ویژه نامه " هسته اقتدار " / خاطرات دانشمندان و مسئولین از هسته ای شدن ایران
رهبری نمی ایستاد، امروز از فناوری هسته ای هیچ چیز نداشتیم
خبرگزاری تسنیم: " من این جمله تاریخی را می گویم که فناوری هسته ای مدیون هیچ کس در کشور نیست به جز یک نفر؛ او هم خود شخص مقام معظم رهبری است. "
به گزارش خبرنگار سیاسیخبرگزاری تسنیم، برنامه هسته ای ایران در دوران پیش از انقلاب با سالهای جنگ و پس از آن از یک جهت شباهت و از جهت دیگر تفاوت دارد؛ چه اینکه در سالهای پیش از انقلاب کشورهای غربی برای ثبت قرارداد و ساخت نیروگاه های هسته ای در ایران از یک سبقت می گرفتند و حتی به عناصر دربار رشوه می دادند و حتی آمریکا با فشار تلاش داشت ساخت ۸ نیروگاه هسته ای را در ایران تحمیل کند، ولی پس از پیروزی انقلاب این روند، دقیقا برعکس شد و آمریکا بیشترین تلاش خود را برای عدم تکمیل نیروگاه بوشهر و انتقال اورانیوم به ایران استوار ساخت تا پس از پایان جنگ تحمیلی ایران تنها یک نیروگاه نیمه تمام داشته باشد.
شباهت این دو دوره را می توان در دستیابی به فناوری غنی سازی اورانیوم دانست. پیش از انقلاب، آمریکا علی رغم اینکه ایران تماما سرسپرده این کشور بود، از انتقال دانش هسته ای به ایران خودداری می کرد و در سالهای پس از پیروزی انقلاب نیز این مساله تشدید شد و تمام تلاش غرب بر این امر استوار بود که مانع از دستیابی ایران به این انرژی شود. اما علی رغم این کارشکنی ها ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای دست یافت و توانست یکی از ۱۶ کشور دارای دانش غنی سازی اورانیوم شود.
شاید شنیدن مخاطرات دانشمندان هسته ای در این زمینه و همچنین تلاش های مسئولین برای هسته ای شدن جمهوری اسلامی ایران شنیدنی است. با توجه به ۲۰ فروردین روز فناوری هسته ای در ادامه گزیده ای از خاطرات غلامرضا آقازاده و دانشمندان هسته ای که را می خوانید.
غلامرضا آقازاده(رئیس وقت سازمان انرژی اتمی):
۱. وقتی وارد سازمان انرژی اتمی شدم، خواستم جمع بندی راجع به آن چیزی که می خواهیم انجام دهیم، داشته باشم؛ دیدم هیچ کشوری به روش معمولی در کشورش آن را محقق نکرده است. علت هم این بود که از نظر تکنولوژی بسیار پیچیده است با آنکه از نظر قابلیت هایی که به وجود می آورد در همه عرصه های علم تاثیرگذار است. خیلی کشورها هم پول دارند، هم امکانات و هم علاقه به قدرت به آن نمی رسند. این باید در چند کشور محدود باشد. وقتی با متخصصین سازمان در این باره صحبت کردم، تقریبا مایوس شدم! با هر کس صحبت می کردم تقریبا من را مایوس می کرد و می گفت که این دست یافتنی نیست.
فهمیدم رئیس سابق قبل از انقلاب که آدم متخصص و قابلی هم بوده است، تلاش کرده بتواند وارد عرصه چرخه سوخت شود، ولی در همان مقطع هم آمریکایی ها به شدت مقاومت می کنند و در نهایت شاه را به این مرحله می رسانند که شما مجاز هستید در یک کارخانه هسته ای در خارج از کشور که تولید سوخت می کند و غنی سازی انجام می دهد، شریک شوید. ما عضو هیئت مدیره این شرکت شدیم ولی بعد از انقلاب راه ما را مسدود کردند و فقط عضویت و سود آن گیر ما می آمد. فعالیت های ایران از نیمه دوم دهه ۷۰ آغاز می شود ولی همه چیز به صورت محرمانه بوده و این دلیلی ندارد جز پیش بینی مانع تراشی ها و توطئه های کشورهای صاحب این فناوری برای جلوگیری از دسترسی سایر کشورهای جهان به این فناوری؛ بر همین اساس به همه همکارانم گفتم که شما حداقل چهارسال به طور کامل چراغ خاموش باشید نه حرف بزنید و نه مصاحبه کنید؛ ما فقط باید گزارش به شورای عالی فناوری بدهیم.
