۲۰ کتاب برتر ادبیات بریتانیا در طول تاریخ
۲۰ کتاب برتر ادبی انگلیس و ایرلند دیروز از سوی منتقدان ادبی نشریه تلگراف انتخاب شدند.
گروه فرهنگی مشرق- این منتقدان از «اولیس» تا «تالار گرگ» را در این فهرست قرار داده اند و از میان ۲۰ کتاب برتر همه تاریخ ادبیات بریتانیا، پنج کتاب را از میان ادبیات ایرلندی انتخاب کرده اند.
در این فهرست این کتاب ها جای گرفته اند:
«تام جونز» نوشته هنری فیلدینگ در سال ۱۷۴۹؛
ماجراجویی پر سر و صدا، سرکش، مسرور و سریع فیلدینگ تاکید زیادی بر اخلاق در زمینه روابط فیزیکی انسانی نمی کند، بلکه زندگی قرن هجدمی را به طرزی زیبا به نمایش می گذارد؛ درگیر کننده و تا ابد تازه.
«اما» نوشته جین آستن در سال ۱۸۱۵؛
در میان تمام شخصیت های اول رمان های آستن، اما وودهاوس از همه ناکامل تر و فریب خورده تر است؛ و طبیعتا، زیر کمدی تمام آن روابط و افاده گری ها، روایت داستان هوشی خاص و حس اخلاقی را ایجاد می کند که به زیبایی خلق شده و آن را جهانی کرده است.
«آرزوهای بزرگ» نوشته چارلز دیکنز در سال ۱۸۶۰؛
تمام چیزهایی که با دیکنز ارتباط داده شدند، از شخصیت های بزرگ گرفته تا احساس نابرابری اجتماعی، همگی در بهترین حالتشان خود را در این کتاب نمایان می کنند: سفر پیپ از دستیار یک آهنگر تا تبدیل شدن او به یک اشراف زاده تازه، مرثیه ای است از افسوس و نوستالژی؛ و لندن و دهانه باد زده رودخانه تمز نیز به طرز فراموش نشدنی ای جادو شده هستند.
«آنچه میزی می دانست» نوشته هنری جیمز در سال ۱۸۹۷؛
طلاق قانونی برای اولین بار در سال ۱۸۵۷ وارد انگلستان شد و چهل سال بعد و در زمانی که جیمز رمانش را نوشت نیز هنوز یک مسئله نادر بود. جیمز داستان دختر جوانی را تعریف می کند که بین پدر و مادرش که در حال جدا شدن از هم هستند گیر کرده است. غم زده و بی رنگ، با این حال فوق العاده شکل گرفته.
«میدل مارچ» نوشته جورج الیوت در سال ۱۸۷۴؛
الیوت تیزهوشی خارق العاده خود را در این رمان به دورانی خاص اختصاص داد – اصلاحات سیاسی سال ۱۸۳۲ – اما او همچنین در نمایش بی رحمانه عشق در حال از هم پاشیدن نیز درک و فهمی عمیق روان شناسانه و پیشگامانه را نمایان کرد. ویرجینیا وولف این داستان را تنها رمان انگلیسی برای بزرگسالان می نامد.
«اولیس» نوشته جیمز جویس در سال ۱۹۲۲؛
و یا: یک روز در زندگی استیون ددالوس و لیوپولد بلوم که در روز چهارم ژوئن سال ۱۹۰۴ سراسر دوبلین را طی می کنند. هر کلمه یک بار معنایی دارد، افکار هر شخصیت پر از دقت است، با این وجود این کتاب به طرز خارق العاده و مداومی جالب است و خواننده را به بلند خندیدن وامی دارد.
«خانم دالووی» نوشته ویرجینیا وولف در سال ۱۹۲۵؛
خانم کلاریسا دالووی که شخص بسیار شناخته شده ای است با دیگران ارتباط بسیار دارد، قرار است اواخر عصر یک مهمانی برگزار کند؛ در عین حال، سپتیموس اسمیت یکی از قربانیان روان پریشی جنگ، در منطقه ریجنتس پارک نشسته و دچار توهم شده است. وولف از طریق افکار این دو شخص جامعه و ظرافت سلامت روانی را نشان می دهد.
«محبوب بانو چترلی» نوشته دی اچ لاورنس در سال ۱۹۲۸؛
این رمان تا سال ۱۹۶۰ اجازه چاپ نداشت. زیر تمامی پوشش های داستانی این رمان، پس زمینه، میراثو جنگ نمایان است.
