|
|
کدخبر: ۱۶۸۹۷۹

یادداشت اقتصادی /

خبرگزاری تسنیم: از آنجا که هدف هر دولت و نظامی افزایش سطح کلی رفاه اعضای آن جامعه می باشد، بنابراین بحثرشد اقتصادی بسیار حائز اهمیت بوده و مسئولان باید در اتخاذ سیاست های پولی و مالی آنرا مدنظر قرار دهند.

مبحثرشد اقتصادی یک موضوع قدیمی است که در طول تاریخ توجه اقتصاد را به خود جلب کرده است. یک نگاه سطحی به زندگی افرادی که یک نسل قبل از ما بوده اند نشان می دهد که کالاها و خدمات در دسترس مردم که با سطح رفاه زندگی در ارتباط است، در طول زمان و برای اکثر خانواده ها در تمام کشورها به طور اساسی بیشتر شده است و سطح متوسط رفاه در جوامع رو به صعود بوده است.
این رشد ناشی از افزایش درآمد جامعه است که به مردم این امکان را می دهد که کالاها و خدمات بیشتری مصرف کنند. در جوامعی که اقتصاد در حال رشد باشد درآمد کل و به تبع آن درآمد سرانه افراد جامعه و سطح رفاه خانوار در حال افزایش است.
از آنجا که هدف هر دولت و نظامی افزایش سطح کلی رفاه اعضای آن جامعه می باشد، بنابراین بحثرشد اقتصادی بسیار حائز اهمیت بوده و مسئولان باید در اتخاذ سیاست های پولی و مالی آنرا مدنظر قرار دهند.
اقتصاددانان برای اندازه گیری رشد اقتصادی از داده های مربوط به تولید ناخالص داخلی استفاده می کنند. تولید ناخالص داخلی درآمد کل همه ی افراد جامعه را در یک اقتصاد اندازه گیری می کند. در اقتصاد، عوامل تولید که عبارتند از نیروی کار و سرمایه در کنار فناوری تولید، به عنوان منابع اصلی تولید و درآمد کل اقتصاد معرفی می شوند. بنابراین تفاوت درآمدها ناشی از تفاوت در سرمایه، نیروی کار و فناوری است.
جهت شناسایی عوامل تاثیرگذار بر رشد اقتصادی از الگوی اقتصادی سولو کمک می گیریم. الگوی رشد سولو در اقتصاد کلان نشان می دهد چگونه رشد موجودی سرمایه، رشد نیروی کار و پیشرفت های مربوط به فناوری در اقتصاد کلان یک جامعه با هم تعامل دارند و چگونه بر تولید کل کالاها و خدمات یک کشور تاثیر می گذارند.
همچنین عرضه ی کالاها در اقتصاد به تولید بستگی دارد. تابع تولید نیز تابعی از موجودی سرمایه و نیروی کار است. با فرض اینکه تابع تولید دارای بازده نسبت به مقیاس ثابت باشد می توان نتیجه گرفت که اندازه یا بزرگی یک اقتصاد یعنی تعداد نیروی کار شاغل در اقتصاد هیچ تاثیری بر ارتباط بین سرانه ی نیروی کار و سرانه ی سرمایه ندارد.
در هر لحظه از زمان موجودی سرمایه، عامل کلیدی تعیین کننده تولید در اقتصاد است. موجودی سرمایه در طول زمان تغییر می کند و این تغییرات باعثرشد اقتصادی می شود. پس به طور مشخص دو نیرو بر موجودی سرمایه تاثیر دارد: سرمایه گذاری و استهلاک.
سرمایه گذاری عبارت است از مخارج و هزینه های تاسیس کارخانه های جدید و نصب ماشین آلات و خرید تجهیزات تولیدی که باعثافزایش موجودی سرمایه می شود. استهلاک نیز عبارت است فرسایش و از بین رفتن سرمایه های قبلی در فرآیند تولید که باعثکاهش موجودی سرمایه می شود.
سطح سرمایه پایدار، سطحی از سرمایه است که در آن مقدار سرمایه گذاری با مقدار استهلاک برابر می شود. سطح پایدار سرمایه مقداری از سرمایه را نشان می دهد که در طول زمان تغییر نمی کند. به عبارتی اگر یک نظام اقتصادی بتواند در این سطح از موجودی سرمایه به فعالیت خود ادامه دهد در شرایط ثبات خواهد بود.
