زندگینامه شهید سید محمدحسین بهشتی
او از هواداران تشکیل حکومت اسلامی در ایران بوده و نقش بسیار مهمی در استقرار جمهوری اسلامی در ایران داشتهاست.
به مناسبت هفتم تیرماه و سالروز شهادت دکتر بهشتی، به مرور زندگی این شهید بزرگوار که این روزها بیشتر دیده میشود، می پردازیم.
سید محمد حسینی بهشتی سیاستمدار و فقیه ایرانی و دومین رئیس دیوان عالی کشور پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، نخستین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود. گاهی از وی به عنوان نظریهپرداز ولایت فقیه نام برده میشد او از جمله افراد نزدیک به روحالله خمینی و از هواداران تشکیل حکومت اسلامی در ایران بوده و نقش بسیار مهمی در استقرار جمهوری اسلامی در ایران داشتهاست.
« ولادت »
سید محمد حسینی بهشتی دوم آبان ۱۳۰۷ شمسی در اصفهان به دنیا آمد.
« پدر و مادر »
پدرش سید فضلالله، مردی روحانی و از مدرسین حوزه علمیه اصفهان و امام جماعت مسجد لُنبان بود و به کارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی، سخنرانی و بیان احکام مشغول بود و نماز جماعت اقامه می کرد و مشکلات آنان را برطرف می ساخت.
مادرش نیز زنی پاکدامن و پرهیزکار بود و در انجام احکام شرعی و آداب اسلامی دقت نظر داشت. این بانوی محترم دختر حضرت آیت الله حاج میر محمدصادق خاتون آبادی از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.
« آموزش در کودکی و نوجوانی »
در چهار سالگی به مکتب رفت. سپس به دبستان دولتی ثروت که بعدها ۱۵ بهمن نامیده شد وارد شد. در امتحان ورودی دبستان در کلاس ششم پذیرفته شد ولی به این علت که سن کمی داشت در کلاس چهارم نشست. در آزمونهای پایان دورهٔ دبستان در شهر دوم شد و به دبیرستان سعدی رفت. پس از شهریور ۱۳۲۰، در سال دوم دبیرستان، همکاریاش با شاگردان مدرسههای دینی بیشتر شد و به طلبه شدن علاقه پیدا کرد. سرانجام در سال ۱۳۲۱ و در سن چهارده سالگی دبیرستان را رها کرد و به مدرسه صدر بازار رفت.
« همسر شهید بهشتی کیست؟ »
ایشان در سن ۲۳ سالگی با یکی اقوام نزدیک خود به نام عزت الشریعه مدرس مطلق ازدواج کرد و دارای ۴ فرزند ، دو فرزند دختر و دو فرزند پسر می باشد.
« فرزندان »
شهید بهشتی دارای ۴ فرزند به نام های سید علیرضا و سید محمدرضا و ملوکالسادات و محبوبهسادات می باشد.
فرزند او سید علیرضا حسینی بهشتی، عضو هیئت علمی دانشکدهٔ علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس است و سید محمدرضا حسینی بهشتی دیگر فرزند او، دانشیار فلسفه دانشگاه تهران و عضو پیوستهٔ فرهنگستان هنر است.ملوکالسادات بهشتی دختر شهید بهشتی، فرزند ارشد شهید بهشتی است که به شغل استادیار پژوهشی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران مشغول است.
علیرضا پسر کوچک خانواده است و روز مرگ پدر ۱۹ ساله بوده اما حالا سال ها است که با سرپا نگه داشتن بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی سعی در اشاعه اندیشه ها و افکار پدر دارد.
« ماجرای همسر آلمانی شهید بهشتی »
در اوایل انقلاب شایع کردند که همسر بهشتی آلمانی است و فارسی بلد نیست صحبت بکند و بچه هایش نیز همین طور. او طی سفری به اهواز در دوران جنگ مجبور شد همسرش را نیز با خود بیاورد تا او در میان رزمندگان سخنرانی کند و آنها از نزدیک مشاهده نمایند که همسر بهشتی آلمانی نیست و فارسی هم خوب بلد است. ولی تاثیر چندانی نداشت، چرا که آن دو هنوز به تهران نرسیده بودند که شایعه دیگری بر شایعات قبلی افزوده شد و گفتند: این خانم همسر بهشتی نبود و فرد دیگری را آوردند به جای او صحبت کرد.
همسر شهید بهشتی میگوید: خیلیها من را به عنوان زن آلمانی به آقا نسبت داده بودند ولی ما با هم دختر خاله و پسر خاله و دختر عمه و پسر عمه هستیم ایشان به سن ۲۳ سالگی و من به سن ۱۴ سالگی با هم ازدواج کردیم . بعد از سه ماه از اصفهان به قم آمدیم . ۱۲ سال قم بودیم ، آن موقع ۳ تا بچه داشتیم.
« تحصیلات و استادان »
سید محمد کودکی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت. اخلاق نیک او حکایت از آینده درخشانش می کرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مکتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را فرا گرفت. تا این که بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی که امتحان ورودی از او گرفتند، گفتند باید به کلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای کلاس چهارم پذیرفتند. پس از آن که تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.
