اگر این نشانه ها را دارید حتما به روان پزشک مراجعه کنید
دلایلی که نشان می دهد باید به روان پزشک مراجعه کنید
مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند. ما در این مقاله به جمع آوری اختلالاتی پرداخته ایم که در صورت دیدن نشانه هایی از آن در خودتان سریعا باید به روان پزشک مراجعه کنید. در ادامه با امیدنیوز همراه باشید.
سوال اول: به روانپزشک مراجعه کنم یا روانشناس؟
به روانپزشک مراجعه کنم یا روانشناس؟ این سوالی است که بیشتر افراد در هنگام وجود مشکلات فردی و خانوادگی و حتی شغلی با آن روبرو می شوند. اکثر افراد در انتخاب مراجعه به روانشناس و روانپزشک مشکل دارند.
این در حالی است که به نظر می رسد عناوین آنها مشابه است و هر دو برای تشخیص و معالجه افراد مبتلا به مشکلات روانی آموزش دیده اند. با این حال روانشناسان و روانپزشکان یکسان نیستند. هر یک از این متخصصان زمینه های آموزشی، آموزش و نقش متفاوتی در درمان دارند.
اینجا بخوانید:
روانپزشکان، دارای مدرک پزشکی به همراه مدارک پیشرفته و تخصص روانپزشکی هستند. آنها از گفتگو درمانی، داروها و سایر روش های درمانی برای معالجه افرادی که دارای شرایط بهداشت روانی هستند استفاده می کنند.
روانشناسان، دارای مدرک پیشرفته ای مانند PhD یا PsyD هستند. معمولاً، آنها از گفتگو درمانی برای درمان شرایط بهداشت روان استفاده می کنند. روانشناسان همچنین ممکن است به عنوان مشاور در کنار سایر ارائه دهندگان خدمات بهداشتی یا مراکز درمانی فعالیت کنند. هر دو نوع ارائه دهنده برای فعالیت باید در منطقه خود مجوز داشته باشند. روانپزشکان همچنین ملزم به دریافت مجوز پزشکی هستند.
تفاوت در عمل روانپزشکان و روانشناسان
روانپزشکان می توانند در هر یک از مراکزهای زیر کار کنند:
-
زندان ها
-
بیمارستان ها
-
خانه های سالمندان
-
مطب های خصوصی
-
مراکز درمانی دانشگاه
-
برنامه های توانبخشی
-
بیمارستان های روانپزشکی
آنها غالباً افرادی را که دارای بیماری روانی هستند و نیاز به دارو دارند،
مانند موارد زیر درمان می کنند:
-
روانگسیختگی
-
افسردگی شدید
-
اختلال دوقطبی
-
اختلالات اضطرابی
-
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
-
اختلال بیش فعالی و کمبود توجه (ADHD)
روانپزشکان، بیماران و مراجعه کنندگان خود را با روش های زیر ارزیابی
و مشکلات آنها را تشخیص می دهند:
-
تست های روانشناختی
-
ارزیابی های یک به یک یا فردی
-
تست های آزمایشگاهی برای رد کردن علل جسمی
پس از تشخیص، روانپزشکان ممکن است بیمار را برای درمان به متخصصان سایر زمینه ها ارجاع دهند. حتی روانپزشکان برای روند درمانی می توانند دارو تجویز کنند.
در چه مواردی به روانپزشک احتیاج است؟
روانپزشک همان دکتری است که در زمینهی سلامت روان تعلیم دیده است. بنابراین به جای اینکه صرفا پزشک عمومی باشد، برای کسب تخصص در سلامت روان تحصیلات بیشتری را پشت سر گذاشته است. روانپزشک (بسته به کشوری که در آن زندگی میکند) بعد از دورهی دبیرستان حدود ده سال تعلیم میبیند.
نباید روانپزشک را با روانشناس که پزشک بالینی نیست و فقط در زمینهی روانشناسی تخصص دارد اشتباه گرفت. روانشناس تراپیست است و نمیتواند دارو تجویز کند.
همچنین نباید روانپزشک را با پزشک خانواده، که پزشک عمومی است، اشتباه گرفت. وظیفهی پزشک عمومی این است که به آسیبهای روزمرهی جسمی رسیدگی کند و بداند چه زمان باید بیمار را به یک متخصص دیگر ارجاع داد.
مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند.
مشکلات روانی هم مانند مشکلات جسمی اگر درمان نشده و به حال خود رها شوند عود کرده و به وضعیت وخیمتری میرسند.
افرادی که بیماریهای روانی حاد مانند انواع پرخاشگریها یا جنونهای رفتاری دارند یک دفعه و به صورت ناگهانی به این اختلالات مبتلا نشدهاند.
این افراد با ابتلا به بیماریهای روانی کوچک مانند پرخاشگریهای مقطعی یا افسردگیهای فصلی و درمان نشدن این اختلالات به مرور زمان دچار این اختلالات حاد میشوند که گاه درمانی برای آن وجود ندارد.
درباره بیماریهای روانی مانند افسردگی یا پرخاشگری آیا هر نوع تغییر حالت یا تغییر رفتاری نیازمند مراجعه به پزشک است؟
درباره هر تغییر حالتی نیازی به مراجعه به پزشک نیست، زیرا مولفههای مختلفی بر رفتارها و خلقیات افراد در طول روز تاثیر میگذارد که حتی درباره افرادی که به پختگی شخصیت رسیدهاند نیز این اتفاق میافتد.
اینجا بخوانید:
با وجود این، اگر احساس کنیم چند روزی است که خلق افسرده مان اذیتمان میکند یا افکارمان باعث افسردگی و تاثیر بر عملکردمان میشود بهتر است به یک متخصص در این زمینه مراجعه کنیم.
در بسیاری از مواقع نیازمند مداخله دارویی نیستیم و مشاور میتواند با صحبت کردن مشکل را برطرف کند، در حالی که درباره بسیاری از مشکلات روانی ترکیبی از مشاوره و دارو میتواند موثر واقع شود.
چکاب روانی
توصیه میشود همه افراد هرساله علاوه بر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز بشوند
درباره کدام مشکلات روانی فرد باید حتما به روانپزشک مراجعه کند و اگر به حال خودش رها شود تبعات بدی به همراه دارد؟
وقتی رفتارهای فرد با نرم عادی و آن چیزی که در جامعه رایج است و همه از آن تبعیت میکنند تفاوت داشته باشد تقریبا همه متوجه این تفاوتها میشوند. برای مثال فردی که افسردگی یا پرخاشگری بی حد و مرز دارد و نمیتواند رفتارش را کنترل کند برای هر کسی که در اطرافش وجود دارد رفتارهایش خطرناک است.
در کنار این وقتی خود فرد احساس کند خلق افسرده او برایش مشکلساز است و افکاری در ذهنش وجود دارد که بهشدت منفی و خطرناک است این فرد باید خودش به سرعت به پزشک مراجعه کند.
اینجا بخوانید:
بهطور کلی باید گفت هرقدر زودتر برای درمان مشکل روانی مراجعه کند و بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود به همان نسبت بیماری زودتر درمان میشود و درباره برخی بیماریهای روانی اگر فردی دیر مراجعه کند بیماری تبعات بد و طولانی مدتی بر جای میگذارد که گاهی این تبعات قابل درمان نیست.
کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند.
افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.
بین روانشناس و روانپزشک چه تفاوتهایی وجود دارد؟ آیا فردی که مشکلات روحی دارد باید بین این دو انتخاب کند یا تفاوتی ندارد که برای هر مشکل روانی به کدامیک مراجعه کند؟
نخستین تفاوت در روش کار روانشناسان و روانپزشکان در این است که روانشناسان روی فایلهای ذهن افراد تاثیر گذاشته و طرحواره وجودی آدمها را تغییر میدهند، این در حالی است که روانپزشکی راه دارودرمانی را پیش گرفته و به روی شیمی خون و مغز اثر میگذارد.
اینجا بخوانید:
تفاوت روانپزشک با روانشناس در این است که روانپزشک پزشکی است که بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی تخصص خود را در زمینه مسائل روانی گرفته است. کار روانپزشکان بیشتر تشخیص است و درمانی که توسط این افراد صورت میگیرد مبتنی بر درمان دارویی است.
روانشناسان بالینی بدون استفاده از دارو و درمان شیمیایی با تشخیص انواع اختلالات روانی به فرد کمک میکنند مشکل خود را برطرف کند.
