دکتر مصطفی چمران
تمام جزئیات زندگی شهید مصطفی چمران
چکیده بیوگرافی |
|
---|---|
مذهب |
شیعه |
زادروز |
۱۳۱۱ش |
زادگاه |
قم |
شهادت |
۳۱ خرداد ۱۳۶۰ش، جبهه سوسنگرد ـ دهلاویه |
محل دفن |
بهشت زهرا |
اطلاعات علمی |
|
تحصیلات |
الکترومکانیک • مهندسی برق • الکترونیک • فیزیک پلاسما |
محل تحصیل |
دانشگاه تهران • دانشگاه تگزاس • دانشگاه برکلی |
استادان |
سید محمود طالقانی • مهدی بازرگان |
آثار |
خدا بود و دیگر هیچ نبود • علی زیباترین سرودۀ هستی و ... |
اطلاعات دیگر |
|
مهارت |
بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظم |
پیشه |
وزیر دفاع • نماینده مجلس |
فعالیتها |
عضو کمیته نهضت مقاومت ملی • تاسیس انجمن دانشجویان مسلمان آمریکای شمالی • تاسیس حرکة المحرومین • راهاندازی اولین دوره آموزش سپاه پاسداران |
« زندگی نامه مصطفی چمران »
مصطفی چمران ساوهای (۱۰ مهر ۱۳۱۱ – ۳۱ خرداد ۱۳۶۰) معروف به دکتر چمران، فیزیکدان، سیاستمدار (عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران)، وزیر دفاع ایران در دولت مهدی بازرگان و دولت موقت شورای انقلاب از همراهان موسی صدر در تشکیل جنبش امل (لبنان)، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق و بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظم در جریان جنگ ایران و عراق بود.
« کودکی »
آقا سید مصطفی چمران ساوهای، متولد دهم مهر ماه سال 1311 از بچههای محله 15 خرداد بود. حاج حسن چمران، پدر بزرگوار شهید چمران در روستایی نزدیک ساوه زندگی میکرد و وقتی که دید در آنجا نمیتواند درآمد خوبی داشته باشد به تهران آمد تا زندگی بهتری را برای فرزندانش بسازد.
مصطفی چمران دوران بتدایی و کودکی خودش را در مدرسه انتصاریه گذراند. شاید فکر کنید با آوازهای که از چمران شنیدهاید، او از همان اول همه نمراتش 20 بوده است، اما اصلاً اینطور نیست! او زیاد مدرسه را جدی نمیگرفت و برایش مهم نبود که چه نمرهای میگیرد. اما بعد از مدتی، او در یکی از جلسات قرآن فهمید که گرفتن نمره خوب، خودش یک جلوه زیبا و قشنگ برای اسلام است.
کلاسهایی که شهید مصطفی چمران در آنها شرکت میکرد به او یاد داده بود که مسلمانان در همه جنبهها باید بدرخشند؛ چه علمی و چه معنوی. مسلمانان اگر در علم این دنیا ندرخشند، غیر ممکن است که دیگران چهره واقعی دین اسلام را ببینند.
او نهایتاً آنقد تلاش کرد تا توانست به مدارس مدارج بالایی مثل البرز راه پیدا کند و با درس خواندن خود بتواند برای اسلام موفقیت آفرین باشد.
با ورود شهید مصطفی چمران به آن مدرسه، او توانست پایه ریاضیات خود را خیلی قوی کند. در طی همان دوره دبیرستان تصمیم گرفت که وارد یکی از شاخههای رشته ریاضی شود. تلاشهای شبانه روزی و پشتکار زیاد، باعث شد که او کنکور خودش را به بهترین نحوه بدهد و بتواند رتبه 15 کنکور سراسری را به دست آورد و در رشته مهندسی الکترومانیک در دانشکده فنی تهران شروع به تحصیل کند.
« سه برادر در کنار هم »
« تحصیلات »
-
در ایران
چمران تحصیلات ابتداییاش را در دبستان انتصاریه، نزدیک منطقه پامنار، گذراند و در دبیرستان دارالفنون و البرز دوره متوسطه را به پایان رساند. طی تحصیل از شاگردان ممتاز به شمار میآمد. از پانزده سالگی در جلسات دینی، از جمله درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی در مسجد هدایت شرکت کرد. وی در ۱۳۳۲ش در رشته الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در دوران تحصیل، دانشجویی ممتاز، و به ویژه مورد توجه و عنایت استادش، مهدی بازرگان، بود.
-
در آمریکا
چمران پس از فارغ التحصیلی، در ۱۳۳۷ش با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد. درجه کارشناسی ارشد مهندسی برق را از دانشگاه تگزاس گرفت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه برکلی رفت و دوره دکتری در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما را با درجه ممتاز به پایان رساند.
وی در دهه ۶۰ میلادی در آزمایشگاههای بل و هم چنین آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا استخدام شد.
او در کنار زبان فارسی به زبانهای عربی، ترکی، فرانسوی، انگلیسی و آلمانی مسلط بود و در کنار دانش، به هنر نیز توجه داشت.
« داستان پایان نامه دکتری او »
داستانی که در رابطه پایان نامه فوق العاده او در رشته برق است و زبانزد اساتید دانشگاه شد.
لحظه ارائه او فرا رسیده بود، مثل همیشه با لباسهای غیر رسمی و گشاد به صحنه آمد. زمانی که ارائه خودش را به پایان رساند، همه اساتید و حضار به افتخار او بلند شدند و دست زدند. بعد از این که نشستند، نوبت بخش نمرات شد. اساتید مانده بودند که واقعاً چه نمره ای به او بدهند که حقش باشد. همه در حال فکر کردن بودند که ناگهان یک از اساتید گفت: تو آنقدر خوب بودی که واقعاً حیف است به 20 شوی، پس من نمره 22 را به شما میدهم!