در ۱۴ سالگی (۱۳۲۱ ش.) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یکباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در حوزه علمیه احساس می کند و به جرگه حوزویان درمی آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاک، راه سعادت را در پیش گیرد.
سید محمد بهشتی چهار سال در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مدت کوتاه با پشتکار فراوان و استعداد درخشانی که داشت دروسی را که باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در ۱۸ سالگی برای تکمیل تحصیلات عالی و به دست آوردن دانستنی های تازه به شهر مقدس قم عزیمت کرد تا در جوار پربرکت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و در محضر استادان گرانقدر، فیض کسب کند.
در مدرسه حجتیه در حجره ای ساده سکنی گزید و به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون شهید مطهری و امام موسی صدر آشنا شد و در مدت شش ماه بقیه دروس سطح (مکاسب و کفایه) را به پایان رساند و در سال ۱۳۲۶ در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد. در همین سال با همفکری دوستانی چون شهید مطهری برنامه ای به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دور افتاده، تنظیم کردند.
او با این که در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته و به سوی حوزه شتافته بود، دوباره تصمیم گرفت که همزمان با درسهای حوزوی، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد. با کوشش فراوان و استعداد سرشار خویش آن دو مسیر علمی را با هم ادامه داد، به طور که در سال ۱۳۲۷ موفق به اخذ دیپلم ادبی گشت و در همان سال وارد دانشکده منقول و معقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد و در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۰ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته فلسفه شد.
ایشان پس از اخذ لیسانس از تهران به قم مراجعت نمود و در درس خارج فقه و اصول شرکت جست و به موجب علاقه فراوانی که با مباحث فلسفی و عقلی داشت در درس «اسفار» و «شفا» علامه طباطبائی حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس بشمار می آمد و در شب های پنجشنبه و جمعه با شهید مطهری و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری برپا کردند که نتیجه آن به صورت کتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم» با پاورقیهای شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.
از دیگر استادان وی در قم، عبارت بودند از: آیت الله بروجردی، سید محمد محقق داماد، امام خمینی و شیخ مرتضی حائری یزدی.
پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم، در سال ۱۳۳۵ وارد دانشکده الهیات شد و تا سال ۳۸ در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده به خاطر فعالیتهای چشمگیر فرهنگی، تبلیغی و سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت، نتوانست رساله دکترای خویش را ارائه دهد و این امر به تأخیر افتاد. سرانجام در تاریخ ۱/۱۱/۱۳۵۳ رساله دکترای خود را تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته فلسفه شد.
« اقامت ۵ ساله در آلمان »
شهید بهشتی در اسفند ۱۳۴۳ به مدت ۵ سال به آلمان رفت و در شکلگیری مرکز اسلامی هامبورگ و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا (گروه فارسیزبانان) ایفای نقش کرد .
« تدریس در آموزش و پرورش »
بهشتی پس از بازگشت به ایران، دوباره در آموزش و پرورش مشغول به کار شد و سپس به عنوان کارشناس ارشد در کتابهای علوم دینی در سازمان تدوین کتابهای درسی ایران اشتغال داشت و به همراه محمد جواد باهنر به گردآوری کتابهای درسی برای مدرسهها پرداخت. وی همچنین از سوی وزارت فرهنگ به مأموریتهایی، از جمله به آبادان، فرستاده شد.
وی علاوه بر آن در کنار کارهای علمی و تکمیل کتابهای در دست نگارشش و کارهای حوزه، جلسههای تفسیر قرآن را در «مکتب قرآن» برگزار میکرد که دختران و پسران جوان در آن شرکت میکردند. نیز در مناسبتهای گوناگون به سخنرانی میپرداخت.
« آغاز مبارزات سیاسی و سفر به آلمان »
هر چند که در سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ در گردهماییها و نشستهای سیاسی نهضت ملی شدن صنعت نفت در تهران و اصفهان شرکت میکرد، اما به گونه پیگیر تلاشهای خود به رهبری روحالله خمینی را در سال ۱۳۴۱ و با تشکیل کانون دانشآموزان قم، با همراهی محمد مفتح، آغاز کرد. پس از سخنرانی او در جشن روز مبعث در دانشگاه تهران، هستهای پژوهشی برای پژوهش پیرامون حکومت اسلامی تشکیل شد. به دستور ساواک، از قم به تهران فرستاده شد و در آنجا با هموندان هیئتهای موتلفه اسلامی ارتباط برقرار کرد. با پیشنهاد شورای مرکزی مؤتلفه، سیدروحالله خمینی برای این گروه شورای روحانیت و فقاهت تعیین کرد که محمد بهشتی به همراه مرتضی مطهری، محی الدین انواری و مهدی مولایی تشکیل دهندهٔ آن بودند. در سال ۱۳۴۳ در اثر فشار ساواک از آموزش و پرورش منتظر خدمت شد.
در سال ۱۳۴۳ کار ساختمان مسجدی در هامبورگ که ساخت آن با حمایت سید حسین طباطبایی بروجردی و هزینه شاه آغاز شده بود، رو به پایان بود. به دلیل بازگشت محمد محققی لاهیجی (نمایندهٔ سید حسین طباطبایی بروجردی) به ایران، مسلمانان هامبورگ از مراجع قم برای مسجد درخواست روحانی کردند. سید محمدهادی میلانی و مرتضی حائری یزدی، بهشتی را برای این کار انتخاب کردند. از سوی دیگر به دلیل جانباختن نخستوزیر حسن علی منصور به دست فداییان اسلام و نقش شاخهٔ نظامی هیئتهای موتلفه در آن، دوستان بهشتی به دنبال خارج کردن او از کشور بودند. نخست ساواک از صدور گذرنامه برای این سفر جلوگیری کرد. اما با تلاش سید احمد خوانساری این مشکل برچیده شد و او در اسفند ۱۳۴۳ به آلمان رفت و در شکلگیری مرکز اسلامی هامبورگ و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا (گروه فارسیزبانان) ایفای نقش کرد. در این مدت به سفر حج رفت و نیز سفرهایی به ترکیه، سوریه، لبنان و عراق برای آشنایی با تلاشهای اسلامی و دیدار با موسی صدر و روحالله خمینی انجام داد. در ۱۳۴۹ سفری به ایران داشت که در آن سفر از سوی ساواک ممنوعالخروج شد و اقامت ۵ سالهٔ او در آلمان پایان یافت.
« فعالیتهای اجتماعی و سیاسی »
- تدوین کتب درسی:
زمانی که سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند که جامعه اسلامی ایران را به یک جامعه مادی غربی تبدیل کنند و با گذشت زمان، دین را به دست فراموشی سپارند. در چنین دورانی حساس دکتر بهشتی با همکاری دکتر باهنر در بخش برنامهریزی کتابهای وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مدارس اقدام کرد و از این طریق نگذاشت گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها بنشیند و نسل جوان را به فرهنگ غنی اسلام آشنا ساخت.
- سازماندهی حوزه علمیه:
این اندیشمند ژرف بین برای آینده ای روشن برنامه ریزی می کرد و چاره این مهم را در ایجاد تحول در حوزه می دید. بدین خاطر در سال ۱۳۳۹ به فکر سازماندهی درست و دقیق برای حوزه افتاد و با همفکری دوستانش به این نتیجه رسید که باید تحولی اساسی توأم با نوعی برنامهریزی اصولی انجام گیرد تا طلاب تحت یک برنامه منظم و مدون درآیند و در آینده برای جامعه مؤثر و مفید واقع شوند. بدین منظور با همکاری شهید قدوسی و دعوت از اساتید بزرگواری چون حضرات آیات مشکینی، مصباح یزدی و جنتی، اقدام به تشکیل مدرسه حقانی نمودند و آن را به مثابه پایگاه مهمی برای تربیت طلاب متعهد و انقلابی قرار دادند. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز آن نهاد پاکی که دکتر بهشتی و شهید قدوسی نشاندند، به بار نشست و آثار مفید و مؤثری در این انقلاب عظیم داشت.
- تأسیس دبیرستان:
اولین حرکت فرهنگی ایشان در آن زمان تأسیس بود که به کمک برخی از دوستانش شکل گرفت و خود مسئولیت آن را عهده دار گشت؛ تا دانش آموز و دانشجوی مکتبی، دین و دانش را دو مقوله مجزا نداند، بلکه این دو را با هم فراگیرد، زیرا دین و دانش انفکاک ناپذیرند. او این گونه بذر ایمان و انقلاب را در سرزمین افکار نسل جوان می پاشید تا اینان نوید سحری را به گوش جان جامعه برسانند و فجری برای طلوع خورشید صبح سعادت باشند.
- تبلیغ دین:
در سال ۱۳۴۴ برای انجام رسالت تبلیغی به آلمان سفر کرد تا امام جماعت مسجد و تکمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مسلمان مقیم آن جا را به عهده گیرد. وی در مسجدی که آیت الله بروجردی برای مسلمانان ساخته بود، مشغول فعالیت های مذهبی و فرهنگی شد و با تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسی زبان و «مرکز اسلامی هامبورگ» پایگاهی مهم برای جذب اندیشه ها و هدایت آنان به وجود آورد. البته فعالیتهای ایشان در مدت پنج سال اقامت در آنجا منحصر به موارد یاد شده نبود، بلکه ایشان با تمام گروهها ارتباط برقرار کرد و دامنه فعالیت هایش را در سطح اروپا گسترش داد.
- مهندسی انقلاب:
پس از آن که انقلاب اسلامی ایران در آستانه پیروزی قرار گرفت، حضرت امام خمینی آن روزها در پاریس پایههای حکومتی اسلامی را طرح ریزی می نمودند و بدین منظور شورای انقلاب را تشکیل دادند تا بتوانند قوانین کشور را بر طبق موازین اسلام و قرآن تنظیم نمایند. یکی از نخستین اعضای این شورا که از طرف حضرت امام انتخاب شد، دکتر بهشتی بود.
آیت الله بهشتی پس از مدتی به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. این شورا در آن برهه حساس و سرنوشت ساز وظیفه مهمی را بر دوش داشت و منشاء خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب گشت، به ویژه این که در آن دوران - به خاطر آشفته بودن اوضاع و نبودن قوه مقننه - این شورا نقش قانونگذاری داشت و دو وظیفه مهم را انجام می داد: یکی تصویب قوانین مورد نیاز کشور و و دیگری اجرای آن قوانین که این نیز از سوی اعضای شورا یا افرادی که شورا انتخاب می کرد، انجام می شد.