این درمان بدون دارو عموما از طریق گفتوگو درمانی و تمرین مهارتهای گوناگون در موقعیتهای مختلف زندگی صورت میگیرد.
برای اینکه فردی بداند برای مشکلات مختلف روانی خود به کدامیک از این دو باید مراجعه کند، تشخیص این امر اصولا بر عهده فرد نیست و در نخستین مراجعهای که فرد به هریک از این دو میکند خود آن روانپزشک یا مشاور تشخیص میدهد که مشکل فرد مورد نظر مربوط به کدامیک از این دو حیطه بوده و با چه روشی صورت میگیرد.
در صورتی که درمان او نیازمند مداخله دارویی باشد خود روانشناس یا مشاور، فرد را به روانپزشک ارجاع میدهد در حالی که اگر فردی که بیمار به او مراجعه کرده روانپزشک باشد و مشکل فرد نیازی به دارو نداشته و بیشتر مبتنی بر گفتوگو درمانی باشد این پزشک فرد بیمار را به مشاور ارجاع میدهد تا مراحل درمان او به شکل بهتری انجام شود.
اینجا بخوانید:
یک روانپزشک پیش از هر کاری یک پزشک بوده و کار او تجویز دارو است، لازم به ذکر است که روش دارو درمانی به تنهایی اثربخش نبوده و این دو شاخه مکمل هم هستند. اگر بیماران مراجعهکننده به روانشناسان قادر به تغییر رفتار و نگرش خود نباشند، در این وضعیت به روانپزشک ارجاع داده میشوند و برای رسیدن به ثبات راه دارو درمانی روی آنها انجام میگیرد.
افراد در صورت داشتن مشکل در زمینههای تعلیم و تربیت، شیوههای صحیح تفکر و رفتار، افسردگی، رفع احساسات بد و منفی و... به روانشناس مــــراجعـــه میکنند.
بیماری روانی و پزشک عمومی
به نظر من هرکس که دچار بیماری روحی است باید توسط متخصص رشته ی روانپزشکی (یعنی روانپزشک) معاینه شود. پزشک عمومی با عدم تشخیص مشکلات پیچیدهی روحی و تشخیص افسردگی هنگامی که فرد اصلا مبتلا به افسردگی نیست، ضرر جبران ناپذیری به فرد میزنند. پزشک عمومی سرطان را تشخیص نمیدهد-متخصص اینکار را انجام میدهد و درمورد بیماریهای روحی هم همین امر صادق است.
اینجا بخوانید:
درمان نزوا طلبی به همراه تست گوشه گیری
بعد از اینکه روانپزشک وضعیت شما را بهدرستی تشخیص داد، آنوقت میتوان شرایط را تحت نظارت پزشک عمومی کنترل نمود اما فقط درصورتی که مشکل حادی نداشته باشید یا بهمدت طولانی از ثبات روانی خوبی برخوردار باشید.
چه زمان به روانپزشک نیاز است؟
خب، به غیر از تشخیص چه زمانی به روانپزشک احتیاج است؟
-
هر زمان که به بیش از یک داروی روانپزشکی نیاز داشته باشید
-
اگر به بیش از یک بیماری مبتلا هستید
-
درصورتی که تحت نظر پزشک عمومی حالتان بهتر نمیشود
-
اگر مصرف یک یا دو قرص ضد افسردگی تاثیری نداشته
-
اگر اثرات جانبی پیچیدهای تجربه میکنید
-
درصورتیکه مایل به تغییر داروهای خود باشید
-
اگر با روش پزشک خود موافق نیستید
اینجا بخوانید:
راه هایی برای مقابله با افراد مغرور
البته که پزشک عمومی هیچ مشکلی ندارد. موضوع این است که او متخصص نیست. یادتان باشد روانپزشک هر روز بیمارانی را ویزیت میکند که وضعیت مشابه با شما دارند اما پزشک عمومی خیر. پزشک عمومی هر روز معاینهی فیزیکی و معاینهی چشم انجام میدهد و آنتی بیوتیک تجویز میکند و گلوی بیمار را معاینه میکند. هیچیک از این موارد درصورت ابتلا به اختلال دوقطبی به داد شما نمیرسد.
تغییر ناگهانی:
خلق و خویتان ناگهان تغییر میکند. روانپزشکها نوسانهای شدید خلقوخو را نشانهی مشکل میدانند. اگر این تغییرات شدید است و در طول چند روز یا هفته مدام تکرار میشود، بهتر است با پزشک مشورت کنید.
عملکرد ضعیف تر :
شاید گاهی احساس کنید عملکردتان مثل گذشته نیست و به اندازهی سن و وضعیت سلامت خودتان نمیتوانید فعالیت کنید.
ناامیدی :
اغلب اوقات احساس غم، ناامیدی و ناراحتی میکنید. اگر چه احساس غمگین بودن گاه و بیگاه طبیعیست و همه آنرا تجربه میکنند، اگر به مدت طولانی یا بهشکل دورهای افسرده هستید، جدی بگیرید؛ بهویژه اگر نشانهای مثل تمرکز حواس ضعیف، بدخوابی، توان کم بدنی و احساس بیارزشی هم داشته باشید.
اینجا بخوانید:
اضطراب :
اضطراب یا ترس غیرمنقطی از نشانههای چند اختلال بهحساب میآید، مثل اختلال وسواس فکری-عملی، اختلال استرسی پس از آسیب روانی، اختلال اضطراب اجتماعی و فوبیا. اضطراب دائمی میتواند بر تندرستی، کیفیت خواب و دیگر کارکردهای روزانه اثر منفی داشته باشد.
یادآوری مداوم تجربه ی تلخ:
یا ضربهی روحی میتواند زندگی هر کسی را زیرورو کند. خاطرههای تلخ و تصویرهایی که ناخواسته به ذهن میرسند اغلب باعث میشوند فرد در حس و حال بدش ماندگار شود. حتا مسائل بیربط هم میتوانند این خاطرهها را یادآوری کنند و انگار که رهایی از آنها امکانپذیر نیست.
فکر به خودکشی:
به خودکشی فکر میکنید. افسردگی و دیگر اختلالهای خلقوخو باعث میشوند فکر خودکشی در سر فرد بیفتد. اگر به خودکشی فکر میکنید، بی هیچ تردیدی به کمک روانپزشک نیاز دارید.
از الکل، مواد مخدر، انواع داروهای بانسخه یا بدون نسخه بهره میبرید تا دردهای عاطفیتان را آرام کنید. بعضیها به کارهایی مثل قمار یا روابط جنسی نامشروع رو میآورند و به آن معتاد میشوند.
عدم توانایی برای کنترل خشم:
اگر کنترلی روی خشم خود ندارید. خشم، نفرت و عصبانیت مداوم میتواند نشانهی اختلال ذهنی باشد. خشم نه تنها توان عاطفی و جسمی را کم میکند، اثر منفی بر تندرستی، روابط و وضعیت شغلی دارد. خشم دائمی میتواند به خشونت عاطفی و فیزیکی نسبت به دیگران، صدمه زدن به وسایل و خود شخص منتهی شود
ترسهای غیرمنطقی:
ترسهای غیرمنطقی دارید که زندگیتان را مختل کردهاند. این ترس شکلهای مختلفی دارد، برای مثال تصور میکنید کسی شما را دنبال میکند یا مراقب شماست، از حیواناتی مثل سگ یا عنکبوت بهشدت میترسید یا از موقعیتهای اجتماعی هراس دارید. در چنین مواردی لازم است به روانپزشک مراجعه کنید.
اختلال در غذا خوردن:
تصویری نادرست از بدن خودتان دارید. درحالیکه وزن متعادلی دارید، فکر میکنید خیلی چاق هستید. چنین تصوراتی به اختلال غذا خوردن میرسند و در دراز مدت سلامت و حتا زندگی را بهخطر میاندازند.
زمانی که به نظر می رسد کارهایی که برای حل مشکل کرده اید نتیجه ای نداشته اند به روانشناس مراجعه کنید.
افراد کمی وجود دارند که پس از تجربه هفته ها اضطراب برای کمک به آرام کردن اضطراب خود تلاشی نکنند. تعداد کمی از مردم از علائم افسردگی رنج می برند بدون آنکه سعی کنند احساس بی حالی، ناراحتی یا ناامیدی خود را تغییر دهند.
گاهی اوقات مهارت های دفاعی خودمان ما را شکست می دهد. آنها به سادگی کار خود را متوقف می کنند و یا به مراتب کمتر از گذشته موثر می شوند.
