی پرداخته نشده و ساخت و پخش فیلم های محدودی که در سال های گذشته وجود داشته است تنها بخشی از آن واقعه تاریخی را نشان می دهد.
اما این بار استیو مک کوئین با اقتباس از داستانی معروف با پرداختن به زندگی روزمره بردگان در دوران پیش از جنگ های داخلی آمریکا به زاویه دیگر از آن دوران اشاره کرده است
این فیلم نه به مانند فیلم آمیستاد(Amistad) بوده که صرفا به قانون و وضعیت برده داری در دوران مذبور بپردازد و نه به مانند فیلم پر سر و صدای تولد یک ملت(The Birth of a Nation) بوده که با نگاهی توهین آمیز به رنگین پوستان موجب تحقیر آنان شود.
فیلم دوازده سال بردگی با نوعی نگاه تقلیل گرایانه ساخته شده و در نسب با دو فیلم ذکرشده، کمی تا حدودی به ظلم وارده بر بردگان پرداخته و با به تصویر کشیدن احساسات و رابطه میان بردگان آن ها در داخل دایره انسانیت به حساب آورده است؛ بردگان دیگر به مانند تصاویر ارایه در فیلم های ذکرشده تنها به فکر کار کردن برای ارباب خود نیستد آن ها در کنار یکدیگر از زجرهای کشیده شده ناراحت و حتی در پی تغییر وضعیت خود نیز می باشند هر چند تمامی مصیبت های به تصویر کشیده شده در انتهای فیلم با ورود دادن برد پیت به عنوان بازیگر شاخص آمریکایی و نماینده تراز مثبت جامعه آمریکا و با شمایلی شبه آبراهام لینکلن و قرائت بیانیه حقوق بشری توسط او در نهایت موجب تصرف فیلم به نفع جامعه فعلی ایالات متحده می شود.
به عبارتی دیگر به اعتقاد بسیاری، برد پیت در نقش باس که سبب آزادی سولومون می شود، نوع دیگری از تفکر استعماری حاکم بر سیاه پوستان می باشد و نشان دهنده وابستگی سیاهان به قدرت و ثروت سفیدپوستان است اما اگر کمی در این موضوع تعمق کنیم برد پیت را نه صرفاً نماینده سفیدپوستان بلکه او در قامت شخصیت تراز مثبت لیبرالیسم و الگوی یک انسان شاخص غربی می توان یافت.
فردی که با گریمی تعمدا شبیه به رییس جمهور لینکلن در پی القای حس مثبت به جامعه سیاه پوست آمریکا و دادن اطمینان به اینکه آینده امریکا در دست چنین افرادی خواهد بود طراحی شد است، شخصیتی که چهره و نوع گریم او نوعی آرامش و احساس خوشایندی را بر قلب مخاطب نشانده و او را منجی چنین وضعیت اسفناکی معرفی می کند.
یکی دیگر از نکات برجسته در فیلم دوازده سال بردگی، نفی پست مدرنیست(Postmodernism) می باشد؛ در این راستا مک کویین کارگردان فیلم، با به تصویر کشیدن برده دارانی که تمامی ارزش ها را زیر سوال برده و انسان ها را بر اساس نوع نگاه خود می سنجند به تقابل بر خواسته و با نفی ساختار پست مدرنیسم به اثبات ثابت بودن ارزش های می پردازد.
اما فیلم کویین صرفا به نکات ذکرشده محدود نمی شود در سکانس هایی از فیلم برده داران با گردآوردن بردگان به قرائت کتاب مقدس پرداخته و در آن به عقوبت و گناه کاری بردهایی که از ارباب خود تبعیت نمی کند هشدار داده و در نهایت از متن کتاب مقدس بردگان را تهدید به شکنجه می کنند.
روح ضد دینی حاکم در فیلم جدای از پرداختن به اصل و اساس این کتب تحریف شده یادآور دوران قبل از رنسانس بوده که کاتولیک ها با استفاده ابزاری از دین به استثمار مردم پرداخته و از آنان در جهت اهداف خود استفاده می کردند، در این فیلم نیز این روند آشکارا وجود داشته و کارگردان با ایجاد چهره ای کریه از دین به عنوان ابزاری صرفاً برای سلطه به نفی دین می پردازد.
به طور کلی فیلم دوازده سال بردگی را نمی توان فیلمی استثنائی دانسته و آن را در دسته فیلم های شاخص قرار داده که مستحق برنده شدن جایزه اسکار باشد؛ بدون شک برنده شدن این فیلم صرفاً بر مبنای ویژگی های هنری فیلم نبوده و اهداف دیگری در پی آن وجود داشته است.