۲. در یکی از جلساتی که آقای خاتمی تشکیل داده بود مطرح کردم که در مقطعی که خارجی ها از قابلیت هایی که ما به دست خواهیم آورد مطلع بشوند، بحران به وجود خواهند آورد. در همان جلسه آقای خاتمی تصمیم به ایجاد کمیته در این باره گرفت. اعضای کمیته البته خیلی جدی نگرفتند. آقای روحانی، خرازی و بنده قرار بود برویم طرحی بدهیم. همین کمیته اما مساله را جدی نگرفت که برنامه ریزی کند.
۳. شما اگر بخواهید یک پالایشگاه احداثکنید، هزاران منبع وجود دارد. اما در زمینه UCF کتاب و منبع وجود ندارد. دانشگاه های ما چنین رشته هایی نداشتند که غنی سازی را تدریس کنند. مثلا دستگاهی که کپسول های واحد UF۶ باید داخل آن برود؛ UF۶ در حرارت معمولی پودر است، ولی ما گاز می خواهیم. کپسول ۱۱ تنی باید برود داخل اتوکلاو گرم و تبدیل به گاز شود تا ماشین ها را تغذیه کند. ما تنها یک عکس از اینها از اینترنت داشتیم.
۴. بعضی تجهیزات در ایران قابل ساخت نبود. در این عرصه ها خیلی به ما سخت گذشت. وارد عرصه هایی شدیم که هیچ لیسانس و سندی نداشتیم و مجبور شدیم در تمام اینها یک پایلوت درست کنیم و بعد پایلوت را تبدیل به کارخانه کنیم. اما در مواردی که امکان تولید در ایران نبود؛ مثلا در رابطه با نطنز ما فولاد ماریجین نیاز داشتیم که در ایران اصلا تولید نمی شد. ما در تحریم بودیم و از چین و روسیه هم نمی توانستیم آن را تهیه کنیم، ولی جالب است بیشترین کمک را خود آمریکایی ها و اروپایی ها به ما کردند. نه اینکه خودشان بخواهند ولی راه نفوذ زیاد بود. فرض کنید ما مثلا برای کل ماشین های سانتریفیوژ ۷۰ تن فولاد ماریجین نیاز داشتیم که خلوص و مقاومت آن بسیار بالا بود و بیشتر از یکی دو کشور آن را تولید نمی کنند. ما طی یک روش این فولاد را از انگلیس خریدیم و ۶۰ تن از آن را خارج کردیم که CIA سوار قضیه شد و ۱۰ تن باقی مانده در گمرک ماند. یا مثلا قطعه ای به نام بیلوز داریم که از همین فولاد است. این قطعه ۲۱ مرحله ساخت دارد. دو سال طول کشید این قطعه را بسازیم و ۵۰۰ بار رفت و برگشت داشت.
* فولاد مخصوص و نقش CIA
۵. در بین کار متوجه شدیم که تمام سرویس های اطلاعاتی دنیا با بیشترین سرمایه گذاری قصد نفوذ در سازمان را دارند. سرویس های جاسوسی CIA، اینتلجنس سرویس، موساد و… قصد نفوذ داشتند. آنها ابتدا از طریق آژانس شروع به شناسایی آدمها کردند و بعد به روشهای گوناگون تلاش کردند تا بچه های ما ارتباط برقرار کنند. مثلا بچه ها که برای کنفرانس ها به خارج کشور می رفتند با اینها مرتبط می شدند و آدرس و تلفن و ایمیلشان را گیر می آوردند. اول شروع می کردند جاذبه ایجاد کنند و پیشنهادات جذابی بدهند که اینها را جذب کنند. برای برخی هم می گفتند که یک پست در آژانس خالی شده است؛ این تلاشها حین مذاکرات و بعد آن بود، ولی موفق نشدند.