مدتی نیز دکتر بهشتی از طرف شورای انقلاب به دادگستری رفت تا به بازسازی این تشکیلات قضایی بپردازد و قضات انقلابی و متعهد را بکار گیرد. حضور ایشان در این مورد نیز چون گذشته مؤثر افتاد.
- تأسیس حزب جمهوری:
در آن روزهای حساس و سرنوشت ساز انقلاب، در برابر آن همه حزب سیاسی منحرف، وجود یک تشکل اسلامی پیرو راه امام برای پاسداری از ارزش ها ضروری بود. در آن زمان دکتر بهشتی که همواره معتقد به نظم و برنامهریزی و تشکیلات بود، با صلاحدید حضرت امام خمینی در فروردین سال ۱۳۵۸ حزب جمهوری اسلامی را با همفکری و همکاری آیت الله خامنهای و دیگر دوستان تأسیس کرد تا پایگاهی برای سازماندهی نیروهای مسلمان و متعهد و معتقد به ولایت فقیه باشد. آیت الله بهشتی تا هنگام شهادت به عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی انجام وظیفه می نمود.
- تدوین قانون اساسی:
پس از آن که مجلس خبرگان توسط نمایندگان منتخب مردم تشکیل شد، دکتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان بود و بیشتر جلسات مجلس خبرگان به ریاست ایشان برگزار می شد. این مدیر دلسوز نظام، به رغم مشغله کاری فراوان، با تلاش و کوشش فوق العاده و با همفکری و همکاری یاران دلسوز امام و انقلاب، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کردند؛ که به تأیید امام و تصویب امت رسید. قانون اساسی در واقع خونبهای انقلاب اسلامی بود.
- در سنگر عدالت:
پس از استقرار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی مسئولیت دیوان عالی کشور (بالاترین مقام قضایی کشور) را در اسفند ماه ۱۳۵۸ به دست با کفایت آیت الله بهشتی سپرد. تا برای این تشکیلات حیاتی که نقش مهم و تعیین کننده ای در جامعه دارد، زمینه اجرای قوانین اسلام با درک و درایت والای ایشان فراهم گردد و عدل و قسط در جامعه رواج یابد. ایشان نیز در طول مدت عهده داری این مسئولیت خطیر و شریف، منشاء خیر و خدمت گشت و امور قضایی کشور را سروسامان داد و آن را انسجام بخشید و با بکارگیری قضات عادل و عالم، نظام قضایی را دگرگون ساخت. آن همه تلاش بی وقفه او در این قوه فراموش نشدنی است و به راستی که او مظهر عدالت علوی بود.
« نقش موثر در شکلگیری نظام جمهوری اسلامی »
بهشتی در دوران نسبتاً کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بیوقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانههای نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت میباید او را از معروفترین چهرههای معتقد و مدافع اندیشههای امام خمینی دانست.
وی تحقق اسلام را در جامعه در گرو تحقق مفاهیم بنیادینی از قبیل استقلال، عدالت، آزادی و مشارکت مردم در امور سیاسی و فعالیتهای اقتصادی میدانست. داشتن چنین بینشی سبب شده بود تا بر قطع تسلط بیگانگان از کشور و لزوم استقرار و استقلال قوه قضاییه و تعدیل ثروت در جامعه از طریق گسترش مالکیتهای تعاونی و تقویت شرکتهای تعاونی و اهمیت فعالیتهای سیاسی در قالب احزاب و همفکری در قالب شوراها تأکید بلیغ داشته باشد.
بهشتی در جذب نیروهای جوان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و تشویق آنان به سازندگی کشور توانایی قابل ملاحظهای داشت و از این راه به «کادرسازی» برای جمهوری اسلامی ایران میپرداخت. «جهاد سازندگی» و نهادهای مشابه آن، به همین جهت، از پشتیبانی و مدیریت وی بهرهمند میشدند.
بهشتی در کنار آگاهی از معارف اسلامی، با وجوهی از اندیشههای غربی نیز آشنایی داشت و سخنوری توانا و نویسندهای خوش قلم بود. او صاحب چهرهای جذاب و قامتی بلند و حسن خلقی آمیخته با رأفت و مهربانی و دارای سعه صدر و انصاف و برخوردار از صبر و متانت بود. روحیهای با نشاط و امیدوار داشت و در نظم و انضباط و مدیریت نمونه بود و به برگزاری نماز در اول وقت تقید خاصی داشت.
مجموعه این امتیازات، همانطور که او را در مرکز توجه توده مردم متدین و عموم نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی قرار داده بود، وی را آماج دشمنیها و تهمتهای همه اشخاص و گروههایی ساخت که او را مانعی بر سر راه خود میدیدند. دامنه گسترده دشمنی و مخالفت با وی و کثرت تهمتهایی که بر او، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب، وارد شد و صبر و سکوت وی در برابر این دشمنیها حیرتآور است.
« ویژگیهای اخلاقی »
-
نماز اول وقت:
یکی از ویژگیهای بارز آیت الله بهشتی، توجه فراوان به نماز بود هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از نماز اول وقت بازدارد. هنگام نماز، کارها را رها می ساخت و به سوی تکلم با خدا می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می کرد که موقع نماز است، برای عبادت خدا خودمان را آماده کنیم.