در سال گذشته فیلم لینکلن(Lincoln) که مربوط به جنگ های داخلی و موضوع پر مناقشه برده داری در نیمه دوم قرن ۱۹ آمریکا بود نامزد دریافت ۱۲ جایزه اسکار و موفق به دریافت دو اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین کارگردانی هنری شد و یا فیلم جنگوی آزادشده(Django Unchained) که در همین ارتباط ساخته شده بود و نامزد دریافت ۵ جایزه ی اسکار شد و در سال جاری نیز مجددا فیلمی در ارتباط با برده داری(۱۲ سال بردگی) موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شد.
نکته قابل توجه دراین باره چرایی توجه این آکادمی و در سطحی بالاتر توجه حکومت آمریکا به مسئله برده داری و جنگ های داخلی آمریکا می باشد؛ به عبارتی دیگر می توان پرسید چه عواملی موجب شده است هالیوود، شاخک رسانه ای ایالت متحده آمریکا، به این موضوع علاقه مند شود و این موضوع را با دادن جوایز گوناگون در ویترین خود قرار دهند.؛ حال با نیم نگاهی به دوران برده داری و سپس موضوع جنگ های داخلی می توان به تبیین چرایی این امر پرداخت.
حضور انگلبس در آفریقا و تجارت سیصد ساله برده و استفاده از آنان در کشت زارها و معادن مستعمراتشان موجب شد بسیاری از مردمان آفریقا به قاره آمریکا برده شده و در آنجا مشغول به فعالیت شوند برده داری که در دوران استعمار انگلبس در ایالات متحده رشد یافت، حتی پس از وقوع انقلاب آمریکا در سال ۱۷۷۶ میلادی به شکل قانونی ادامه یافت.
موضوع برده داری در آمریکا که بیشتر جنبه اقتصادی داشت از عواملی بود که بسیاری از ایالات جنوب حاضر به دست برداشتن از برده داری نبودند؛ برده داران با به کار گیری شبانه روزی از بردگان و برخورد حیوان گونه با آنان صرفا به فکر منافع خویش بودند.
رشد روزافزون صنعت پنبه در ابتدای قرن ۱۹میلادی موجب وابستگی روزانه ایالات جنوب به برده داری می شد، مطابق آمار ارائه شده در سال ۱۸۵۰میلادی، از هر هفت آمریکائی یک نفر برده بوده و میزان برده ها ۴۰ درصد جمعیت ایالات جنوبی را تشکیل می دادند و همین امر در سال ۱۸۶۰میلادی موجب جنگ داخلی آمریکا(United states of American Civil War) شد.
پیروزی آبراهام لینکلن(Abraham Lincoln) در سال ۱۸۶۰ میلادی موجب خروج ایالات جنوبی از اتحاد شد؛ هر چند در میان فضاسازی های رسانه ای از لینکلن به عنوان برانداز برده داری در آمریکا یاد می شود اما همان گونه که لینکلن خود اظهار داشت، دولت فدرال به دلیل قوانین موجود در قانون اساسی برده داری را نمی توانست لغو کند و خود نیز در اظهارنظر دیگری علت مداخله ایالات شمال در جنگ را نه لغو برده داری بلکه تلاشی برای حفظ اتحادیه دانست، به عبارتی دیگر آزادسازی بردگان تنها به دلیل تضیف پایه های اقتصادی ایالت جنوب بود تا در جنگ بر آنان تفوق یابند از این حیثاعلامیه ی آزادی بردگان(Emancipation Proclamation) که از فرمان های آبراهام لینکلن محسوب می شود صرفاً به دلیل مخالفت لینکلن با استقلال ایالت های جنوبی آمریکا بود.
در جنگ های داخلی، زیاده خواهی سرمایه داران موجب کشته و زخمی شدن ۷۸۰ هزار آمریکایی شد اما هم اکنون ایالت متحده این مسئله را به عنوان یکی از افتخارات خود مطرح می کند و به روی دیگر سکه اشاره ای نمی کند.
سیستم رسانه ای آمریکا با قهرمان سازی از لینکلن به عنوان یکی از ضعیف ترین رئیس جمهورهای تاریخ آمریکا به اثبات خود پرداخته و از او به عنوان یک آزادی خواه و سوپر قهرمان یاد می کنند.
حال سوال مطرح آن است که چرا هالیوود در چند سال گذشته سعی در واکاوی دوره برده داری و جنگ های داخلی داشته و در سال جاری به چنین فیلمی، جایزه اسکار اهدا شده است.
