پس از تشکیل چهارچوب علم تاریخ به شیوهی جدید، همواره در رابطه با تاریخ نقلی اختلافاتی وجود داشته است و از آنجا که غالب تاریخ ادیان نیز به صورت نقلی است؛ علمای دینی در صدد پاسخ به شبهات مخالفان برآمدهاند.احمدرضا اکبرزاده همدانی در یادداشتی به این امر میپردازد. مخالفان تاریخ نقلی آن را محصول جعل راویان میخوانند و اهداف شخصی، تعصبهای ملی و مذهبی، وابستگی های اجتماعی و غیره را در آن دخیل میدانند. حتی در بهترین صورت نیز راویان در نقل تاریخ از اصل «انتخاب» بهره بردهاند و آن چیزی را نقل کرده اند که با عقاید و نگرش های آنها ناسازگار نبوده است؛ در واقع آن ها چیزی را به تاریخ اضافه نکرده اند اما با انتخاب دلخواهانه خواستهی خود را پیش بردهاند. از نگاه مخالفان این تاریخ، زمانی یک حادثه قابل بررسی است که تمام جهات آن در نظر گرفته شود و در اختیار محقق قرار بگیرد. برخی از طرفداران این تفکر به طنز گفتهاند:«تاریخ عبارت است از یک سلسله حوادث واقع نشده به قلم کسی که حاضر نبوده است». دستهی دومی هم هستند که مانند گروه اول به تاریخ نقلی بدبین نیستند اما فلسفهی شک در تاریخ را پذیرفتهاند. شهید مطهری در مقابل افرادی چون پروفسور سر جورج کلارک که تاریخ را حاصل تصفیهی ذهن بشری میداند؛ از دو اصل بدیهیات و اجتهاد استفاده میکند. شهید مطهری معتقد است که تاریخ تعدادی وقایع قطعی و مسلم را دارد که در واقع مانند بدیهیات این علم به حساب میآید و خود این وقایع بدیهی و مسلم قابل بررسی است؛ مانند ظهور اسلام در سرزمین عربستان و یا حملهی اسکندر مقدونی به ایران که از وقایع مسلم تاریخی است. مسئلهی بعدی قدرت اجتهاد شخص محقق است که میتواند با تجزیه و تحلیل دادهها، درستی و یا نادرستی نقلها را مشخص کند و آنها را مورد نقد قرار دهد. مانند مسئلهی حضور امام حسن(ع) در فتوحات ایران و حضور در استان های شمالی این کشور؛ در حالی که فتح مناطقی چون مازندران و گیلان تا سال ها پس از خلفای راشدین با شکست مواجه شد و سپاه اعراب به آنجا نرسید. بنابراین اعتماد به تاریخ های نقلی با فهم بدیهیات پو استفاده از قوهی عقل در قالب اجتهاد امکانپذیر است.
ارسال نظر