«رقصی با موزیک زمان» نوشته آنتونی پاول(قسمت اول در سال ۱۹۵۱، قسمت دوازدهم در سال ۱۹۷۵)؛
ترتیبی که به طور خارق العاده ای جاه طلبانه و کل نگراست و جزییات زندگی ها و روابط چندین شخصیت متفاوت که بیشتر هم متعلق به طبقه متوسط جامعه هستند را در قرن بیستم نشان می دهد. این داستان هنوز هم علاقه مندان جدیدی را به خود جلب می کند.
«من، کلادیوس» نوشته رابرت گریوز در سال ۱۹۳۴؛
گریوز با این اتوبیوگرافیکی از دست رفته خیالی از امپراتور کلادیوس یک اثر غنی ارایه کرده است. دسیسه های کشنده قصر، مسموم کردن و روابط بسیار پیچیده و جالب انسانی به روم باستان رنگی و انرژی ملموس خاصی بخشیده است.
«دو پرنده در شنا» نوشته فلن او براین در سال ۱۹۳۹؛
کتابی درون یک کتاب درون کتاب دیگر، فراخوانی هزلی از دهه ۱۹۳۰ ایرلند که در آن شخصیت ها درباره یکدیگر می نویسند و این بخش های داستانی مختلف در تخیل نویسنده کنار هم جمع می شوند.
«اعتراف های جدید» نوشته ویلیام بوید در سال ۱۹۸۷؛
داستانی گسترده و ماجراجویانه که از ترکیب «اعتراف ها» ی روسو تقلید می کند و داستان جان جیمز تاد را از ادینبورو تا جنگ جهانی اول در برلین، هالیوود و بعد از آن هم تبعید در جزیره ای در اقیانوس مدیترانه تعریف می کند. تعجب آور، درگیرکننده، اغلب بسیار جالب و خنده دار و در نهایت بسیار تکان دهنده.
«پرتقال کوکی» نوشته آنتونی برجس در سال ۱۹۶۲؛
الکس جوان بتهوون و خشونت را دوست دارد، اما دولت فکر می کند راهی پیدا کرده که او را به طور علمی از شیاطین درونش رها کند. نکته اصلی این کتاب زبان خیره کننده اش است – ترکیبی از لهجه لندنی، روسی و رومانیانیی.
«دختران ندارها» نوشته موریل اسپارک در سال ۱۹۶۳؛
این رمان که در لندن کسل و خسته کننده ۱۹۴۵ به وقوع می پیوندد، نبوغ اسپارک برای نمایش دادن مزه و طبع یک زمان را نشان می دهد، در عین حالی که با برخورد بین جوان بودن و خوش قلبی و نشانه های زندگی سنگین تری که در آینده می آید مخلوط شده است. نتیجه تمام این ها داستانی می شود که مزه ای عجیب و ترش و شیرین دارد.
«دریا، دریا» نوشته آیریس مرداک در سال ۱۹۷۸؛
مدیر یک تئاتر خانه ای کنار ساحل خریداری می کند و آنجا دوباره با دوست سابقش ملاقات می کند و به طرز فاجعه باری دوباره مجذوب او می شود. مرداک فلسفه را با احساسات خام و خود فریفتگی ادغام می کند و در هر دوی آن ها مزاح و خوش مشربی پیدا می کند.
«سوارکاران» نوشته جیلی کوپر در سال ۱۹۸۵؛
یک سرگرمی بزرگ. داستان های پر تب و تاب کوپر درباره روتشایر به هیچ وجه خسته تان نمی کنند. اعمال روپرت کمپبل بلک در پس زمینه خانه های بزرگ و سرمایه داری انگلیسی که به طرز عجیبی تکان دهنده است.
«دریا» نوشته جان بنویل در سال ۲۰۰۵؛
کتاب برنده جایزه بوکر بنویل که اکتشافی استادانه از خاطرات و زیان های محتمل شده است، بر روی یک تاریخدان هنری تمرکز می کند که به سال های کودکی اش در کنار دریا بازمی گردد و به مردم و تجربه هایی که معنی زندگی کنونی اش را شکل داده اند فکر می کند.
«دندان های سفید» نوشته زادی اسمیت در سال ۲۰۰۰؛
تعجب برانگیز و حیرت انگیزترین کیفیت اولین رمان اسمیت – که یک داستان بزرگ چند نژادی و چند نسلی در شمال غرب لندن است – ترکیب انرژی مفرط و بینش روان شناسانه خیره کننده اوست. مهاجرت، ژنوم انسانی، پدرهای شکست خورده، بارهای دهه ۱۹۷۰ و یک نازی؛ نبوغ اسمیت در فراست عمیق او برای نشان دادن تمام این ها به نحوی کامل طبیعی و همچنین بامزه است.