شناسایی این سطح به دو دلیل اهمیت دارد. اول اینکه وقتی اقتصاد به وضعیت پایدار برسد برای دوره ای بلندمدت در وضعیت پایدار خواهد ماند و دوم اینکه وضعیت پایدار نشان دهنده تعادل بلند مدت پایدار است و هر اقتصادی در نهایت به سطح سرمایه پایدار می رسد.
یک عامل کلیدی و تعیین کننده در سطح سرمایه پایدار، نرخ پس انداز است که از طریق تعیین سطح سرمایه گذاری اثرگذار خواهد بود. اگر نرخ سرمایه گذاری بالا باشد، موجودی سرمایه و سطح تولید در اقتصاد زیاد خواهد بود و بالعکس.
این موضوع اهمیت تعیین درست سیاست های مالی اتخاذ شده توسط دولت را روشن می کند. برای مثال کسری بودجه دولت باعثکاهش پس انداز ملی و بیرون راندن بخش خصوصی از سرمایه گذاری می شود. این کاهش نرخ پس انداز باعثکاهش درآمد ملی و موجودی سرمایه خواهد شد که به تبع آن شاهد افول رشد اقتصادی کشور خواهیم بود.
بر اساس الگوی رشد سولو هرگاه یک کشور بخش بیشتری از درآمد خود را صرف پس انداز و سرمایه گذاری کند، به سطح موجودی سرمایه پایدار بالا همراه با درآمد بالا دست خواهد یافت. حال پرسشی که مطرح می شود اینست که به چه دلیل سطح سرمایه گذاری در کشورها تا این اندازه با یکدیگر تفاوت دارد؟ دلایل زیادی از جمله سیاست های مالیاتی، نظام های بازنشستگی، بازارهای مالی و تفاوت های فرهنگی در این امر دخیل هستند. علاوه بر این ثبات سیاسی نیز نقش مهمی دارد. هیچ تعجبی ندارد که در کشورهایی که دائما در حال کشمکش های سیاسی و جنگ و انقلاب هستند، نرخ سرمایه گذاری و پس انداز بسیار کم باشد.
از طرفی باید به این نکته نیز توجه کرد که اگرچه پس انداز بیشتر باعثرشد اقتصادی سریعتر می شود اما این رشد موقتی است. افزایش نرخ پس انداز فقط تا زمانی باعثرشد اقتصادی می شود که اقتصاد به یک وضعیت تعادلی جدید برسد. حال با توضیحات ارائه شده در بالا می توان عملکرد تحسین برانگیز اقتصادی دو کشور ژاپن و آلمان را بعد از جنگ جهانی دوم شرح داد.
جنگ جهانی دوم بخش عظیمی از موجودی سرمایه ی دو کشور را نابود کرد. در دهه های واپسین جنگ هر دو کشور سریعترین رشد اقتصادی را در تمام دوران تاریخ خود تجربه کردند. علت اینگونه رشد اقتصادی را می توان اینگونه تفسیر نمود که با از بین رفتن موجودی های سرمایه ای در طی جنگ سطح تولید به شدت کاهش پیدا کرده و چون نرخ پس انداز بدون تغییر بوده در نتیجه اقتصاد یک دوره ی رشد بالا را تجربه می کند؛ زیرا در سطح بسیار اندک موجودی سرمایه بخش بسیار بیشتری از سرمایه صرف سرمایه گذاری می شود تا استهلاک.
به عبارتی اگرچه نابودی سرمایه به علت جنگ باعثکاهش سریع تولید شده ولی به دنبال آن شاهد رشد سریع بالاتر از نرخ رشد عادی بودیم. این رشد سریع آنقدر ادامه می یابد تا اقتصاد به وضعیت پایدار قبلی برسد. بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۲ تولید سرانه ی نیروی کار در ژاپن سالانه ۸.۲ درصد و در آلمان ۵.۷ درصد بود در حالی که در همین مدت این عدد در امریکا ۲.۲ درصد بود.

سید محمدرضا حسینی
انتهای پیام /

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار