ماجراهای الهامبخش ثروتمندانی که از صفر به همه چیز رسیدند
تحصیلات، سرمایه گذاری عاقلانه و دسترسی به فرصتهایی که برای بیشتر مردم غیرقابل دسترس است، پول درآوردن را برای بچه پولدارها آسان میکند. با این حال افراد ثروتمندی هم وجود دارند که واقعا خودشان سخت کار کردند تا به این نقطه رسیدند.
به گزارش امید نیوز، ترجمه از الهام مظفری : حتما شنیده اید که میگویند پول، پول میآورد. این حقیقت در مورد بیشتر میلیونرها و میلیاردرها صدق میکند که در خانوادههای ثروتمند به دنیا آمدند و کسب و کار خودشان را شروع کردند. تحصیلات، سرمایه گذاری عاقلانه و دسترسی به فرصتهایی که برای بیشتر مردم غیرقابل دسترس است، پول درآوردن را برای بچه پولدارها آسان میکند. با این حال افراد ثروتمندی هم وجود دارند که واقعا خودشان سخت کار کردند تا به این نقطه رسیدند.
لئوناردو دل وکیو (Leonardo Del Vecchio)
لئوناردو دل وکیو در سال 1935 در میلان، ایتالیا به دنیا آمد. چند ماه قبل از تولد پدرش را از دست داد و مادرش که نمیتوانست به تنهایی از پس مخارج بزرگ کردنش بر آید، او را به یک یتیمخانه سپرد. لئوناردو در نوجوانی پیش یک ابزارساز شاگردی کرد و سپس در کارخانهای به نام جانسون که مدال و نشان فلزی تولید میکرد شروع به کار کرد. این کارخانه هزینه تحصیل او در مدرسه هنر تامین میکرد، بنابراین لئوناردو شبها درس میخواند و روزها کار میکرد.
لئوناردو دل وکیو (Leonardo Del Vecchio)
لئوناردو دل وکیو در سال 1935 در میلان، ایتالیا به دنیا آمد. چند ماه قبل از تولد پدرش را از دست داد و مادرش که نمیتوانست به تنهایی از پس مخارج بزرگ کردنش بر آید، او را به یک یتیمخانه سپرد. لئوناردو در نوجوانی پیش یک ابزارساز شاگردی کرد و سپس در کارخانهای به نام جانسون که مدال و نشان فلزی تولید میکرد شروع به کار کرد. این کارخانه هزینه تحصیل او در مدرسه هنر تامین میکرد، بنابراین لئوناردو شبها درس میخواند و روزها کار میکرد.
بعد از سالها کار در کارخانهها متوجه تقاضای بالای بازار برای قطعات فلزی شد که در ساخت عینک به کار میرفت و با استفاده از مهارتهایی که در این سالها کسب کرده بود، کارگاه عینک سازی خودش را در میلان باز کرد. در 26 سالگی متوجه شد که در شهری به نام آگوردو به هرکسی که بخواهد کارخانه باز کند، زمین رایگان میدهند؛ بنابراین به دنبال فرصتهای جدید همه چیز را در میلان رها کرد و به آگوردو رفت.
بعد از چند سال برند لوکسوتیکا را برای کارخانه اش برگزید. دل وکیو سالها به کسب و کار هوشمندانه خود ادامه داد تا به امروز که کارخانه اش برندهای عینک مشهوری مثل ری بن (Ray-Ban)، اوکلی (Oakley)، پرادا (Prada)، کوچ (Coach)، و ... را تولید میکند. دل وکیو حدود ۲۲.۶ میلیارد دلار سرمایه خالص دارد.
پیتر دینکلیج (Peter Dinklage)
طرفداران گیم آف ترونز پیتر دینکلیج را با نقش تیریون لنیستر خوب میشناسند و دوست دارند. شاید با دیدن استعداد او فکر کنید همیشه زندگی موفقی داشته است. اما واقعیت این است که او در نیوجرسی و در یک خانواده فقیر به دنیا آمده است. او آرزو داشت بازیگر شود، بنابراین به دانشگاه رفت و در رشته تئاتر تحصیل کرد. بعد از فارغ التحصیلی مبلغ زیادی وام دانشجویی بدهکار بود و نتوانست هزینه اجاره یک آپارتمان را بپردازد، اما دوستانش در نیویورک سیتی به او جای خواب میدادند.