«تالار گرگ» نوشته هیلاری مانتل در سال ۲۰۰۹؛
وسوسه شدیدی وجود دارد که می خواهد شما را وادار کند فکر کنید این اثر خارق العاده مردم گرا و یا حتی به دنبال سرگرم کردن همه مردم است. اما دست یافته های مانتل از این عمیق تر هستند. در داستانسرایی توماس کرامول و دربار هنری، جدال های قدرت مرگبار و شکننده ترین روابط، مانتل نه تنها به یک ژانر، بلکه در کل به رمان انگلیسی قوا و نیرویی تازه بخشیده است.
«تس دوربویل» نوشته توماس هاردی در سال ۱۸۹۱؛
زمان هایی هستند که مناطق روستایی منطقه وسکس احساسی کاملا قرون وسطایی دارند؛ با این حال تراژدی هاردی درباره یک دختر روستایی زجردیده همچنین در درجه ای دیگر درباره یورش دردناک مدرنیته و صنعت گرایی نیز هست – پیش گویی خلوصی پاک و ساده که توسط کاپیتالیسم به فساد کشیده شده است.
در این فهرست این کتاب ها جای گرفته اند:
«تام جونز» نوشته هنری فیلدینگ در سال ۱۷۴۹؛
ماجراجویی پر سر و صدا، سرکش، مسرور و سریع فیلدینگ تاکید زیادی بر اخلاق در زمینه روابط فیزیکی انسانی نمی کند، بلکه زندگی قرن هجدمی را به طرزی زیبا به نمایش می گذارد؛ درگیر کننده و تا ابد تازه.
«اما» نوشته جین آستن در سال ۱۸۱۵؛
در میان تمام شخصیت های اول رمان های آستن، اما وودهاوس از همه ناکامل تر و فریب خورده تر است؛ و طبیعتا، زیر کمدی تمام آن روابط و افاده گری ها، روایت داستان هوشی خاص و حس اخلاقی را ایجاد می کند که به زیبایی خلق شده و آن را جهانی کرده است.
«آرزوهای بزرگ» نوشته چارلز دیکنز در سال ۱۸۶۰؛
تمام چیزهایی که با دیکنز ارتباط داده شدند، از شخصیت های بزرگ گرفته تا احساس نابرابری اجتماعی، همگی در بهترین حالتشان خود را در این کتاب نمایان می کنند: سفر پیپ از دستیار یک آهنگر تا تبدیل شدن او به یک اشراف زاده تازه، مرثیه ای است از افسوس و نوستالژی؛ و لندن و دهانه باد زده رودخانه تمز نیز به طرز فراموش نشدنی ای جادو شده هستند.
«آنچه میزی می دانست» نوشته هنری جیمز در سال ۱۸۹۷؛
طلاق قانونی برای اولین بار در سال ۱۸۵۷ وارد انگلستان شد و چهل سال بعد و در زمانی که جیمز رمانش را نوشت نیز هنوز یک مسئله نادر بود. جیمز داستان دختر جوانی را تعریف می کند که بین پدر و مادرش که در حال جدا شدن از هم هستند گیر کرده است. غم زده و بی رنگ، با این حال فوق العاده شکل گرفته.
«میدل مارچ» نوشته جورج الیوت در سال ۱۸۷۴؛
الیوت تیزهوشی خارق العاده خود را در این رمان به دورانی خاص اختصاص داد – اصلاحات سیاسی سال ۱۸۳۲ – اما او همچنین در نمایش بی رحمانه عشق در حال از هم پاشیدن نیز درک و فهمی عمیق روان شناسانه و پیشگامانه را نمایان کرد. ویرجینیا وولف این داستان را تنها رمان انگلیسی برای بزرگسالان می نامد.
«اولیس» نوشته جیمز جویس در سال ۱۹۲۲؛
و یا: یک روز در زندگی استیون ددالوس و لیوپولد بلوم که در روز چهارم ژوئن سال ۱۹۰۴ سراسر دوبلین را طی می کنند. هر کلمه یک بار معنایی دارد، افکار هر شخصیت پر از دقت است، با این وجود این کتاب به طرز خارق العاده و مداومی جالب است و خواننده را به بلند خندیدن وامی دارد.
«خانم دالووی» نوشته ویرجینیا وولف در سال ۱۹۲۵؛
خانم کلاریسا دالووی که شخص بسیار شناخته شده ای است با دیگران ارتباط بسیار دارد، قرار است اواخر عصر یک مهمانی برگزار کند؛ در عین حال، سپتیموس اسمیت یکی از قربانیان روان پریشی جنگ، در منطقه ریجنتس پارک نشسته و دچار توهم شده است. وولف از طریق افکار این دو شخص جامعه و ظرافت سلامت روانی را نشان می دهد.