برای پاسخ به این سؤال می توان با نیم نگاهی به مقاله واشنگتن پست در ۱۳ آوریل ۲۰۱۱ میلادی به پاسخ جالبی دست یافت؛ از دیگاه این مقاله جنگ های داخلی که ۱۵۰ سال قبل آغاز شده هنوز ادامه دارد؛ به طور مثال هیچ گاه حادثه تاریخی و تلخ کشتار سیاه پوستان در دهه ۱۹۶۰ میلادی برای دست یافتن به حقوق مدنی و یا ترور مارتین لوتر کینگ جونیور(Martin Luther King, Jr.) رهبر سیاه پوست جنبش حقوق مدنی ایالات متحده آمریکا که در سال ۱۹۶۴ جایزه صلح نوبل به او اعطا شده بود از اذهان پاک نمی شود.
به واقع مسئله نژادپرستی از دوران جنگ های داخلی تا کنون هیچ گاه حل نشده است و همچنان به عنوان یکی از معضلات جامعه آمریکا شناخته می شود، هر چند در سال های گذشته انتخاب رئیس جمهور سیاه پوست در آمریکا در ظاهر به این امر خاتمه داده است اما این روند هم اکنون ادامه دارد.
به عنوان نمونه در سال ۲۰۱۲ میلادی، قتل ترایون مارتین نوجوان ۱۷ ساله آفریقایی به دست جورج زیمرمن، نگهبان سفیدپوست محله ای در شهر سنفورد ایالت فلوریدا به وسیله گلوله، جنجال زیادی در رسانه ها به پا کرد اما در کمال ناباوری هیئت منصفه دادگاهی که در فلوریدا تشکیل شد این قتل را غیر عمد معرفی کرد همین امر موجب تظاهرت گسترده در بعضی شهرها شد نکته قابل توجه سخنان رئیس جمهور اوباما یک روز قبل از تظاهرات بود، وی در باره قتل نوجوان ۱۷ ساله گفت: ما داریم تلاش می کنیم قوانین را تغییر دهیم تا دیگر هیچ وقت چنین اتفاقی نیافتد.
با توجه به نکات ذکرشده پرداختن سیستم رسانه ای ایالات متحده به پدیده برده داری و جنگ های داخلی امری بدیهی و منطقی تلقی می شود اما نکته مهمی که مد نظر است چرایی پر رنگ شدن این مسئله در چند سال اخیر می باشد.
بدون شک بحران اقتصادی و مشکلات روزافزون، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که اخبار آن به طور روزمره از رسانه ها مخابره می شود مسئله نژادپرستی و این زخم کهنه را که هنوز در جامعه آمریکایی تازه است تحریک می کند و یقیناً در پی این مقولات احتمالاً وقوع درگیری ها و آشوب های گوناگون وجود دارد.
فیلم دوازده سال بردگی در راستای همین موضوع و احساس خطر حکومت آمریکا از وقوع مجدد درگیری میان سفیدپوستان و سیاه پوستان و حتی در گامی بالاتر وقوع مجدد جنگ های داخلی و ادعای بعضی از ایالت ها برای استقلال در این برهه زمانی ساخته شده است امری که با توجه به قانون اساسی آمریکا، نه مجاز شمرده می شود و نه ممنوع است و با توجه به پرچم مناطقی نظیر آلاسکا(Alaska)، هاوایی(Hawaii)، سیووکس(Sioux)، تگزاس(Texas) و… که جنبش های استقلال طلبی در آن ها فعال هستند احتمال هر نوع جنگ داخلی وجود دارد.
در مجموع به نظر می رسد که ساخت فیلم دوازده سال بردگی(Years a Slave ۱۲) و دادن مهم ترین جایزه سینمای جهان، نشان دهنده نگرانی عمیق ایالات متحده از امکان به وجود آمدن وضعیتی به مانند دوران جنگ های داخلی آمریکا(United states of American Civil War) می باشد و این فیلم به نوعی هشدار به سیاه پوستان ساکن در آمریکا بوده و به دنبال یادآوری زندگی گذشته سیاه پوستان می باشد تا آن ها گذشته خود را در مقابل خود دیده و در نهایت به وضع کنونی خود که سیاهی رییس جمهور این کشور است، رضایت دهند.
مخلص کلام آنکه فیلم دوازده سال بردگی(Years a Slave ۱۲) یادآور این ضرب المثل ایرانی می باشد که می گوید: «به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند!»
منبع: سینما پرس
ارسال نظر