دینکلیج روزها به کار نظافت میپرداخت تا اینکه بالاخره توانست هزینه اجاره آپارتمان را تامین کند که در واقع فقط یک جای دائمی روی زمین بود. بعد از دو سال که دنبال کار گشت بالاخره یک کار تمام وقت پیدا کرد. پولی که به دست میآورد تنها برای اجاره یک اطاق زیرشیروانی سرد کافی بود. او از این شغل متنفر بود، اما چارهای نداشت.
در 29 سالگی به خودش قول داد این شغل را رها کند و کار بازیگری پیدا کند. سالها طول کشید که بتواند یک رزومه بازیگری بسازد تا این نقش را در گیم آف ترونز به دست آورد و برای هر فصل یک میلیون دلار دریافت کند.
دو وون چانگ (Do Won Chang)
دو وون چانگ در سال 1981 با خانواده اش از کره جنوبی به آمریکا مهاجرت کرد. او در لس آنجلس دنبال کار گشت و کار ظرفشویی در یک کافی شاپ را با حقوق 3 دلار در ساعت آغاز کرد و یک شغل دوم هم در پمپ بنزین پیدا کرد. سپس تصمیم گرفت کار نظافت یک اداره را هم به عهده بگیرد. بنابراین هر روز از لحظهای که بیدار میشد تا نیمه شب کار میکرد.
هر وقت کسی را در پمپ بنزین میدید که ماشین گران قیمت سوار شده، از او میپرسید که چه کار میکند؟ و از پاسخهای آنها به این نتیجه رسید که بیشترشان در صنعت پوشاک مشغول به کار هستند؛ بنابراین شغل ظرفشویی را ترک کرد تا در یک لباس فروشی کار کند و اطلاعاتی در این حوزه کسب کند.
چانگ از طریق سه شغلش توانست 11000 دلار پس انداز کند و از این پول برای باز کردن یک فروشگاه استفاده کرد که پوشاک عمده را با قیمت پایین میفروخت. او فروشگاههای بیشتری باز کرد و نام آنها را «Forever ۲۱» گذاشت. در بحران اقتصادی سال 2008 تصمیم گرفت فروشگاه های بیشتری باز کند. هدف او این بود که سالانه 7000 فرصت شغلی ایجاد کند که به شرکت خودش هم کمک میکرد. امروزه ثروت خالص او ۳.۱ میلیارد دلار است.
ماگنوس واکر (Magnus Walker)
آرزوی ماگنوس واکر به عنوان نوجوانی که در شفیلد، انگلستان و در اوج دوره پانک راک زندگی میکرد، داشتن پورشه بود، اما بسیار فقیرتر از آن بود که بتواند به آرزویش برسد. او میدانست که میخواهد به آمریکا برود، اما بی پول بود. بنابراین شغلی در یک اردوگاه تابستانی در دیترویت پیدا کرد که هزینه پروازش را پرداخت میکرد. وقتی تابستان به پایان رسید با اتوبوس به لس آنجلس رفت.
او در 15 سالگی ترک تحصیل کرد، اما به جای اینکه به دنبال یک شغل عادی بگردد، به فروشگاه لباسهای مستعمل میرفت و لباسهایی پیدا میکرد که بتواند آنها را دوباره در ساحل ونیز بفروشد. او خیلی زود متوجه شد که مردم لباسهای او را دوست دارند که جینهای وصله دوزی شده بود. بنابراین شروع به فروش طرحهای خود کرد و سود زیادی به دست آورد و شروع به فروش لباسهایش به ستارههای راک کرد. بالاخره واکر توانست پول کافی برای خرید پورشه را به دست آورد. سپس دوباره به جمع آوری لباس، سفارشی کردن و فروش دوباره آنها پرداخت. اکنون کلکسیون شخصی پورشه واکر به تنهایی ۷.۵ میلیون دلار ارزش دارد و این به جز کسب و کارها و املاک اوست.
اینگوار کامپراد (Ingvar Kamprad)
اینگوار کامپراد در یک مزرعه روستایی در سوئد به دنیا آمد. خانواده اش آنقدر فقیر بودند که مجبور شد از شش سالگی کبریت فروشی کند و در 10 سالگی خانه به خانه میرفت تا تزئینات کریسمس بفروشد. کامپراد دیسلکسیا یا خوانش پریشی داشت به همین دلیل نمیتوانست در مدرسه نمرات خوبی کسب کند. اما همه تلاشش را کرد که بر این معلولیت غلبه کند. در 17 سالگی پدرش به خاطر کسب نمرات خوب در دبیرستان به او یک هدیه کوچک داد. کامپراد تصمیم گرفت از این پول برای راه اندازی کسب و کار خودش شروع کند.