-
فروتنی:
شهید باهنر درباره تواضع و فروتنی او چنین گفته است: «خصلت های ایشان ممتاز بود. ایشان در عین آن متانت و ابهتی که داشت - به لحاظ آن مقام و شخصیت - در عین حال، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانهای پر از احساس و عاطفه همراه با روان شناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولاً همراه با صفا و نشاط بود و صداقت کاملی در قضاوتها و اظهارنظرهایشان به چشم می خورد، اعتماد می آورد و اطمینان می بخشید».
-
حق پذیری:
از دیگر صفات نیک آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد. همین که می فهمید سخنی حق است، آن را می پذیرفت. و این بیانگر صفای روح آن اسوه اخلاق است.
-
نظم:
زندگی او سراسر نظم بود و موفقیت چشمگیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با موفقیت پیموده است. همسر ایشان در این باره می گوید: «دکتر بسیار منظم بودند، هر چند ایشان یک مرد سیاسی بودند و در جلسات زیاد شرکت می کردند، چیزی که من از وی به یاد دارم این است که امکان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه ای حاضر شود و به هر وسیله ای که بود در ساعت مقرر خودشان را به محل مورد نظر می رساندند. وی می گفت: «ما تا نظم در کارهایمان نداشته باشیم، نمی توانیم کارهای مملکت را پیش ببریم».
-
بردباری:
از دیگر صفات پسندیده آن گوهر گرانبها، صبر در مقابل ناملایمات بود. هرگاه با مشکلی مواجه می شد عصبانی نمی گردید، بلکه با صبر و متانت آن را حل می کرد. همسر ایشان می گوید: «من خصوصیتی را که از ایشان در مدت ۲۹ سال زندگی دیدم، ملایمت و صبر بود. ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج می داد که انسان را خجالت زده می کرد. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و باتقوا حتی یک مورد عصبانیت بی مورد به یاد ندارم».
-
در خانه:
در کارهای خانه به همسرشان کمک می کرد و به درس بچه ها رسیدگی جدی می نمود. از وضع درسی و مشکلاتشان می پرسید و به آن ها کمک می کرد. به دلیل نظارت ایشان در منزل اسراف و استفاده بی حد و حصر کمتر مشاهده می شد، برای ساخته شدن بچه ها به آن ها پول به عنوان قرض الحسنه می داد تا از حقوق ماهیانه آن ها، که معادل ده برابر سنشان بود، کم کند. در تربیت بچه ها، نه آن ها را بی بندوبار و لوس بار میآورد و نه خشن و بسیار جدی. شوق به نماز و روزه و دیگر واجبات را در بچهها به طور اختیاری ایجاد می کردند.
« یک رفتار ظریف تربیتی از شهید بهشتی که هنوز از یادها نرفته است. »
یازدهم تیرماه 1359 ، شهید آیت الله دکتر بهشتی در مسجدی در جنوب غرب تهران واقع در یافت آباد سخنرانی داشتند. آن زمان اوج مظلومیت ایشان بود. دوستانی که ایشان را برای سخنرانی دعوت کرده بودند کمی نگران فضای تحریک آمیز بدخواهان محلی و غیر محلی بودند. مردم تمام شبستان بزرگ مسجد را پر کرده و با اشتیاق منتظر دیدن آیت الله بهشتی بودند. بالاخره ایشان پس از نماز مغرب و عشاء به منطقه و مسجد رسیدند. شور مردم به گونه ای بود که حرکت ایشان از ابتدای مسجد تا استقرار در کنار محراب و تریبون، مدت زیادی طول کشید. ایشان بین مردم بودند و آنها نیز به گرمی بسیار و شورانگیز، از حضور یار امام و یک عالم برجسته و انقلابی استقبال می کردند. دکتر بهشتی نیز با روی باز و خوشحال، با تک تک مردم خوش و بش داشتند و آنان نیز سراپا خوشحال از دیدن یار امام. آیت الله بهشتی پس از دقایق طولانی توانستند کنار محراب بنشینند. بازهم مردم دور ایشان حلقه زده و سوالاتی داشتند و آیت الله به گرمی به سوالات مردم گوش داده و پاسخ می دادند.
اما آنچه که در یادها ماند علاوه بر سخنرانی شورآفرین و عالمانه دکتر بهشتی، یک رفتار دقیق تربیتی و انسان ساز از سوی ایشان بود. آقای بهشتی سرگرم صحبت با مردم بودند که گروه سرود مسجد که عموما کودک و نوجوان بودند، شروع به خواند سرود حماسی و انقلابی کردند. دراین زمان، آیت الله بهشتی بلافاصله صحبت با مردمی را که اطراف ایشان حلقه زده بودند قطع کرده و گفتند که من می خواهم سرود کودکان و نوجوانان را بشنوم. دراین صورت، جهت نشستن خویش را نیز تغییر داده و مستقیم به چهره های گروه سرود، نگاه می کردند و سراپا گوش به نوای حماسی کودکان و نوجوانان.
بعدها همه اعضای همین گروه، از فعالان فرهنگی و انقلابی منطقه شده و زمان جنگ تحمیلی نیز وارد جبهه ها شدند و نیمی از این گروه در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسیدند . بارها و بارها کودکان و نوجوانان دیروز، و میانسالان امروز از توجه تربیتی و ارتباط چشمی شهید بهشتی به عنوان یک رفتار موثر در زندگی خویش یاد کرده و می کنند.