* آغاز تخریب ها در تاسیسات هسته ای
۶. یک جاهایی متوجه کار ما شدند و شروع به تخریب کردند. مثلا در مورد شیرهای دوطرفه. ماشین سانتریفیوژ سه تا ارتباط دارد، یکی خوراک می رود داخل، یکی محصول می آید بیرون و یکی هم پسماند می آید. سر هر ماشین شیرهای دوطرفه نصب می شود. شیرهایی می خواهد که هر اتفاقی داخل ماشین بیفتد، بسته شود یا اگر از بیرون اتفاقی افتاد، از آن طرف بسته شود. ما از یکی از کشورهای اروپایی تعدادی از این شیرها را بخریم وقتی آوردیم دیدیم، ماشین می ترکد. عیب یابی کردیم، دنبالش گشتیم، و در نهایت دیدیم شیرهایی که به ما داده اند، دست کاری کرده اند و عمد داشتند که این شیرها را به ما بدهند تا این ماشین بترکد و ما را از کار مایوس کنند.
* فناوری هسته ای فقط مدیون رهبری است
۷. در تمام دوران زندگی ام با اینکه ۸ سال دوران جنگ را وزیر بودم و خیلی سختی های دوران جنگ را گذراندم، به اندازه این مقطع تاریخی به من فشار نیامد. یک عده ای ترس برشان داشته بود و از شورای امنیت نگران بودند. برای اینکه بتوانند موضوع را یک جوری جمع بکنند، می گفتند برای مملکت هزینه درست کرده و دیگر هیچ فایده ای هم ندارد. اینها حتی در ذهن آقای خاتمی تاثیرگذار بودند. من این جمله تاریخی را می گویم کهفناوری هسته ای مدیون هیچ کس در کشور نیست به جز یک نفر؛ او هم خود شخص مقام معظم رهبری است.اگر ایشان نمی ایستاد امروز هیچ چیزی نداشتیم. این آدمها با عوامل گوناکون شان ارتباط برقرار می کردند و سعی می کردند فضایی در داخل کشور ایجاد کنند که گویی من مانع حل و فصل سیاسی قضایا هستم.
۸. به گزارش تسنیم، ایران در ۸ دسامبر ۲۰۰۳،۱۷ آذر ۱۳۸۲ تعلیق را می پذیرد. مسئولین داخلی گفتند همین جا کار را متوقف کنید و ماشین ها را پایین بیاورید؛ آژانس صبح فردا می آید و همه اینها را پلمپ می کند. آن روز یک روز تاریخی برای بچه های ما بود؛ بچه هایی که شبانه روز وقت گذاشته بودند و کار را رسانده بودند به مرحله ای که زنجیره به نتیجه رسیده! درست در آستانه تولد یک بچه شما بچه را خفه می کنید، چه اتفاقی می افتد؟ نمایندگان آژانس آمدند نطنز و در واحد پایلوت ایستادند و گفتند نتیجه مذاکرات این بوده که ایران تعلیق را پذیرفته و شروع به پلمپ کردند.
۹. UF۶ ماده خطرناکی است. خود فلوئوری که در مجموعه وجود دارد اگر چند PPM آن را یکی تنفس کند، فوت می کند. برخی از همکاران موقع نمونه گیری آلوده شدند. یکی ریه اش مشکل پیدا کرد. صورتش سوخت؛ یک اتفاق این جوری برای اینکه بتوانند هویتشان را بدست بیاورند.