« ازدواج »
- مصطفی چمران دو بار ازدواج کرد؛ بار اول در سال ۱۳۴۰ با یک زن مسلمان آمریکائی به نام تامسن هیمن که نام او را پروانه گذاشت و ثمره این ازدواج یک دختر به نام روشن و سه پسر به نامهای رحیم، علی و جمال بود؛ جمال در کودکی در استخر خانه پدر همسر دکتر غرق شد. سه فرزند دیگر هر کدام در شهری در کناره غربی امریکا زندگی میکنند. همسر آمریکایی وی پس از مهاجرت به لبنان و مدتی زندگی کردن در آنجا، به دلیل شرایط سخت و محرومیت شدید، تصمیم به بازگشت به آمریکا گرفت و دکتر را تنها گذاشت و در سال ۲۰۰۹ در گذشت. در ادامه حضور مصطفی چمران در لبنان نقاشی شمع او، آغاز آشنایی او با غاده جابر شد که درنهایت به ازدواج او با همسر لبنانیاش انجامید. واسطه این آشنائی و ازدواج، شخص امام موسی صدر و یک روحانی ایرانی به نام سید غروی بوده است.
- غاده جابر همسر شهید مصطفی چمران بود که با هم در لبنان آشنا شدند و ازدواج کردند. این ازدواج اگر چه یک وصلت متعارف نبود اما خدا خواست که انجام شود و شد. غاده از دختران ثروتمند عرب بود که به لحاظ سنی هم بیست سال از دکتر چمران کوچکتر بود. اما بعد از پیشنهاد چمران غاده با همه مخالفت ها از جانب خانواده اش تصمیم به ازدواج با مردی گرفت که اگرچه زندگی شان سالها طول نکشید اما برای همیشه جاودان ماند…….بار دوم که به مدرسه صنعتی میرفتم، آمادگی بیشتری داشتم که با دکتر چمران همکاری داشته باشم. این چنین شد که من نیز به جمع معلمان مدرسه پیوستم. آشنایی من با دکتر چمران بیشتر میشد و هر روز همدیگر را میدیدیم. قدم به قدم و همه جا با او و در کنارش بودم و از نزدیک به عظمت روحی و ظرافتهای رفتاریاش پی بردم. در برخوردش با بچهها میدیدم که با دقت و توجه ویژهای مراقب روحیه آنهاست و با هر کس مطابق روحیهاش صحبت میکند. یک جاذبه خدایی در دکتر چمران بود که همه را به سوی خود جذب میکرد.
من در آن هنگام حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از بچهها نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش میکرد تا ارتباط مرا به بچهها نزدیک نماید. من در سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه میشدم، البته در آن هنگام هنوز ازدواج نکرده بودیم. یادم هست روزی در حالی که در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیهای به من داد و آن هدیه یک روسری گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم.
پس از گذشت نه ماه از آشناییام با دکتر چمران، ایشان به من پیشنهاد ازدواج داد. وقتی که من این پیشنهاد را با خانوادهام در میان نهادم، به شدت مخالفت کردند. آنها میگفتند: تو دیوانه شدهای! چمران بیست سال از تو بزرگتر است، همیشه در جنگ است، ایرانی است، پول ندارد، همرنگ ما نیست.
*پدر عزیزم! من با دکتر چمران ازدواج میکنم
دکتر چمران از طریق سیدمحمد غروی اقدام به خواستگاری نمود؛ حتی امام موسی صدر دخالت کرد. من هم به پدرم اصرار و پافشاری نمودم، ولی خانوادهام با سرسختی به مخالفت خود ادامه میدادند. دکتر چمران به من میگفت: سعی کنید پدر و مادرتان را خشنود و راضی نمایید، من نمیخواهم دل آنها شکسته شود.تا اینکه روزی به خانه رفتم و دیدم که پدر و مادرم مشغول تماشای تلویزیون هستند. تلویزیون را خاموش کرده و گفتم:
پدر عزیزم، من تا به حال که 26 سال از عمرم میگذرد فرمانبر شما بودهام؛ ولی اکنون متأسفم که برای نخستینبار ناچارم از فرمانبری شما سرپیچی نمایم. من با دکتر چمران ازدواج میکنم و پسفردا در حضور امام موسی صدر مراسم عقدمان برگزار میشود.
پدر و مادرم هر دو ناگهان شگفتزده به هم و سپس به من نگاه کردند. مادرم عصبانی شد و بر سرم فریاد کشید و حتی میخواست مرا کتک بزند. ولی پدرم دعوت به آرامش نمود و با نرمی از من درباره دکتر چمران پرسشهایی نمود. در برابر پافشاریهای من، پدرم سرانجام رضایت داد.
روز عقد مراسم بسیار سادهای برگزار شد و دکتر چمران با همان لباسهای همیشگی آمد. مرسوم است که در روز عقد داماد انگشتری را برای هدیه بیاورد، ولی دکتر چمران کادویی را برای من آورد. وقتی کادو را باز کردم، شمعی در آن دیدم و نوشته کوتاه و زیبایی که در کنار آن بود. من آن کادو را پنهان کردم و هر چه خواهرانم از نوع هدیه پرسیدند، حرفی نزدم؛ زیرا برای آنها بسیار عجیب مینمود. در آن هنگام من و دکتر چمران آنچنان در حال خود و متوجه به آرمانهای مقدسمان بودیم، که از توجه به مراسم و تشریفات دیگر غافل بودیم. زندگی ما در همان مدرسه صنعتی جبل عامل در دو اتاق مدرسه آغاز شد. از همان ابتدا میدانستم که این یک ازدواج معمولی نیست، چرا که چمران هم یک انسان معمولی نبود.