رفتار تربیتی این چنینی از یک شخصیت بسیار برجسته در انقلاب اسلامی و از یاران نزدیک امام، رفتار ساده ای نبود. این سلوک از سوی مربیان بزرگ، همیشه انسان ساز بوده است؛ احترام، توجه، اعطای شخصیت به دیگران به ویژه به کودکان و نوجوانان.
« ترور و شهادت »
وی در شامگاه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ در بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی منسوب به سازمان مجاهدین خلق ایران در حین سخنرانی در تالار حزب جمهوری اسلامی کشته شد. سازمان مجاهدین خلق تا به امروز مسئولیت این انفجار را بر عهده نگرفته و همچنین انکار نکردهاست.
جزئیات بمبگذاری به این شکل است که یک بمب بر ستون اصلی ساختمان حزب و یک بمب دقیقاً زیر تریبون بهشتی قرار داده شده که بعد از انفجار سقف پایین میآید و چندین نفر کشته و زخمی میشوند. یکی از جملاتی که چندین نفر به عنوان آخرین جمله بهشتی ذکر کردهاند، قریب به این مضمون است که بهشتی پس از چند لحظه مکث میگوید: «بچهها بوی بهشت میآید، شما هم میفهمید بوی بهشت را؟ آیا این عطر دلنشین نیست؟»
بنابر اسناد ساواک از اعترافات وحید افراخته، او ادعا کردهاست در سال ۵۴ نیز سازمان مجاهدین خلق به دنبال ترور بهشتی بودهاست. تقی شهرام معتقد بودهاست چون این کار از نظر تبلیغاتی صلاح نیست، بهتر است با روشهایی چون زیر گرفتن بهشتی توسط اتومبیل این کار انجام شود. به هر حال در سال ۵۴ این کار توسط این سازمان عملی نمیشود. بعد از کشته شدن سید محمد بهشتی، امام خمینی رهبر جمهوری اسلامی به قضات قوه قضائیه دستور داد تا وقتی عصبانی هستید دست به قضاوت نزنید.
پیکر مطهر ایشان را پس از تشییع باشکوه، در بهشت زهرای تهران به خاک سپردند.
« تعدادی از جملات و سخنان زیبا و تاثیرگذار ایشان »
-
در مورد مشکلات جامعه باید با صراحت عرض کنم که یکی از آفتهای حیات اجتماعی ما رواج دعوت زبانی و قلمی و کساد دعوت عملی است.
-
وای بر آن انقلاب و انقلابی که در بامداد پیروزی بخواهد به محیط آرام و آسایش دهنده ی انقلاب پیروز شده، دل ببندد و با شهادت و مبارزه و پیکار خداحافظی کند.
-
حسینیان همواره با یزیدیان در ستیزند.
-
ما ایمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست میکنیم و با اسلام منطبق میکنیم، این را داشته باشیم یاری خدا، تضمین شده است.
-
هنر تعالی بخش ، هنری که کمک کند به انسان تا از زباله دان زندگی منحصر در مصرف اوج بگیرد ، بالا بیاید و معراج انسانیت را با سرعت بیشتر درنوردد.این هنر ، هنر اسلامی است .
-
آزادی از دیدگاه اسلام ، در درجه اوّل ، آزادشدن انسان از بندگی است .
-
ما در زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم. ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم، و یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند.
-
ما شهیدان را از دست ندادهایم، بلکه آنها را بدست آوردهایم.
-
هر انسانی اگر بپرسد که من برای چه به دنیا آمده ام ؟ می گویم : برای تلاش پرنبرد و پر رنج در راه تکامل خویشتن و انسانیّت.
- هیچ زیربنای اجتماعی از آن زیربنای شوم خطرناکتر نیست که انسانی یا انسانهایی بتوانند هر چه میخواهند بکنند بی آنکه بشود بر آنها خرده گرفت و بی آنکه بشود از آنها بازخواست کرد. مسئولیت در جامعه اسلامی مسئولیت متقابل است.
« سخنرانی های معروف شهید بهشتی »
41 سال از واقعه انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتا... سیدمحمدحسینی بهشتی و دهها نفر از مسؤولان نظام میگذرد اما چند سالی است یک اتفاق به شکل ویژهای به چشم میآید و آن هم بازخوانی و به اشتراکگذاری صحبتهای شهید بهشتی در شبکههای اجتماعی است. در بررسی کلیپهای به اشتراک گذاشته شده به پنج قطعه فیلم یا صوت میرسیم که بیشتر بین مردم چرخیده است و تقریبا میتوان گفت محور اصلی آنها، نقد امروز با استفاده از سخنان یکی از مهمترین رهبران انقلاب اسلامی است؛ احتمالا شما اگر این کلیپها را دیده باشید حداقل یک بار با خودتان گفتهاید انگار برای امروز حرف میزند! با هم این پنج کلیپ معروف را مرور میکنیم.