اینجا بخوانید:
مزایای برونگرایی+تست شخصیت شناسی
اگر شما در حال حاضر در حال تلاش کردن از چندین راه مختلف هستید، با دوستتان صحبت می کنید، ورزش می کنید، در مورد تکنیک های مختلف حل مشکل خود در اینترنت جستجو می کنید و پس ازمدتی متوجه می شوید که هیچ چیز تغییر نکرده است، ممکن است نشانه ای باشد زمان صحبت با یک روانشناس.
زمانی که دوستان یا خانواده شما از گوش کردن به حرفهایتان خسته شده اند به روانشناس مراجعه کنید.
دوستان و اعضای خانواده معمولا کمک بسیار خوبی هستند. آنها در زمان خوشی و ناخوشی کنار ما هستند. اگر بخواهید درباره احساسات یا افکار خود با کسی صحبتب داشته باشید، اغلب یک دوست نزدیک هست.
اما گاهی اوقات یک دوست می تواند احساس بدی نسبت به مشکلات شما پیدا کند. آنها ممکن است شروع به فاصله گرفتن از شما کنند. آنها بممکن است به پیام ها یا تماس های شما پاسخ ندهند یا بدون دلیل روزها شما را منتظر پاسخ بگذارند.این ممکن است نشانه هایی باشد که شما سیستم پشتیبانی اجتماعی خود را از دست داده اید. وقت آن رسیده است که با کسی که شغلش گوش دادن و معرفی ابزار و تکنیک های مفید برای بهبود زندگی شماست صحبت کنید.
اینجا بخوانید:
آسیب هایی که مهربانی زیاد به انسان وارد می کند
زمانی که شما شروع به سوء مصرف چیزی یا سوء استفاده از چیزی (یا کسی) برای کمک به کاهش علائم ناخوشایند خود می کنید به روانشناس مراجعه کنید.
هنگامی که اوضاع سخت می شود، بسیاری از مردم به موادی مانند مشروبات الکلی، سیگار یا مواد مخدر متوسل می شوند. هیچ وقت چنین اشتباهی نکنید. زمانی که در مشکلاتمان غرق می شویم و برای کمک به چنین چیزهایی روی می آوریم، در تلاش برای درمان خودمان، در معرض خطر افزودن مشکلات و اختلالات دیگری بر روی مشکلات موجودمان هستیم.
این فقط مواد مخدر نیست که مردم برای کمک به کاهش علائمشان استفاده می کنند. صرف تمام وقت خود در شبکه های مجازی و بازی ها، تماشای مداوم ویدئوهای پورنوگرافی، قمار و … ممکن است تلاش برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات دیگرمان باشد.
بدتر از آن هنگامی که ما خشم خود را به روی یک نفر دیگر در زندگی خود مانند کسی که دوستش داریم خالی می کنیم. یا به عنوان راهی برای بهتر شدن حالمان، به دیگران حمله می کنیم یا زندگی دیگران را خراب می کنیم وقت آن رسیده که تا اوضاع خودمان را بدتر نکرده ایم از یک روانشناس کمک بگیریم.
زمانی که دیگران متوجه وجود مشکل شده اند و چیزهایی به ما گفته اند به روانشناس مراجعه کنید.
اینجا بخوانید:
تاثیر شگفت انگیز رنگ ها بر انسان
این یکی خیلی واضح است اما گاهی اوقات ما به سادگی چشمگیرترین نشانه های زندگی مان را نادیده می گیریم. شاید یک دوست یک روز ما را کناری بکشد و بگوید: «هی، همه چیز خوب است؟ من متوجه شدم که شما به تازگی دچار مشکل شده اید …
شاید شما باید با کسی صحبت کنید؟ » یا شریک زندگیمان می گوید:« ببین، شما به کمک نیاز دارید . چند هفته ای است که خودتان نیستید. به نظر می رسد تلاشهایی که کرده ام کمکی نکرده و در واقع، رابطه ما همینطور بدتر می شود.»
حتی همکاران و همکلاسی هایمان ممکن است متوجه شده اند و تلاش های کوچکی انجام داده اند تا به ما بفهمانند فکر می کنند ممکن است ما نیاز به صحبت با آنها داشته باشیم.
ارسال نظر