UF۶ در بیاورید اسمم را عوض می کنم
۱۰.آقازاده:مقطع تعلیق یک فشار روحی سنگینی برای من بود. بعضی از جلسات خیلی دردناک بود. در عالی ترین جلسه نظام یک کشور، وقتی گفتیم UCF آماده است و اجازه بدهید راه بیندازیم و UF۶ تولید شود، مسئولی با یک لبخند تمسخرآمیزی گفت که اگر شما UF۶ دربیاورید، من اسم خود را عوض می کنم. رهبری اما تصمیم گرفت که تعلیق را در آن مقطع برداریم. اروپاییها پیشنهاد کرده بودند که شما غنی سازی را کنار بگذارید بعد ما به شما هواپیما می دهیم و… در داخل جریاناتی دنبال این بودند که این اتفاق بیفتد و می گفتند می ارزد! و برای اینکه آن را به ارزش برسانند، تلاش بچه ها را تخطئه می کردند. ما می گفتیم این مذاکرات جز تحقیر فایده ای ندارد.
۱۱.آقازاده:اسفند سال ۸۳ در نهایت تعلیق اصفهان را برداشتیم و به آژانس اعلام کردیم که مذاکرات نتیجه نداده و پیشنهادتان هم فایده ای ندارد. به من اجازه دادند تعلیق را بردارم. رفتم خدمت مقام معظم رهبری توضیح دادم، متعهد شدم و مطرح کردم که ما داریم از اول انقلاب کار می کنیم، همه حیثیتم را پای این قضیه می گذارم. اطمینان دارم به این کار و ایشان به من فرمودند، شما بروید و انجام دهید. چون ۳ سال هم بود که با اروپایی ها بحثکرده بودیم به بن بست خورده بودیم. بالاخره یک جلسه ای تشکیل شد. در همان جلسه تصمیم گرفتیم. در آنجا اصرار کردم که این پیشنهاد جز تحقیر ملت چیز دیگری نیست.
تقاضای ۱۳ هزار استاد و دانشجو برای فک پلمپ
۱۲. ایران در اسفند ۸۳ به AUC دست می یابد و سه ماه بعد در خرداد ۸۴، UF۴ در مرکز فراوری اورانیوم اصفهان تولید می شود. فشارها همچنان مانع رفع کامل تعلیق اصفهان می شوند. برحجم تهدیدات غرب افزوده می شود. پس از رای آوری احمدی نژاد اعلام می شود که ایران درصدد فعالیت در تمام عرصه های صلح آمیز انرژی هسته ای است. ۱۳ هزار استاد و دانشجو یکم مرداد از رئیس جمهور وقت تقاضای فک پلمپ می کنند. تا اینکه در ۹ مرداد ۱۳۸۴ خبر خوب فک تعلیق اصفهان از راه می رسد.
۱۳. اوایل اسفند ۸۳ کار خود را شروع کردیم. من سوم فروردین فروردین شیرزا بودم با خانواده. دکتر قناد زنگ زد، گفت که فلانی ما از اولین واحد - همان AUC - محصول گرفتیم و پشت تلفن شروع کرد به گریه کردن! از آنجا رفتم اصفهان و نمونه محصول زرد رنگ را گرفتم و رفتم تهران پیش آقای هاشمی رفسنجانی و شیشه محصول را روی میز او گذاشتم. در خرداد ۸۴ به UF۴ رسیدیم. دیدند ایران می تواند بنابراین فشارها دوباره شروع شد و مذاکرات و یک تعلیق دیگر اتفاق افتاد. در UF۶ متوقف شدیم. با فشارها و همان مذاکرات اروپایی ها قبول کرده بودیم که UF۴ تولید کنیم و UF۶ تولید نکنیم. اروپایی ها نمی خواستند ما به آخرین
محصول برسیم. UF۶ محصول فوق العاده استراتژیکی است.
۱۴. درست در دوره ای که آقای احمدی نژاد وزرا را انتخاب می کرد، تصمیم گرفته شد که قدم بعدی برداشته شود و آن تولید UF۶ بود. وقتی مجوز دادند این تولید شروع شد و فضاسازی ها به اوج رسید. شورای حکام یک قطعنامه علیه ما صادر کرد و در قطعنامه گفتند گزارش فعالیت ها و تخلفات ایران به شورای امنیت ارسال شود.
۱۵.آقازاده:اوایل اسفند ۸۴ در نیویورک بود که ملاقات ها انجام شد. مذاکره با ۳ کشور اروپایی بالاخره به نتیجه نرسید و ما دیدیم اینها جز اینکه اتلاف وقت کنند، کار دیگری نمی دانند. در آن جلسه مطرح شد که یک زنجیره اول را باید راه بیندازیم. حالا چرا یک زنجیره ۱۶۴ تایی اهمیت دارد؟ در بخش غنی سازی، ماشین ها به صورت ۱۶۴ تایی چیدمان می شوند؛ یک ورودی دارد و یک خروجی. این چیدمان و نقشه ۱۶۴ تایی و روش کار جوری است که هر کشوری که بتواند یک زنجیره ۱۶۴ تایی را به محصول برساند، در حقیقت به این تکنولوژی رسیده است؛ برای اینکه بعد از این باید این زنجیره های ۱۶۴ تایی را زیاد کند. خود آقای لاریجانی پیش بینی کردند که ما حداقل شش ماه وقت لازم داریم. حتی اینقدر مساله حساس بود که تعدادی از اساتید دانشگاه که رشته اشان هسته ای بود، انتخاب شدند، بروند و ببینند و آنها هم نظر بدهند که آیا ما می رسیم یا نمی رسیم! بالاخره جمع بندی شد که اولین زنجیره را به راه بیاندازیم. نطنز را باز کنیم و تعلیق را برداریم. اسفند سال ۸۴ - نه بهمن ۸۴ - این تصمیم گرفته شد و به ما گفتند در اسفند کار را شروع کنید. تقریبا زنجیره را تا اواخر اسفند تکمیل کردیم.
۱۶. پس از فک پلمپ ایران کار را آغاز کرد اما دسیسه ها شروع شد. اولین ماشین ها را چیده شد و مرحله به مرحله راه انداختیم. یعنی ماشین باید نصب شود، خلا ایجاد شود، بعد برسد به ۶۴ هزار دور در دقیقه و بعد ادامه بدهیم تا تکمیل زنجیره. بعد از اینکه همه ۱۶۴ سانتریقیوژ روی دور نهایی رسید و خلا تثبیت شد، فشار تثبیت شد، تزریق گاز شروع می شود. ۵۰ ماشین را با مشقت نصب کردیم برویم به دور نهایی.
* تجهیزات را دستکاری کرده به ایران فروختند
۱۷. حدود ۲۰ اسفند بود. شب به من زنگ زدند. دیدم مدیرش که الان ۲۷ و ۲۸ سالش است در اوج ناراحتی گفت «همه ماشین ها ترکیدند!» گفتم چرا؟ گفت برق رفت و نیامد! برق کلیدی ترین عنصر است یعنی یک میلیونیوم ثانیه نباید برق برود. این UPS هایی که آنجا نصب کرده ایم کار نکرده بود. برق شهر رفته بود و آنها عمل نکرده و ماشین ها ترکیده بودند. به دوستان گفتم UPS ها را باز کنید و ببینید چه خبر است؟ دیدند این UPS هایی که به ما فروخته اند را دستکاری کرده اند.