« فعالیتهای سیاسی »
مصطفی چمران از سن پانزده سالگی در جلسههای تفسیر قرآن سید محمود علایی طالقانی حاضر میشد؛ وی همچنین در درسهای فلسفه و منطق مرتضی مطهری و در دیگر جلسات نیز حضور پیدا میکرد. وی از نخستین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق، از دوره چهاردهم مجلس شورای ملی تا ملی شدن صنعت نفت شرکت فعال داشت. وی در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در حمله گارد به دانشکده فنی دانشگاه تهران جزو معترضان به حضور نیکسون، معاون رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، بود. چمران از مسوولان نهضت مقاومت ملی و عضو جبهه ملی ایران در دانشگاه تهران بهشمار میآمد. او پس از حضور در آمریکا به همراه تنی چند از هم فکرانش شاخه نهضت آزادی ایران در خارج از کشور را تأسیس کرد. وی با همکاری ابراهیم یزدی برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایهریزی کرد و از مؤسسین انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا بود. به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع شد و از آن پس تا پایان دوره دکتری در دانشگاه برکلی به عنوان پژوهشیار ای آی مشغول به کار شد.
-
در آمریکا
چمران با بورس شاگرد اولی در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در دورههای کارشناسی ارشد (الکترونیک) در دانشگاه تگزاس اِی اَند اِم و دکتری (رشته فیزیک پلاسما و الکترونیک) در دانشگاه برکلی تحصیل نمود.
رسالهٔ دکتری چمران در دانشگاه برکلی در کتاب باریکه الکترونی در مگنترون با کاتد سرد توسط رضا امراللهی در سال ۱۳۸۸ ترجمه و توسط دانشگاه امیرکبیر منتشر شدهاست.
در سال ۱۹۶۲ پس از فارغالتحصیل شدن با خانواده خود به نیوجرسی منتقل شد و ضمن عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی به عنوان عضو هیئت اجرایی و مسئول مالی به فعالیت پرداخت. تدارک اعتراضات و بسیج دانشجویان در جلوی سازمان ملل در نیویورک، جلوی کاخ سفید در واشینگتن و همچنین سفارت ایران در شهر واشینگتن و سایر کنسولگریها در شهرهای شیکاگو، نیویورک، سانفرانسیسکو در جهت اعتراض به وضعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران بخش عمدهای از تلاش و فعالیتهای او در این سالها است.
ماجرای بست نشستن در عبادتگاه سازمان ملل بدین قرار است: در سازمان ملل، محلی به عنوان معبد طراحی گردیده که نه مسجد است نه کلیسا؛ صرفاً عبادتگاه است. اتاقی است بزرگ و ساده که به صورت یک اتاق آرام و فضایی روحانی طراحی شده و بعضی از بازدیدکنندگان لحظاتی در این محل توقف کرده و با خود خلوت و به نیایش درونی میپردازند. دوازده نفر از ایرانیان طبق قرار قبلی در این محل حاضر شده و به اصطلاح بست مینشینند. پس از چند دقیقه توجه مأمورین به این افراد که بیش از حد معمول در محل عبادتگاه توقف کردهاند جلب میشود. مأمورین خواستار خروج ایشان از عبادتگاه میشوند. جمع متحصن خواستار ملاقات با دبیرکل سازمان ملل میشوند که با مخالفت مأمورین روبهرو میشوند. از طرفی دیگر، عدهای از اعضاء جبهه ملی و دانشجویان هم در خارج از ساختمان تجمع کرده و پلاکاردها و بیانیههایی به زبان انگلیسی در اعتراض به شاه و هیئت حاکمه ایران بین توریستها و مردم توزیع میکنند. خبر تحصن ایرانیان در محل سازمان ملل خبرنگاران را به آنجا میکشاند. مأمورین که از خروج متحصنین ناامید میشوند گارد مخصوص را آورده و دست و پای آنها را گرفته، کشان کشان از سازمان ملل بیرون میبرند و خبرنگاران خارجی و تلویزیونهای سراسری آمریکا از این صحنه فیلمبرداری میکنند.
چمران در یکی از موسسات پژوهشی بزرگ آمریکایی به نام بل استخدام و تا سال ۱۹۶۷ که به همراه دوستانش به خاورمیانه رفت، در این شرکت فعالیت داشت. چمران در آمریکا در واقع مسئول هماهنگکننده گروههای حامی ملت فلسطین بود. پس از جنگ اعراب و اسراییل و شکست سنگین کشورهای عرب، به دلیل ایجاد فضای منفی گسترده علیه مسلمانان چمران تصمیم میگیرد از آمریکا خارج شود، به خاورمیانه سفر کند و در تحولات جهان اسلام و مبارزه در برابر دشمنان مستقیماً شرکت نماید.
-
در مصر
چمران پس از اتمام تحصیلات و پس از تظاهرات پانزده خرداد توسط خسرو قشقایی به همراه ابراهیم یزدی، رهسپار مصر شد و به تأسیس اولین پایگاه آموزش جنگهای مسلحانه پرداخت. او به مدت دو سال، در زمان جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، سختترین دورههای چریکی و پارتیزانی را آموخت و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شد.
در مصر با مشاهده جریان ناسیونالیسم عربی به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و جمال ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آن قدر قوی است که نمیتوان بهراحتی با آن مقابله کرد و به دنبال آن به چمران و یارانش اجازه داد که در آن کشور نظرات خود را بیان کنند.
عادل عون --معروف به ابو یاسر--که از مبارزین قدیمی لبنان میباشد و از جمله دوستان مصطفی چمران در مصر و همچنین همرزم وی در لبنان بودهاست، اینگونه بیان میکند که: دربارهٔ دلیل ترک آمریکا و آمدن چمران به مصر از او سؤال کردم، که او سبب این کار را قصد نداشتن شرکت در پیشرفت صنایع نظامی آمریکا دانست و با هدف مساعدت به برادران مسلمان در این دوره نظامی حضور پیدا کردهاست. عادل در ادامه اظهار میدارد: اینطور به نظر میرسد که چمران جزو پنج متفکر مسلمانی بودهاست که در طرح گسترش و پیشرفت سلاحهای آمریکایی میبایست حضور پیدا مینمود. چمران همچنین اشاره داشت به اینکه بنده از آتش فرار کردهام، و گویا وی برای مدت دو سال از مرکز علمی که در آن بود مرخصی گرفته بود که بتواند به گروههای مبارز ملحق شود.
