نکاتی در مورد استارت آپ
مسئله ای که این روزها ذهن بسیاری از افراد اعم از جوانان و میانسالان را به خود مشغول کرده، راه انداختن کسب و کاری جدید است که حتی برخی از آنها برای پرداخت مخارج راه اندازی آن کسب و کار حاضر به فروش اموال و دارایی های خود هستند! یک نوع از این کسب و کارهای جدید که بسیار هم فراگیر شده، استارتآپ نامیده میشود. سوالی که پیش میآید اینست که کدامین یک از این کسب و کار ها استارتآپ نامیده میشوند و آیا همیشه راه انداختن آن به پیروزی و موفقیت منجر میشود یا نه؟!
مسئله ای که این روزها ذهن بسیاری از افراد اعم از جوانان و میانسالان را به خود مشغول کرده، راه انداختن کسب و کاری جدید است که حتی برخی از آنها برای پرداخت مخارج راه اندازی آن کسب و کار حاضر به فروش اموال و دارایی های خود هستند! یک نوع از این کسب و کارهای جدید که بسیار هم فراگیر شده، استارتآپ نامیده میشود. سوالی که پیش میآید اینست که کدامین یک از این کسب و کار ها استارتآپ نامیده میشوند و آیا همیشه راه انداختن آن به پیروزی و موفقیت منجر میشود یا نه؟!
اگر بخواهیم تعریفی ساده از استارتآپ بیان کنیم می توانیم استارتآپ را شروع به کسب و کاری مبتنی بر فناوری بنامیم. اما بازهم همه ی کسب و کار های فناورانه استارتآپ نامیده نمیشوند. در واقع در تشخیص یک استارتآپ باید به دو واژهی دیگر نیز توجه داشت: نوآوری و مقیاس پذیری.
همه ما به خوبی میدانیم که هر استارتآپ با یک ایده جدید آغاز میشود، البته صرفا داشتن ایده کافی نیست؛ ایده باید به مرحله ی عمل برسد تا بتوانیم آن را نقطه شروع یک استارتآپ بنامیم. بخش نوآوریِ استارتآپ را میتوان همین ایده های نو و نوآورانه تعریف کرد. و اما مقیاس پذیری چیست؟ مقیاس پذیری به طور خلاصه اینست که شیب رشد درآمد ها بیشتر از شیب رشد هزینه ها باشد. شاید مثالی این مسئله را بیشتر مشخص کند؛ اینستاگرام یک استارتآپ میباشد، زیرا از ایده ای جدید با کمک گرفتن از فن آوری شکل گرفت و تنها با داشتن ۱۳ کارمند در طول ۲۴ ماه دارای ۳۰ میلیون کاربر شد یعنی تغییر چندانی
در هزینه ها رخ نداد اما درآمد این استارتآپ با شیب بالایی افزایش یافت.
آمار های موجود و تحقیقاتی که در دانشگاه هاروارد صورت گرفته نشان میدهد حدود ۷۵% استارتآپ ها با شکست مواجه میشوند و در این بین بسیاری از افراد سرمایه های خود را از دست می دهند و گاهی به نقطه صفر زندگی باز میگردند. حال علت این شکست ها چیست؟!
حال به مرور درس هایی برای موفق بودن در استارتآپ ها میپردازیم که از تجربیات نگارنده در استارتآپی در زمینه ی تبلیغات صنعت ساختمان از طریق یک وبسایت و مطالعات انجام شده در این زمینه میباشد.
درس اول!
از استارتآپ های بزرگی که در دنیا به موفقیت رسیدهاند میتوان نتیجه گرفت که نباید بازار هدف را تمامی افراد جامعه در نظر گرفت، بلکه انتخاب چند بازار هدف مشخص و تحت پوشش قرار دادن آنها به مراتب مفید تر میباشد. شاید با خود فکر کنید که زمانی که استارتآپ بازارهدف خود را انتخاب کند کافی است اما انتخاب درست بازار هدف نیز مهم است. در واقع باید پیش از انتخاب بازارهدف تحقیقاتی در بازار انجام داد تا مناسب یا نامناسب بودن یک بازارهدف مشخص گردد. این استارتآپ تنها با در نظر گرفتن برخی مسائل کوچک مانند سطح پایین سواد و درک بسیاری از افرادی که در ایران در این حوزه(صنعت
ساختمان) فعالیت میکنند، با استفاده از تکنولوژی قادر به تغییر بازار هدف به یک بازار پر سود تر بود.
درس دوم!
مقیاس پذیر بودن به معنای صفر بودن هزینه ها نیست. وقتی شرکت شما با داشتن تنها ۴ کارمند نمیتواند پاسخگوی نیاز مشتری باشد، استخدام یک نیروی جدید هزینه ی اضافی محسوب نمیشود که در تجربیات شخصی خودم شاهد این مسئله بوده ام. شما در ابتدای استارتآپ به هیچ عنوان نباید انتظار سود داشته باشید بلکه تنها باید حواستان روی این مسئله متمرکز باشد که شیب افزایش درآمد شما از شیب افزایش هزینه ها بیشتر باشد و این روند تا پایان ادامه یابد شاید حتی اینستاگرام هم در ابتدا با ضرر مواجه شده باشد اما امروز به جایگاهی رسیده که ما از آن به عنوان یک استارتآپ موفق و مثالی بارز برای مقیاس
پذیر بودن یاد می کنیم. درس سوم!
شما گاهی در مسیر به ثمر رساندن یک استارتآپ مجبور به آن میشوید که ایده خود را تغییر دهید و ایده ای دیگر را جایگزین آن کنید و روند کار شما این مسئله را مشخص میکند پس روی ایده اصلی خود بیش از حد پافشاری نکنید و این نکته را مد نظر داشته باشید که طبق تحقیقات بیل گراس ایدهی اولیهی بسیارخوبِ تنها ۲۸ درصد استارتآپ ها علت موفقیتشان بوده. پس اگر شما هم در پی راه اندازی یک استارتآپ میباشید از همین الان آمادگی ایجاد تغییرات در ایده اولیه خود را داشته باشید.
درس چهارم!
منابع انسانی را از همان ابتدای کار جدی بگیرید. شما در مراحل اولیه ی استارتآپ خود مهم ترین داراییتان چیزی جز چند نفری که استخدام کرده اید و با آنها کار میکنید نیست، پس باید انگیزه لازم را در آنها ایجاد کنید. کافه بازار یک استارتآپ موفق ایرانی است که در بخش منابع انسانی و ایجاد انگیزه، موفق بوده و می تواند الگوی بسیاری از استارتآپ ها باشد. در واقع کافه بازار حقوق و پاداش غیر معقولی به کارمندان خود پرداخت نمیکند و هزینه ای اضافی متحمل نمیگردد اما با ایجاد مزایا، امکانات و محیط انگیزشی موجب افزایش کارایی در کارمندان خود شده است.
پنجمین درسی که شاید پس از دیدن مطلبی در مجله Inc. توجه من را به خود جلب کرد این مسئله بود که شما باید شیفته کارتان باشید. بسیاری از استارتآپ ها صرفا به هدف سود تشکیل می گردند که نمونه ای از آن همان استارتآپی است که در ابتدا از آن یاد کردم. در واقع موسسان این وبسایت تنها به هدف رسیدن به سود بیشتر این استارتآپ را راه اندازی کرده بودند و علاقه و اشتیاق خاصی در عملکرد آنها دیده نمیشد بهگونه ای که اگر ایده پر سود تری به ذهنشان می رسید قطعا به سراغ آن می رفتند و شیفته ی موضوعی که خودشان انتخاب کرده بودند نبودند. و اما نکته آخر و مهمترین نکته درس گرفتن از شکست های
پیشین و ناامید نشدن است. شما با راهنمایی خواستن از مشاوران و شرکای خود و همچنین بررسی دقیق تر بازار، می توانید دوباره استارتآپ شکست خورده ی خود را شروع کنید و اینبار موفق گردید. شاید یکی از نکات مثبت استارتآپی که مورد بحثقرار دادیم همین مورد باشد که آنها مدتی پیش تصمیم به شروع مجدد با رویه ای جدید، نگاهی تازه و جدی تر گرفتنِ توصیه سایرین، شروع به فعالیت دوباره کردند.
امروزه دیگر بهبود مدل های کسب و کار کنونی شرکت ها، جایگاه خود را در شرکت ها از دست داده اند و شرکت ها برای موفقیت، نیازمند ساخت طرح های کسب و کار جدید هستند که در این مورد اریک ریز با معرفی استارتآپ های ناب(lean startup) بیان میکند که در ابتدای کار، همه چیز فرضیات است پس بهتر است بجای نوشتن یک طرح کسب و کار جامع که در آینده نیاز به نوسازی خواهد داشت و در حال نیز وقت زیادی را میطلبد از بوم های مدل کسب و کار استفاده شود که نمونه های آماده ی این بوم ها را میتوانید براحتی پیدا نمایید و بحثدرباره ی آن در این مجال نمی گنجد.
ارسال نظر