* دستیابی به غنی سازی ۳.۵ درصد
۱۸.آقازاده:اوایل فروردین زمان آن رسیده بود که ماشین ها را تزریق گاز کنیم. تزریق می کردیم جواب نمی داد. بلند شدم رفتم مشهد! ۱۳ فروردین بود. گفتم یا امام رضا حداقل هیچ کس نداند، شما که می دانید! همه وجودم برای تحقق دین شماست، گفتم آخر اینجوری نمی شود! آقای احمدی نژاد زنگ زد گفت چه خبر؟ و من مایوسانه صحبت کردم. ایشان گفت: «آقای آقازاده! ببینید اگر ده بار هم زنجیره از بین برود، یازدهمین بار شروع می کنیم. باید به نتیجه برسد. عصر همان روز به من تلفن شد و گفتند که غنی سازی ۳.۵ درصد را گرفتیم. از مشهد رفتم نطنز و به مقام معظم رهبری و آقای احمدی نژاد زنگ زدم. با آن پیش فرضی که آقای لاریجانی گفته بود و با گزارشاتی که آمده بود، هیچ کس باور نمی کرد ما ظرف یک ماه زنجیره را راه بیندازیم. ادامه این مسیر جشن مشهد شد.
* تعجب طراح قطعه از دستیابی ایرانی ها به فرمول ساخت قطعه
۱۹. اسفند سال ۲۰۰۳ البرادعی برای بازدید به نطنز آمده بود. در آن مقطع یک پایلوت در نطنز داشتیم و کار ساختمان سازی. فردی به نام ادواردز که پیرمردی متخصص سانتریفیوژ بود، همراه او بود. نمایشگاهی گذاشته بودیم که این قطعات سانتریفیوژ را به چه صورت ساختیم. آقای ادواردز سوال و جواب می کرد و رسید به قطعه اسکوپ که فوق العاده حساس است. او رسید این قطعات را به چه ترتیبی ساختید و یک سری جوان ۲۴ ساله توضیح دادند. دفتری را درآورد و گفت ببینید الگوی این قطعه از من است و یک سری محاسبات را نشان داد و گفت من این سوال را دارم که شما از کجا به این فرمول ها و اعداد و محاسبات رسیده اید؟ بعد به تهران رفتند و در دیدار آقای خاتمی آقای البرادعی گفت: آنچیزی که ما در نطنز دیدیم، شما به مرحله ای از دانش رسیده اید که بیش از ۷ یا ۸ کشور دنیا ندارند.
*درخواست سولانا از لاریجانی
۲۰. من احساسم این است که بحثهسته ای تابلویی از تاریخ ایران است و آیندگانی که می آیند این را به منزله یک نقطه برجسته تاریخی نگاه خواهند کرد. آخرین جلسه ای که آقای لاریجانی با سولانا داشتند و به نتیجه نرسیدند سولانا به لاریجانی گفت: شما الان قدرت اول منطقه هستید. حالا که ما در بحثهسته ای با شما به تفاهم نرسیدیم، آیا می شود در رابطه با مسائل منطقه که اروپا علاقمند است با شما حرف بزنم؟» آقای متکی هم در دولت گفت: «ادبیات دنیا بعد از راه اندازی نطنز نسبت به ما عوض شده است».
۲۱. قرارداد پروژه UCF در سال ۱۳۷۱ با چینی ها منعقد شده بود؛ تا سال ۱۳۷۷ جز تهیه اسناد و مدارک که در حقیت طراحی پایه و تا حدی جزئیات بود، کاری دیگری انجام نگرفته بود. وقتی چین از انجام این کار سرباز زد، جز چند نقشه آنچه که بتواند از این نقشه ها ساخت و سازی در بیاورد، وجود نداشت. شروع کار ما در چرخه سوخت هسته ای بیشتر با UCF انجام پذیرفت و ما اجبارا پس از مذاکرات متعدد، در نهایت به این نتیجه رسیدیم که کار را باید خودمان انجام دهیم. حدود سال ۷۹ فقط چند ساختمان خالی در پروژه UCF ساخته شده بود و هیچ گونه ساخت و سازی در رابطه با کارهای فنی انجام نپذیرفته بود. در همین سال ۷۹ شروع کردیم به جذب دانشجویان متعدد در رشته های مختلف مهندسی شیمی مکانیک الکترونیک و رشته های وابسته. وقتی که اینها جمع شدند آنها را تقسیم بندی کردیم به گروههای مختلف برای واحدهای گوناگونی که در پروژه لازم بود. یکی از مسائل مهم این بود که ما شروع به جذب فارغ التحصیلان بسیار جوان و جمع و جور کردن آنها بکنیم. یک کار نو و ابداعی بود که آیا می شود با تجربه ای که آنها ندارند، پروژه را راه انداخت؟
۲۲. با استفاده از مدارک موجود، مستندات و جمع و جور کردن گروه های مختلف و قراردادهایی که با کارخانه های گوناگون در سطح تهران و حتی کشور بستیم، شروع کردیم به ساخت و ساز قطعات و انجام بخشی از آزمایشهای اولیه، در این آزمایش ها متوجه شدیم اشکال کجاست. مشکلات را پاره پاره رفع کردیم و در نهایت وقتی قطعات ساخته شد، به نطنز حمل می شدند. تاریخی که برای نصب قسمت اول UCFبرای ما درنظر گرفته شد، حدود بهمن و اسفند ۸۲ بود. در راه اندازی قسمت اول، توانستیم در مدت ۱۵ روزی که پیش بینی کرده بودیم حتی کمتر از آن در چهارم اسفند، اولین تولید AUC را بگیریم و متعاقبا با چند روز فاصله، نسبت به تکمیل قسمت های بعدی و تولید UF۴ و UF۶ اقدام نمودیم. خرداد ماه راه اندازی تکمیل شد و در مدت زمانی کمتر از پیش بینی چینی ها، پروژه های پیش رفت و راه اندازی شد.
۲۳. پس از انحلال کیک زرد در اسید نیتریک و عبور از فرایند خالص سازی به ترکیب واسط AUC تبدیل می شود. پس از آن در دمای بیش از ۹۰۰ درجه سانتیگراد، AUC در یک راکتور دوار تجزیه و احیا می شود که حاصل آن اکسید اورانیوم UO۲ است و این همان راکتوری است که دشمنان بارها قصد اخلال و تخریب آن را داشته اند و ناکام مانده اند. ستون های شیشه ای که تا چندین طبقه کشیده شده اند، در هر ارتفاع تبدیل به AUC به UO۲ و فرآیند خالص سازی را عینیت می بخشد.
۲۴. اولین قطعاتی که ساخته شد در آزمایشگاه های تحقیقاتی جابرابن حیان بود. این جوان ها همه در آنجا جمع شدند. اکثر دانشجویانی که دوره های دکترا می خوانند و فارغ التحصیل شدند، در این پروژه قدمهای بزرگی برداشتند؛ نطفه اصلی این کار در آزمایشگاه جابرابن حیان گذاشته شد؛ حتی قطعات فلزی و قطعات به اصطلاح فولادی ای که ساخته می شد، مقدماتش به عنوان تجربیات اول، در آزمایشگاه جمع و جور و راه اندازی شد.
۲۵. فکر نمی کنم هیچ کارخانه این شکلی داشته باشیم. طرف، هم طراح باشد، هم سازنده باشد، هم راه انداز باشد و هم اپراتور باشد.
۲۶. مساله مهمتر بعد از نیروی انسانی مساله دانش فنی است. ما دو روش کار داریم، یا صاحب فناوری هستیم و یا فناوری را از یک کشوری می خریم و می آوریم. این ممکن است با یک زلزله، با یک بمباران، با یک اتفاقی از بین برود، و شما برای ساخت آن باید همان آدم ها را صدا کنید، دوباره بیایند برایتان بسازند. اما وقتی صاحب دانش فنی هستید، اگر اتفاقی بیفتد، چون این در مغز آدمها گنجانده شده است، از بین نرفته است. اگر ما الان بخواهیم UCF دیگری بسازیم، با ظرفیت بالاتر، بسیار بسیار راحت تر، بسیار بسیار آسان تر و در زمان کمتر و با مبلغ پایین تر انجام دهیم.