-
در لبنان
در سال ۱۳۵۰ موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، در سفری به تهران ضمن ملاقات با مهدی بازرگان و گزارش خدمات در لبنان، از تشکیل یک مدرسه در شهر صور خبر میدهد و از ایشان معرفی یک مهندس مجرب جهت اداره مدرسه را خواستار میشود. مهندس بازرگان، چمران را معرفی مینماید. پس از تماس موسی صدر با چمران، این امر مورد قبول او قرار گرفته و وی دوباره همه چیز را رها کرده و به سوی لبنان رهسپار میگردد.
چمران در لبنان، در کنار موسی صدر، به فعالیتهای فرهنگی و چریکی میپردازد. او به مدت هشت سال مدیریت مدرسه صنعتی جبل عامل را به عهده میگیرد. محمد نصرالله عضو هیئت رئیسه جنبش اَمل آن زمان و رهبر کنونی حزب ا… که در سن ۱۸ سالگی حکم فرماندهی منطقه خود را در نبطیه از چمران دریافت کرده در بارهٔ حضور مصطفی چمران در لبنان میگوید: مصطفی چمران بر حسب خواست موسی صدر از مصر به لبنان آمد. همسر ایشان به همراه سه پسر و یک دختر نیز به لبنان آمدند. اما به دلیل عدم وجود مدرسه برای آنان، خانواده چمران نتوانست در لبنان زندگی کند. او از همسرش جدا شد و خانوادهاش را رها کرد تا با خانواده فقرا زندگی کند. خودش میگفت من خاک کفشهای فقرا هستم. چمران در دل شیعیان لبنان جاودان است. موسی صدر وصیت کرد که همواره حرف مصطفی چمران اجرا شود. چمران نیز عشق و ارادت زیادی به موسی صدر داشت و از یادداشتهایش این امر کاملاً هویداست.
تأسیس پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی در لبنان، از دیگر اهداف چمران بودهاست. چمران در لبنان به موسی صدر کمک کرد تا سازمان امل، به عنوان شاخه نظامی، «حرکةالمحرومین» را پایهگذاری کند. چمران از سال ۱۹۷۱ که به جنوب لبنان میآید، کلاسهایی برای درسهای ایدئولوژیک اسلامی به سبک انجمنهای اسلامی دانشجویان به راه میاندازد. از هر دهی یک یا دو نفر از معلمین مسلمان را انتخاب کرد که در کل حدود ۱۵۰ نفر میشدند؛ هفتهای یک بار به مدرسه میآمدند و جلساتی اسلامی برپا میشد که موسی صدر، مهدی شمس الدین، محمدحسین فضلالله و رجال دیگر سخنرانی میکردند و بعد خودش وارد بحث میشد و یک سلسله دروس ایدئولوژیک را بیان میکرد. همین افراد بودند که اولین هستههای سازمان «حرکت المحرومین» در جنوب را تشکیل دادند. او در بیروت نیز نظیر این اقدام را انجام داد.
هنگامی که منطقه شیعهنشین نبعه توسط فالانژها محاصره شده بود، چمران در مأموریتی خطرناک، سوار بر زرهپوشی از ارتش لبنان، خود را به داخل منطقه محاصره شده میرساند. در میان راه فالانژیستها زرهپوش را متوقف میکنند و میخواهند در آن را باز کنند که چمران از داخل دستگیره در را محکم میگیرد و آنها فکر میکنند در قفل است و وقتی از شیشه کوچک به داخل نگاه میکنند او خود را پنهان میکند؛ آنها نیز با تصور اینکه کسی داخل نیست منصرف میشوند. چمران پس از سه روز ماندن در نبعه تصمیم به مراجعت میگیرد. برای بازگشت زرهپوشی نبود؛ لذا با ارمنیها تماس میگیرد؛ ارمنیها در قبال گرفتن پول، شیعیان را به بیروت میرساندند لیکن اکثریت آنها در میان راه به اسارت میافتادند و کشته میشدند. چمران با اتومبیل، همراه سه نفر ارمنی، وارد منطقه فالانژیستها میشود و در پست ایست و بازرسی فالانژها با استفاده از گذرنامه یک شخص فرانسوی که شباهتی به چمران داشته، شروع به صحبت به زبان فرانسه با مأمورین میکند و بدین ترتیب از محاصره آنها خارج میشود. او گزارشی از وضعیت وخیم شیعیان جنگ زده نبعه به موسی صدر میدهد. موسی صدر با دوستی در فرانسه تماس گرفته و تقاضای کمک مینماید؛ او نیز با سازمان پزشکان بدون مرز تماس برقرار میکند و اکیپی متشکل از چهار پزشک فرانسوی به همراه سه پرستار عازم نبعه میشوند. چمران دوباره همراه با اکیپ فرانسوی عازم نبعه میشود که در میان راه اتومبیل آنها را به رگبار میبندند و سوراخ سوراخ میکنند.
چمران نسبت به گروههای سیاسی لبنان شناخت زیادی داشت، وی آزردگی خاطر خویش را از باران تهمتهایی که گروههای مختلف سیاسی به او میزدند کتمان نمیکند. از جمله اتهامات که به چمران زده بودند، تسلیم نمودن اردوگاه بزرگ فلسطینی تل زعتر به کتائب (فالانژها) بودهاست. چمران با رهبران فلسطینی و در رأس آنها، یاسر عرفات نیز تماس و همکاری نزدیک داشتهاست بهطوریکه یاسر عرفات و ابوجهاد میآمدند و از او مشورت میگرفتند. با بروز درگیریها، موسی صدر جوانان امل را به تل زعتر فرستاد. مناقشه اصلی دربارهٔ نقش چمران در ماجرای تل زعتر اینجا اتفاق میاُفتد. برخی اعتقاد دارند که این نیروهای امل بودند که تل زعتر را به فالانژها واگذار کردند و با عدم حمایت از فلسطینیان حاضر در آن منطقه باعث شدند فالانژها به داخل اردوگاه رفته ساکنین را قتلعام کنند اما حامیان موسی صدر معتقدند اداره تل زعتر از همان ابتدا بر عهده خود فلسطینیان بوده و حتی فلسطینیهای حاضر در اردوگاه به مناطق مرفه این اردوگاه میآیند و از حملات بیامان فالانژها در امان میمانند. در بحبوحه پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، چمران در نظر داشت که پانصد رزمنده از سازمان «امل» را تجهیز نموده و خود را به وسط معرکه نبرد در ایران برساند. دولت سوریه نیز دادن امکانات و هواپیما برای انتقال رزمندگان را تقبل نموده بود تا در هر جا که سازمان امل میخواهد رزمندگانش را پیاده کند. اما نبرد در تهران ۲۴ ساعت بیشتر طول نکشید و طرح به مرحله اجرا در نیامد.
با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، در سی ام بهمن همین سال چمران همراه با یک گروه ۹۲ نفره از لبنان به ایران آمد و با آنکه قصد ماندن در ایران را نداشت، به توصیه سید روحالله خمینی در وطنش ماندگار شد. در اوایل پیروزی انقلاب، به تربیت اولین گروه از پاسداران انقلاب اسلامی در سعدآباد پرداخت.
-
در کردستان
در ناآرامیهای کردستان برای مقابله با جدائی طلبانی که با دولت مرکزی میجنگیدند همراه با ولیالله فلاحی، به آن منطقه رفت. گردنه قلعهحصار، بین راه ارومیه و سرو، به دست شورشیان افتاده بود و نیروهای ژاندارمری و داوطلب محلی پس از دادن تلفات زیاد عقبنشینی کرده بودند؛ وی در اولین حرکت نظامی خود به همراه فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش، در حالی که آر پی جی به دست گرفته بود و پیشاپیش نیروهای نظامی حرکت میکرد و راه را برای عبور تانکها باز مینمود گردنه مزبور را پاکسازی کرد.
در ناآرامیهای مریوان از طرف دولت موقت به مأموریت رفت و مدت ده روز در آن جا ماند و پس از برگزاری جلسات متعدد برای بازگشت امنیت به منطقه و حاکمیت دولت مرکزی با بزرگان شهر به توافق رسید. چمران که سخنگو و نماینده جناح تندرو شورای انقلاب و دولت موقت بود توانست با موافقت خمینی ارتش و سپاه پاسداران را به کارزار کردستان بکشاند. در درگیریهای کردستان، گروهی از تکاوران ارتش او را همراهی میکردند. آنها از تاکتیک ویژهای سود میجستند و به جای آن که با پیش قراولان دشمن مواجه شوند، با هلیکوپتر در قلب پایگاههای دشمن فرود میآمدند و آنها را تار و مار میکردند. اوج شهرت چمران در واقعه خونین پاوه بود که همراه با تیمسار ولیالله فلاحی، در زیر باران گلوله، خود را به محاصره افکند. شهر پاوه به دست شورشیان افتاده بود و تنها خانه پاسداران و پاسگاه ژاندارمری مقاومت میکردند. در این حادثه، با پخش پیام روحالله خمینی از رسانهها که ارتش و پاسداران را به پاوه فراخوانده بود، فرمانده گروهان پیاده مکانیزه در تیپ ۲ لشکر ۸۱ کرمانشاه ارتش، سرگرد خسرو درخشنده شهر را از وجود ضدانقلاب پاکسازی نمود. از حوادثی که در پاوه اتفاق افتاد قتلعام مجروحین توسط مخالفین در بیمارستان، سقوط هواپیمای فانتوم و اصابت هلیکوپتر ۲۱۴ حامل قربانیان و مجروحین به کوه بود که چمران از آن با تلخی فراوان و یک حادثه «دیوانهکننده» یاد میکند.
-
وزارت دفاع
چمران پس از حوادث کردستان به تهران احضار شد و از سوی روحالله خمینی به سمت وزارت دفاع منصوب شد. او در سمت وزیر دفاع بیش از ۱۲۰۰۰ نفر را از ارتش پاکسازی کرد. وی پس از استعفای دولت موقت، به کار خود در وزارت دفاع ادامه داد. در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ چمران از سوی آیتالله خمینی به سمت مشاور شورای عالی دفاع ملی منصوب شد.
-
مجلس
شهید مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشتة ارتش به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل شود.
در یکی از نیایشهای خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر میگوید: «خدایا، مردم آنقدر به من محبت کردهاند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کردهاند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک میبینم که نمیتوانم از عهده آن به درآیم. خدایا، تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»
وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورایعالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا بطور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.
-
در خوزستان
با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه جنگ عزیمت نمود و ستاد جنگهای نامنظم را بنیان نهاد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامهها بود که به کمک آن، جادههای نظامی بهسرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهای آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک ماه، آب کارون را به طرف تانکهای عراقی روانه ساخت، بهطوریکه آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقبنشینی کنند و سدی بزرگ مقابل خود بسازند.
پس از یأس عراقیها از تسخیر اهواز، ارتش این کشور برای دومین بار به سوسنگرد حمله کرد و سه روز تانکهای عراقی شهر را در محاصره گرفتند؛ روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.
چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان ایرانی در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش فراوان خود و سید علی خامنه ای، ارتش را آماده ساخت که برای نخستین بار دست به یک حمله خطرناک و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد تا با نظمی نو و شیوهای جدید از جانب جاده اهواز - سوسنگرد به دشمن یورش ببرند.
چمران در نبردی که برای آزادسازی سوسنگرد درگرفته بود، به هدف منحرف کردن دشمن از آسیب رسانی به رزمندگان همراهش، به همراه دو تن از همراهانش به درگیری با چند تانک و نفربر پرداخت که ماحصل آن فرار نیروهای عراقی از صحنه نبرد بود در حالی که او تنها از ناحیه ران مجروح گردید و نیروهای او توانستند خود را به سوسنگرد برسانند؛ او با کامیون هیفائی که از دشمن به غنیمت گرفته بود خود را به بیمارستان رساند و بستری شد؛ اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و پس از آن به مقر ستاد جنگهای نامنظم رفت.