- این وضع قابل قبول نیست
یکی از معروفترین کلیپها مربوط به یکی از سخنان شهید بهشتی در اردیبهشت 59 است. شهید بهشتی در این سخنرانی میگوید: «پوستکنده و صریح میگویم که انقلاب اسلامی ما با روند و مناسبات اقتصادی موجود در جامعه ما در معرض خطر و آسیب قطعی است، چرا؟ برای اینکه در این بعدش اسلامی نشده است. مردان و زنان و جوانان و نوجوانان انقلابی ما امروز با چشم خودشان میبینند که نزدیک به ۱۵ ماه از پیروزی انقلاب میگذرد، ولی هنوز در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنهها و خیلی گرسنهها با هم در جامعه دیده میشوند. تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست.»
شهید بهشتی در ادامه این سخنرانی که البته در اغلب کلیپها وجود ندارد بیان میکند: «من خود چون از زندگی متوسطی لااقل برخوردار هستم و رفاه متوسطی دارم، وظیفه دارم پیشگام شوم و پیشقدم شوم و دیگران را به پیشقدمی فرا خوانم و ای کاش دیگران پیشگام شوند و من دنبال آنها باشم که سخنم و عملم از شائبه هر گونه ریا و خودنمایی و تظاهر و جاه طلبی خالی شود. ولی اگر کسی جلو نیفتد، ناچارم شروع کنم و عمل کنم. اعلام میکنم باید هر چه زودتر تلاشی برای تقسیم عادلانه سرانه همه امکانات بهزیستی در کشور ایران، در این 36 میلیون جمعیت به عمل بیاید. و گرنه اسلاممان باز هم تک بعدی خواهد ماند. و انقلاب اسلامیمان همهجانبه نخواهد شد.»
البته عمر شهید بهشتی زیاد کفاف نداد و تقریبا یک سال بعد از این سخنرانی، منافقین این استوانه انقلاب را به صورت فیزیکی حذف کردند.
- بر محور دروغ نمیشود کاری کرد!
مذمت دروغگویی در حاکمیت یکی دیگر از ویدئوهای پربازدید از شهید بهشتی در شبکههای اجتماعی است. از تاریخ دقیق این سخنرانی اطلاعی در دست نیست اما محتوای آن نشان میدهد که مخاطب اصلی این سخنان، رئیسجمهور وقت ابوالحسن بنیصدر است که حملات شدیدی را علیه شهید بهشتی در رسانهها و فضای سیاسی کشور سامان داده بود. شهید بهشتی در این سخنرانی، نسبت به عاقبت دروغ هشدار میدهد و میگوید: «مگر میشود یک جامعهای را بر محور دروغ تا آخر پیش برد؟ عزیز من! از در راستی درآی، دروغ را به کناری بنه. همین نوجوانها و جوانها که گهگاه فریب دروغ امروزت را میخورند، همیشه در این حال نمیمانند.
فردا، ساعت دیگر، روز دیگر، هفته دیگر، ماه دیگر، سال دیگر بالاخره بیدار میشوند و برتو لعن و نفرین میفرستند که چرا ماهها یا سالها آنها را فریفته بودی؟!
ما معتقدیم راستی تاکتیک نیست، راستی اخلاق است؛ هر عیب و نقصی هم در خودمان هست میآییم راست به مردم میگوییم. اشتباهی هم اگر بکنیم میآییم راست به مردم میگوییم. مسلمان بیش از هر چیز در راستی و درستی، در صدق و امانت و صراحت... متجلی میشود. بنابراین دروغ تاکتیکی گفتن... شایعهسازی و دروغپردازی؛ اینها جزو تاکتیکهای مسلمانان علوی نیست. دروغپردازها بدانند تا وقتی ما یک چنین موضع و رابطهای را با مردم قهرمان و با ایمانمان داریم، آن دروغزنیهای آنها بازارش کساد است.»
- ستمپذیران هم گنهکارند
اگر اهل گشت و گذار در شبکههای اجتماعی باشید احتمالا یک فیلم 30 ثانیهای از شهید بهشتی در مورد مبارزه با ستم را دیدهاید. آیتا... در یک برنامه تلویزیونی حضور دارد و در حالی که یک قاب بسته از او را میبینیم میگوید: «ستمگران به راستی گنهکاران بزرگند، اما ستمپذیر چه؟ ستمپذیری از دیدگاه اسلام همان اندازه گناه است که ستمگری. ای انسان، تو آزادی، به پا خیز! در برابر ستم طبقاتی، ستم گروهی، ستم شخصی، مقاومت کن! تو آزادی. اگر ستمپذیر شدی خود را ملامت کن.»
این فیلم در واقع برشی از میزگرد شهید بهشتی با دکتر حبیبا... پیمان، دکتر نورالدین کیانوری و مهدی فتاپور است که سال 58 و طی سه جلسه از تلویزیون پخش شد. اگر دوست داشتید متن این میزگرد جذاب را بخوانید، میتوانید به کتاب «آزادی، هرج و مرج، زورمداری» که نشر بقعه آن را منتشر کرده است مراجعه کنید.