بعد از سالها متوجه شد که همه به مبلمان و دکوراسیون خانه نیاز دارند؛ بنابراین شروع به فروش محصولاتی با قیمت پایینتر از رقبایش کرد. فروشندگان مبلمان محلی او را تحریم کردند و دیگر به او مبلمان با قیمت عمده نفروختند. آنها میگفتند اگر میخواهد مبلمان بفروشد باید طراحی خودش باشد؛ بنابراین شروع به ایجاد مبلمانهای ساده و مدرن و ارزان کرد. امروزه 350 فروشگاه ایکیا در سراسر جهان وجود دارد. کامپراد در سال 2018 و در سن 91 سالگی در گذشت و ثروت خالص او در زمان مرگش ۵۸.۷ میلیارد دلار بود.
جان دی راکفلر (John D. Rockefeller)
وقتی نام راکفلر را میشنوید حتما یاد ثروتش میافتید. اما او از اول ثروتمند نبوده است. جان راکفلر در سال 1839 در ریچفورد، نیویورک در خانوادهای فقیر به دنیا آمد که مجبور شدند به اوهایو مهاجرت کنند. راکفلر جوان در کلاس حسابداری شرکت کرد. این به او کمک کرد مالک یک شرکت کشتی سازی به راکفلر 16 ساله به عنوان حسابدار اعتماد کند.
او در 20 سالگی توانست کسب و کار خودش را راه بیندازد. ابتدا از فروش ملزوماتی مثل گوشت حق کمیسیون دریافت میکرد، اما بعد متوجه شد پول واقعی در نفت است. راکفلر اولین پالایشگاه نفت خود را در 24 سالگی راه انداخت.مهارت هایش خیلی زود به او کمک کرد بزرگترین پالایشگاه نفت منطقه شود. در سال 1916 اولین میلیاردر جهان شد. وقتی در سال 1937 درگذشت، داراییهای او ۱.۵ درصد از کل اقتصاد آمریکا بود.
گابریل شنل (Gabrielle Chanel)
دختر جوانی به نام گابریل (کوکو) شنل در سال 1883 به دنیا آمد، اما پدرش او را در یک یتیمخانه در فرانسه گذاشت. در آنجا راهبهها خیاطی را به او یاد دادند و توانست از مهارتهایش به عنوان یک خیاط حرفهای استفاده کند. گابریل شبها خوانندگی میکرد تا کمک خرجش باشد. در آن زمان زنان اجازه نداشتند حساب بانکی باز کنند، رای بدهند یا دارایی خودشان را داشته باشند.
گابریل در 23 سالگی با یک مرد ثروتمند آشنا شد و این به او کمک کرد یاد بگیرد چطور مثل زنان ثروتمند حرف بزند و رفتار کند. او پس از برقراری روابط دوستی با افراد طبقات بالای اجتماعی، شروع به دوخت لباسهایی با پارچههای ارزان کرد. در آن زمان زنان پر و پارچههای زربفت سنگین و گران قیمت میپوشیدند. شنل آنها را «عوامانه» نامید و شروع به تولید لباسهای اسپرت راحت و ساده و پیراهنهای شیک کرد. طرحهای او در پاریس روی مد سرار جهان تاثیر گذاشت و بوتیک خودش را بازکرد. امروزه محصولات شنل بسیار گران و نماد لاکچری هستند. ثروت مالکان فعلی شنل 19 میلیارد دلار است.
لبو گانگولوزا (Lebo Gunguluza)
لبو گانگولوزا در کودکی پدرش را در اثر سرطان از دست داد. مادرش به تنهایی، او و خواهر و برادرهایش را در فقیرترین محله پورت الیزابت در آفریقای جنوبی بزرگ کرد. مادرش پول کمی که به دست میآورد را صرف تحصیل فرزندانش میکرد. اما لبو تا 20 سالگی نتوانست دیپلم دبیرستان را بگیرد. او به خودش قول داد که دیگر هرگز با فقر زندگی نکند و تا 25 سالگی میلیونر شود و همه زندگیش را به این موضوع اختصاص داد.
لبو به دانشگاه رفت و برای پرداخت شهریه دانشگاه به کار فروش پرداخت. بعد از فارغ التحصیلی شرکت «Gunguluza Enterprises & Media» را تاسیس کرد و در 27 سالگی میلیونر شد. در سال 2015 ثروت خالص او 19 میلیون دلار بود.
ارسال نظر