۲۷. ما از نظر فنی و علمی در سطح بالایی قرار گرفته ایم. در حال حاضر کارخانه UCF هفتمین کارخانه دنیاست. در حقیقت ایران این افتخار را دارد که هفتمین کشور دنیا در رابطه با تولید UF۶ است. کارخانه UCF یکی از بزرگترین کارخانه های موجود در دنیاست. مساله دوم اصولا فناوری هسته ای صنعتی است که بقیه صنایع را به موازات خودش می کشد بالا؛ یعنی کسی که در پروژه هسته ای کار می کند، همه چیز او باید درجه اول باشد. مثلا استاندارد انتخاب مواد آن باید خیلی بالا باشد. نکته بعد آدمها نیز بسیار قدرتمند می شود. هم در طراحی ها و هم در ساخت و سازها. آدم نباید بمب داشته باشد تا قدرتمند شود. صنعت خودش قدرت می آورد. اگر این صنعت را یک روزی بگویند نباشد، یک صنعت دیگری می توانیم عین همین حالت، در آن پیاده کنیم.
۲۸. یکی از مهمترین نکته ها در UCF استفاده حداکثری از تجهیزات و لوازم داخلی است؛ قطعات، تجهیزات و سازه های به کار رفته در مسیر فرآیندی هم بومی و داخلی هستند و هم بهترین نوع کاربردی را برای آن یافته اند.
۲۹. پروژه UCF یکی از پیچیده ترین پروژه هایی است که در چرخه سوخت هسته ای اتفاق افتاد. در صنعت کشور، پروژه UCF از این لحاظ ارزش بالایی دارد که قفل چرخه سوخت هسته ای با راه اندازی آن شکسته شد. کلید کار در شروع پروژه UCF بود. قدم اول آنجا برداشته شد اگر آن قدم برداشته نمی شد، معلوم نبود چه اتفاقی می افتاد. اما چون آن قفل شکسته شد، کارهای بعدی سیر طبیعی به خود گرفت و پیش رفت. هر کشوری که در نیروگاه های هسته ای و به تبع آن در چرخه سوخت هسته ای صنعت بالایی داشته باشد، قطعا کشور پیشرفته می شود. اگر ما بخواهیم طرح تولید ۲۰ هزار مگاوات برق را پیاده کنیم قطعا باید چرخه سوختمان خیلی قوی باشد. همیشه نمی توانیم این سوخت را از خارج وارد کنیم.
۳۰. اگر تحریم نمی شدیم و هر چه می خواستیم را می دادند به ما، هیچ وقت به این حد نمی رسیدیم. من نمی خواهم بگویم، خیلی خوب است که تحریم بشویم، بالاخره عوارض خود را خواهم داشت تا آدم تحت فشار نباشد حرکت را راحت انجام نمی دهد. این تحریم اثر گذاشت روی کار ما و توانستیم نتایج خیلی خوبی بگیریم. خیلی اختراعات و کارهای بزرگی داخل UCF است که ثبت نشده است که اگر بخواهیم اینها را ثبت کنیم، شاید تعداد بسیار زیادی ابداع و اختراع و ثبت اندیشه داشته باشیم که بتوانیم به جشنواره ها بفرستیم.
* بومی سازی رسیدن به مواد سوخت
۳۱. الان از روشهایی برای رسیدن به مواد سوخت استفاده می کنیم که منحصر به خودمان است و برای ما بومی شده است. شاید این روش در جای دیگر مقرون به صرفه نباشد ولی برای ما مقرون به صرفه است. بسیاری از تجهیزاتی که ما امکان ساخت آن را نداشتیم و از پیچیدگی خاصی برخورداد بود، توانستیم ساده سازی کنیم و دستگاه های ساده تر و کارآمدتری بسازیم. همه نفرات داخل UCF از نحوه کارکرد آن و شاید از مبنای طراحی ان اطلاع دارند و می دانند که چطور این دستگاه ها طراحی شده، ساخته شده، مکانیزمهای داخل آن چیست و فعالیت آن به چه شکل انجام می شود و از این رو هر کدامشان نخبه صنعت لحاظ می شوند و بسیار نیروهای کارامدی هستند.
ادامه دارد…
انتهای پیام /
ارسال نظر