« ترور شهید چمران »
وقتی که کشور ما درگیر جنگ با عراق بود، منطقه دهلاویه در نزدیکی سوسنگرد یکی از بهترین فرماندهان خود را از دست داده بود. سردار رستمی یکی از دوستان خوب شهید چمران بود که شربت شهادت را نوشیده بود و وداع خودش را با این دنیا گفته بود. تمام افراد گردان از این حادثه ناراحت بودند. چمران وقتی که دید اوضاع بچههای دهلاویه خراب است، سریعاً دست به کار شد و یکی از بهترین فرماندههایش را به آنجا فرستاد. اما با آن حال میخواست دوباره خودش در جبهه حاضر شود و ببیند که اوضاع از چه قرار است. روز عملیات رسیده بود و شهید چمران هم در آن حضور داشت.
آنها تا جایی از مرز پیش رفته بودند که به راحتی میشد عراقیها را دید. همگی آماده حمله شده بودند که ناگهان نیروهای عراقی بمب باران کردند، شهید چمران سریعاً بچهها را متفرق کرد و خودش به همراه دو نفر از دوستانش در یک سنگر پناه گرفتند. بمباران آرام شد بود که ناگهان خمپاره ای پشت سر سنگر شهید چمران و دوستانش برخورد کرد و باعث شد که سر دکتر چمران ترکش بخورد. آن دو دوستی هم که در کنار دکتر بودند از ناحیه سر و سینه مورد اصابت شدید قرار گرفته بودند.
همه چیز به هم ریخته بود. همه دست پاهایشان را گم کرده بودند. وقتی که چمران را بر روی زمین دیدند سریعاً او را سوار آمبولانس کردند و به سمت بیمارستان سوسنگرد بردند. در آنجا آنقدر مجروح آورده بودند که بیمارستان هیچ چیزی برای مداوا نداشت. چمران را راهی اهواز کردند، اما فقط بدن خونین شهید به بیمارستان رسید. آرامگاهش در بهشت زهرا قرار دارد و آدرس مزار او قطعهٔ ۲۴ ردیف: ۷۱ شماره: ۲۵ و تاریخ دفنش ۱۳۶۰/۴/۲ است.
« تشکیل ستاد جنگهای نامنظم »
با شروع جنگ، چمران به همراه شماری از رزمندگانی که در کردستان جنگیده بودند، برای ساماندهی نیروهای مردمی در برابر حملات عراق راهی اهواز شد و در نخستین شب ورود، اولین حمله چریکی را به تانکهای دشمن، که اهواز را محاصره کرده بودند، آغاز کرد. یکی از اقدامات مهم وی، تشکیل ستاد جنگهای نامنظم در اهواز بود تا در جبهههای غرب و جنوب اهواز خط دفاعی به وجود آورد. این ستاد با سازماندهی گروهی از رزمندگان داوطلب، واحد مهندسی فعالی را راهاندازی کرد که یکی از برنامههای آن احداث جادههای نظامی در مناطق مختلف و ایجاد آبراههای برای تغییر مسیر رود کارون به سوی دشمن برای محافظت از اهواز بود. همچنین به ایجاد هماهنگی بین ارتش و سپاه و نیروهای داوطلب مردمی پرداخت که در روند مقاومت اهواز نتایج ثمربخشی داشت.
« خصوصیات اخلاقی شهید چمران »
از مهمترین خصوصیاتی که شهید چمران در زندگی خود داشت میتوان به تواضع، مهارت تصمیم گیری مناسب، فروتنی و آزاده خواهی اشاره کرد.
چمران آزاده خواه بود و نگذاشت کسی به او زور بگوید، درست مثل زمان دانشگاه. وقتی که در دانشگاه تگزاس درس میخواند یکی از اساتید گفته بود هر کسی که کروات بزند 2 نمره میگیرد. یعنی امتحان را از 18 حساب میکرد و 2 نمره برای ظاهر در نظر گرفته بود. همه میدانستند که منظور استاد با چمران بود. اما در روز ارائه چمران مثل همیشه با لباسهای گشاد و بدون کروات بر سر صحنه حاضر شد. خیلی خوب مطالب خود را ارئه کرد و درنهایت نمره 18 کامل را گرفت. نمرهای که بالاترین نمره کلاس شد. چمران مثل همیشه نگذاشت که کسی به او زور بگوید و او را از مسیرش منحرف کند.
شهید مصطفی چمران متواضع بود؛ چون برای این که بتواند به مسلمانان جهان کمک کند، تمام پلهای پشت سرش در دنیای علم و تکنولوژی را خراب کرد و به جنگ با ظالمان دنیا پرداخت.
چمران مردی وارسته، با عواطف عمیق انسانی بود که در برابر مصائب بشری به شدت منقلب میشد. راز و نیازهای عارفانهاش، در دست نوشتههایی که از او به جا مانده، حاکی از عشق و علاقه خالصانه او به خدا و اوج محبت و دوستیاش نسبت به همنوعانش است، چنان که دوستانش لقب «خدای عشق» را به او داده بودند. او فردی وحدت گرا و از گرایش به هر جریانِ منهای اسلام به شدت گریزان بود.
« شهید چمران الگوی کامل برای اساتید »
مقام معظم رهبری در دیدار با دانشگاهیان می فرمایند که اساتید بسیجی باید ویژگیهای شهید چمران را داشته باشند. ایشان شهید چمران را الگوی کامل برای اساتید معرفی کردند.
شهید چمران ویژگیهای معنوی بسیار بالایی داشت، از دستگیری از مستضعفان در نقاط مختلف جهان گرفته تا حضور در جبهه های نبرد علیه باطل و استکبار.
شهید چمران برای دفاع از منافع قشر ضعیف جامعه از جان خویش مایه گذاشت خدماتی که این شهید والامقام از خود به جای گذاشت، ستودنی است.
با اینکه بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا خواستار حضور دکتر چمران در دانشگاه های خود بودند این شهید تمام تعلقات دنیوی را کنار گذاشت و در کنار مظلومان لبنان ماند و شهامتهایی را از خود در آنجا به یادگار گذاشت که زبان زد همگان است.
« شهید چمران نماد ساده زیستی »
شهید چمران در دوران زندگی خویش نه تنها در جبهه های نبرد علیه استکبار پیش قدم بود بلکه در جبهه های علم و دانش هم اقدامات بسیار موثری داشت و مقالاتی ارائه کرد که برای بسیاری از مشکلات راهگشا بود.
شهید چمران علیرغم درجه علمی بالا، زندگی ساده ای هم داشت، او ساده زیست و این شهید والامقام را می توان الگویی برای ساده زیستی هم قرار داد.
تلاشهای شهیدچمران در دوران تحصیل در ایران و چه در دانشگاههای آمریکا ستودنی است و ایشان با بالاترین درجات تحصیلی و علمی و حفظ تقوا و پرهیزگاری روزهای خود را سپری کرد.
« یادبود »
سید روحالله خمینی رهبر جمهوری اسلامی ایران او را سردار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی نامید.بعد از مرگ، نام چمران به عنوان یک قهرمان بر روی بسیاری از خیابانها و ساختمانها در ایران و لبنان از جمله بزرگراه چمران در تهران گذاشته شد.
سال ۱۳۹۱ محسن علوی پور کتاب زندگینامه چمران را منتشر کرد. نیک رابینسون در سال ۲۰۱۳ زندگینامه انگلیسی چمران را در انگلستان منتشر کرد.
« در سینما »
ابراهیم حاتمی کیا، کارگردان ایرانی، فیلمی را به نام( چِ ) دربارهٔ مصطفی چمران ساخت که پیشنهاد آن را مهدی چمران ۱۵ سال پیش به وی داده بود. این فیلم به مقطعی از زندگی چمران یعنی دو روز و دو شب حضورش در پاوه در سال ۱۳۵۸ میپردازد. در این فیلم فریبرز عرب نیا نقش چمران و سعید راد نقش تیمسار فلاحی را بر عهده دارند. در مجموعه تلویزیونی سیمرغ نیز که سرگذشت دو تن از خلبانان هوانیروز یعنی احمد کشوری و علیاکبر شیرودی را به تصویر میکشد، به نقش چمران در واقعه پاوه اشاره شدهاست. در قتلگاه او در دهلاویه نیز بنای یادبودی ساختهاند.
« عرفان و هنر »
چمران شخصیتی عارفانه داشت و به اشعار مولوی علاقه داشت. آثار هنری زیادی را بر جای گذاشت که از جمله آنها میتوان به تابلوهای نقاشی، مجسمهها و عکسها اشاره کرد. نقاشی در میان علاقهمندیهای بارز هنری چمران بود که در این زمینه چندین اثر رنگ روغن از وی به جا ماندهاست.
« آثار شهید دکتر مصطفی چمران »
-
جهاد و شهادت
جهاد و شهادت، گزیده ای از دست نوشته های شهید دکتر مصطفی چمران است که در آن، از جنوب لبنان تا جنوب ایران، همه جا «عشق و اندیشه» ، «نیایش» و «شوق» او به «شهادت» به زیباترین شکل منعکس شده است.
راه حسین (ع) ، حوادث لبنان، راه پر افتخار شهادت، پاوه همچون نقطه عطفی در انقلاب، پیامی از پاوه به ملت ایران، در خوزستان، انسان های آزاده، عوامل شکست و پیروزی، اسلام راستین -اسلام نه شرقی نه غربی-و: «ای حیات با تو وداع می کنم». برخی از عناوین این کتاب اند.
چاپ نخست این اثر در سال 1361 همراه با تصویر، در 87 صفحه توسط دفتر انتشارات اسلامی انجام شده است.
-
لبنان
این اثر، گزیده ای از مجموعه سخنرانی ها و دست نوشته های شهید دکتر مصطفی چمران درباره لبنان است.
در این کتاب خواننده با تاریخ، مسایل سیاسی، احزاب و گروهها و نیز وضعیت مردم محروم جنوب لبنان آشنا می شود.
برخی از عناوین این اثر که در چهارده فصل تنظیم شده، چنین است: جنوب لبنان (جبل عامل ) مهد تشیع در طول تاریخ، جنایات اسراییل، فعالیت احزاب چپ در لبنان، ورود امام موسی صدر به لبنان، تحلیلی از «فتح» و «امل» و حوادث لبنان، ربوده شدن امام موسی صدر در طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی و: «انقلاب اسلامی ایران روزنه امید شیعیان لبنان».
چاپ نخست این اثر در خرداد ماه 1362 در 384 صفحه همراه با نقشه و تصویر، توسط بنیاد شهید چمران و با همکاری بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس انجام گرفته است.
-
انسان و خدا
انسان و خدا، گزیده چهار سخنرانی از مجموع ده سخنرانی علمی و عرفانی شهید چمران است که در ایام مبارک رمضان در سال 1359 طی ده شب، در کانون توحید تهران ایراد شده است.
این گفتارها، مباحثی چون: خدا، روح، عالم غیب، روش قرآن مجید در اثبات خدا، قلمرو علم و فلسفه، اصول اساسی مکاتب موجود دنیا، اصول سه گانه حکومت اسلامی و: «حرکت به سوی مکتب واسطه» را دربرمی گیرد.
در این مجموعه، شهید چمران با بیانی لطیف و روان و قابل فهم همگان، مسائل پیچیده اعتقادی، سیاسی را مورد بررسی قرار داده است.
چاپ اول این کتاب در خرداد 1367 در 156 صفحه توسط بنیاد شهید چمران صورت گرفته است.
-
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
در اولین روزهای هجوم گسترده و نظامی عراق به کشورمان، دکتر مصطفی چمران و حضرت آیت الله خامنه ای که هر دو نماینده حضرت امام در شورایعالی دفاع و نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بودند، با نظر و توصیه امام خمینی (ره) برای سازمان دادن به نیروهای مردمی و نیز مقاومت در برابر حمله های گسترده نیروهای عراقی همراه با 60 نفر از رزمندگان باتجربه، وارد اهواز شدند و به سازماندهی و آموزش نیروهای مردمی پرداختند. این اثر، گزارشی زیبا، عارفانه و مختصر از حماسه های بزرگی است که فرزندان ایران اسلامی در دفاع از دین و میهن آفریدند. چاپ نخست این اثر در سال 1378 در 72 صفحه همراه با نقشه و تصویر توسط بنیاد شهید چمران انجام گرفته است.