- عاشق شوید
یکی از فیلمهایی که از شهید بهشتی فراگیر یا به اصطلاح «وایرال» شده کلیپ «عاشق شوید» است. شهید بهشتی در این سخنرانی، مخاطبانش را به سوی عاشقی و دلبستگی به زیباییهای عالم فرا میخواند و میگوید: «برادرها و خواهرها عاشق شوید. زندگی به عشق است. آدم این عقل حسابگر و معاملهگر را از خانه تنش بیرون نکند، عشق خدا به خانه دلش قدم نگذارد. عاشق شوید، برادرها و خواهرها عاشق شوید، زندگی به عشق است. عقل به آدم زندگی نمیدهد. عقل به آدم حساب میدهد که چه جور بهتر بخورد، چه جور بهتر بخوابد، چه جور بهتر پلاسیده شود، چه جور بهتر دلمرده باشد. عشق است که در درون انسان آتش زندگی و شعله زندگی را بر میافروزاند. مسلمان عاشق است. عاشق خداست. عاشق حق است، عاشق عدل است. عاشق انسان شدن است. عاشق ملکوت است و دنیا با همه زیبندگیها و فریبندگیها برایش صرفاً میدان ساخته شدن و ره پیمودن به سوی آن معبود و معشوق جاودانه است.
- فاجعه اختلاف طبقاتی
بیراه نیست اگر بگوییم معروفترین کلیپ شهید بهشتی در شبکههای اجتماعی، یکی از تندترین سخنرانیهای او است. یک سخنرانی صریح و عدالتخواهانه که شاید بتوان گفت کمتر میتوان نمونهای مانند آن را در میان سایر سخنرانیهای شخصیت معروف یافت.
در این کلیپ، صدای شهید بهشتی را میشنویم که با عباراتی تند، جامعه دارای اختلاف طبقاتی را «لجن» میداند و میگوید: «بالا بروید یا پایین بیایید، اصلاً قرآن را بر سر جامعه ای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است.
آیا کسی در دنیا منتظر این می شود که ببیند آن جامعه، جامعه قرآنی است یا انجیلی یا توراتی یا بودایی، یا اوستایی یا مائوئیست؟ نگاه می کند اگر در جامعه به همه انسانها به چشم انسان نگاه میشود ضرورتهای زندگی آنها تأمین می شود… در جامعهای دیگر به انسانها به عنوان انسان نگاه نمیشود، احتیاجات آنها بی ارزش است، خیابانهای یک طرف شهر گلکاری دارد، اما طرف دیگرش چندین سال است که چالهچوله هایش به دره و ماهور تبدیل شده.
این جامعه هر برچسبی میخواهد داشته باشد، آیا مردم سالم دنیا در ردهبندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردنش حالت انتظار پیدا میکنند و میگویند ببینیم آیات قرآن در این زمینه چه می گوید؟ یا انجیل در این باره چه گفته؟ نصوص اوستا چه می فرماید؟ اوپانیشادهای آیین هندی چه می گوید؟ کتاب مائو در این باره چه آورده؟ لنین در این زمینه چه گفته؟ مارکس چه گفته؟ این حرفها نیست. منتظر اینها نیستیم. می گوییم این جامعه بد است؛ ناقص است؛ دارای کمبود است. شکی نیست. این قدر بحث نمیخواهد.» شاید برایتان جالب باشد این قطعه سخنرانی، متعلق به یک جلسه تفسیر قرآن است و متن کامل آن در کتاب بایدها و نبایدها به چاپ رسیده است.
« کتب و آثار »
-
آموزش مواضع
-
از حزب چه میدانیم
-
اقتصاد اسلامی
-
اهمیت شیوهٔ تعاون
-
بانکداری و قوانین مالی اسلام
-
باید و نبایدها
-
بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت
-
بهداشت و تنظیم خانواده
-
پنج گفتار
-
التوحید فی القرآن
-
توکل از دیدگاه قرآن
-
حج در قرآن
-
حق و باطل
-
خدا از دیدگاه قرآن
-
دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن
-
ربا در اسلام
-
رسالت دانشگاه و دانشجو
-
روش برداشت از قرآن
-
سرود یکتاپرستی
-
سلسله درسهای اسلامی - مسئله مالکیت
-
سلسله درسهای اسلامی - شناخت
-
شناخت از دیدگاه فطرت
-
شناخت از دیدگاه قرآن
-
طرح لایحهٔ قصاص
-
مبارزهٔ پیروز
-
مبانی نظری قانونی اساسی
-
محیط پیدایش اسلام
-
مکتب و تخصص
-
نقش آزادی در تربیت کودکان
-
نقش تشکیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران
-
نماز چیست؟
-
وظائف انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا در برابر جوانان مسلمان
-
ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران
« موزه »
خانه سید محمد بهشتی در محله قلهک تیر ۹۲ به موزه سرا تبدیل و افتتاح شد. این منزل از دو بخش تشکیل شدهاست و هنرمندان سعی کردند که هر دو بخش را به نمایش بگذارند؛ یک بخش مربوط به زندگی اجتماعی بهشتی همچون قسمت اتاق جلسات است که در این منزل اتفاقات زیادی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی رخ داد و او حداقل دو بار با یورش مأموران ساواک بازداشت شد؛ همچنین جلسات متعددی میان نواندیشان دینی، شورای انقلاب، شورای روحانیت مبارز که در این مکان شکل گرفته که مربوط به زندگی اجتماعی او در این منزل است. بخش دیگر قسمت خانوادگی این بنا است که تداعی کننده خاطراتی از رفتارهای او با خانواده است.
ارسال نظر