-
خدا بود و دیگر هیچ نبود
کتاب حاضر، دست نوشته های تاریخ دار شهید دکتر چمران در شرایط مختلف زندگی و درباره مسائل و موضوعات مختلف است.
گردآورنده اثر (مهندس مهدی چمران) ، این نوشته ها را در سه محور اصلی: «یادداشت های آمریکا» ، «یادداشت های لبنان» و، «یادداشت های ایران» فراهم آورده و مفهوم برخی لغات و کلمات عربی را در پانوشت صفحات شرح داده است. یادداشت ها، وقایع یک دوران بیست ساله را از سال 1338 تا 1358 دربرمی گیرند.
چاپ اول این کتاب در سال 1380 در 232 صفحه همراه با تصویر و نمونه دست نوشت شهید چمران توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد شهید چمران صورت گرفته است.
-
علی زیباترین سروده هستی
این اثر، دربرگیرنده چند دست نوشته و سه سخنرانی شهید دکتر چمران درباره جلوه های گوناگون زندگانی علی علیه السلام است.
شهید دکتر مصطفی چمران در این اثر، با نگاهی عاشقانه و نثری زیبا، دردها، شکوه ها و نگرانی های خود را صمیمانه با مولا علی در میان نهاده است. این اثر مزین به تصویری از مولای متقیان علی علیه السلام، اثر هنری دکتر چمران در سن شانزده سالگی است.
چاپ نخست این کتاب در سال 1380 در 103 صفحه به وسیله بنیاد شهید چمران و دفتر نشر فرهنگ اسلامی انجام شده است.
-
بینش و نیایش
بینش و نیایش، دربرگیرنده یک مقاله، متن یک سخنرانی و گزینه ای از نیایش های عارفانه و عاشقانه سردار پر افتخار اسلام، دکتر مصطفی چمران است.
مهندس مهدی چمران در مقدمه خود بر این اثر، زندگی و نقش این عارف رزمنده را به کوتاهی شرح داده است. شهید دکتر چمران در این کتاب، طی تحلیلی کوتاه و پرمحتوا، تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی ایران را بر منطقه و جهان بیان کرده است. این تحلیل آنچنان روشنگر و دقیق است که گویی آن شهید بزرگوار، با بینشی الهی، مسائل امروز جهان و منطقه را در آئینه دل خویش مشاهده کرده است. چاپ هشتم این اثر، همراه با 23 تصویر در سال 1381 در 81 صفحه توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی صورت گرفته است.
-
کردستان
این کتاب از سه گونه دست نوشته و سخنرانی تشکیل شده است. قسمت اعظم و مهم این اثر، همان دست نوشته اصلی شهید چمران پیرامون حوادث پاوه است که وی فرصت اتمام آن را نیافته است.
نوع دوم بخش هایی از سخنرانی های شهید در زمان ها و مکان های مختلف پیرامون مسائل کردستان است.
نوع سوم، مطالبی است از دست نوشته های پراکنده و گوناگون شهید چمران، که همگی در پیوند با مسائل کردستان است.
در این اثر می خوانیم: پیام امام خمینی (ره) به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران، پاوه، فرمان تاریخی امام و سرآغاز نجات کردستان، مسلح کردن فئودال ها در کردستان، حادثه قارنه و: «پیرامون خودمختاری در کردستان» و «نیایش».
چاپ پنجم این کتاب در سال 1381 در 174 صفحه همراه با نقشه، نمونه دستخط شهید چمران و تصاویر متعدد توسط بنیاد شهید چمران تهیه و تدوین و چاپ و نشر آن به وسیله دفتر نشر فرهنگ اسلامی صورت گرفته است.
« نیایشهای عارفانه و خواندنی شهید چمران »
نیایشهای عارفانه شهید چمران بسیار خواندنی است. این شهید بزرگوار مناجاتی از خود به یادگار گذاشته که خواندن آن میتواند درس های بزرگی را برای ما داشته باشد، این نیایش که متن آن قبل از شهادت شهید به نگارش درآمده در ادامه آمده است:
« بسم الله الرحمن الرحیم »
من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش میدهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و میبینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است.
درد دل آدمی را بیدار میکند، روح را صفا میدهد، غرور و خودخواهی را نابود میکند. نخوت و فراموشی را از بین میبرد، انسان را متوجه وجود خود میکند. انسان گاهگاهی خود را فراموش میکند، فراموش میکند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است، فراموش میکند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، فراموش میکند که جسم مادی او نمی تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت میکند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود، به پیش میتازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی شود. اما درد آدمی را به خود میآورد، حقیقت وجود او را به آدمی میفهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک میکند و دست از غرور کبریایی برمیدارد، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را میفهمد و آن را توجه نمی کند.
خدایا تو را شکر میکنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم. خدایا هدایتم کن زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا میدانم ظلم چه گناه نابخشودنی است. خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.
خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند. خدایا من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم. به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم.
ای حیات با تو وداع میکنم با همه زیباییهایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع میکنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود میروم و از همه چیز چشم میپوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، میدانم که در همه مسابقهها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، میدانم فداکارید، میدانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در میآیید، اما من آرزویی بزرگتر دارم، من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها و نقشهها وامیدها و مسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید.
*ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید
شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید، از شما میخواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع و توانا باشید، ای دستهای من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش. به شما قول میدهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید؛ آرامشی ابدی. دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.
خدایا! وجودم اشک شده، همه وجودم از اشک میجوشد، میلرزد، میسوزد و خاکستر میشود. اشک شده ام و دیگر هیچ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد.
خدایا تو را شکر میکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است، میتوان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدایی رسید.»
ارسال نظر