«محبوب بانو چترلی» نوشته دی اچ لاورنس در سال ۱۹۲۸؛
این رمان تا سال ۱۹۶۰ اجازه چاپ نداشت. زیر تمامی پوشش های داستانی این رمان، پس زمینه، میراثو جنگ نمایان است.
«رقصی با موزیک زمان» نوشته آنتونی پاول(قسمت اول در سال ۱۹۵۱، قسمت دوازدهم در سال ۱۹۷۵)؛
ترتیبی که به طور خارق العاده ای جاه طلبانه و کل نگراست و جزییات زندگی ها و روابط چندین شخصیت متفاوت که بیشتر هم متعلق به طبقه متوسط جامعه هستند را در قرن بیستم نشان می دهد. این داستان هنوز هم علاقه مندان جدیدی را به خود جلب می کند.
«من، کلادیوس» نوشته رابرت گریوز در سال ۱۹۳۴؛
گریوز با این اتوبیوگرافیکی از دست رفته خیالی از امپراتور کلادیوس یک اثر غنی ارایه کرده است. دسیسه های کشنده قصر، مسموم کردن و روابط بسیار پیچیده و جالب انسانی به روم باستان رنگی و انرژی ملموس خاصی بخشیده است.
«دو پرنده در شنا» نوشته فلن او براین در سال ۱۹۳۹؛
کتابی درون یک کتاب درون کتاب دیگر، فراخوانی هزلی از دهه ۱۹۳۰ ایرلند که در آن شخصیت ها درباره یکدیگر می نویسند و این بخش های داستانی مختلف در تخیل نویسنده کنار هم جمع می شوند.
«اعتراف های جدید» نوشته ویلیام بوید در سال ۱۹۸۷؛
داستانی گسترده و ماجراجویانه که از ترکیب «اعتراف ها» ی روسو تقلید می کند و داستان جان جیمز تاد را از ادینبورو تا جنگ جهانی اول در برلین، هالیوود و بعد از آن هم تبعید در جزیره ای در اقیانوس مدیترانه تعریف می کند. تعجب آور، درگیرکننده، اغلب بسیار جالب و خنده دار و در نهایت بسیار تکان دهنده.
«پرتقال کوکی» نوشته آنتونی برجس در سال ۱۹۶۲؛
الکس جوان بتهوون و خشونت را دوست دارد، اما دولت فکر می کند راهی پیدا کرده که او را به طور علمی از شیاطین درونش رها کند. نکته اصلی این کتاب زبان خیره کننده اش است – ترکیبی از لهجه لندنی، روسی و رومانیانیی.
«دختران ندارها» نوشته موریل اسپارک در سال ۱۹۶۳؛
این رمان که در لندن کسل و خسته کننده ۱۹۴۵ به وقوع می پیوندد، نبوغ اسپارک برای نمایش دادن مزه و طبع یک زمان را نشان می دهد، در عین حالی که با برخورد بین جوان بودن و خوش قلبی و نشانه های زندگی سنگین تری که در آینده می آید مخلوط شده است. نتیجه تمام این ها داستانی می شود که مزه ای عجیب و ترش و شیرین دارد.
«دریا، دریا» نوشته آیریس مرداک در سال ۱۹۷۸؛
مدیر یک تئاتر خانه ای کنار ساحل خریداری می کند و آنجا دوباره با دوست سابقش ملاقات می کند و به طرز فاجعه باری دوباره مجذوب او می شود. مرداک فلسفه را با احساسات خام و خود فریفتگی ادغام می کند و در هر دوی آن ها مزاح و خوش مشربی پیدا می کند.
«سوارکاران» نوشته جیلی کوپر در سال ۱۹۸۵؛
یک سرگرمی بزرگ. داستان های پر تب و تاب کوپر درباره روتشایر به هیچ وجه خسته تان نمی کنند. اعمال روپرت کمپبل بلک در پس زمینه خانه های بزرگ و سرمایه داری انگلیسی که به طرز عجیبی تکان دهنده است.
«دریا» نوشته جان بنویل در سال ۲۰۰۵؛
کتاب برنده جایزه بوکر بنویل که اکتشافی استادانه از خاطرات و زیان های محتمل شده است، بر روی یک تاریخدان هنری تمرکز می کند که به سال های کودکی اش در کنار دریا بازمی گردد و به مردم و تجربه هایی که معنی زندگی کنونی اش را شکل داده اند فکر می کند.
«دندان های سفید» نوشته زادی اسمیت در سال ۲۰۰۰؛
تعجب برانگیز و حیرت انگیزترین کیفیت اولین رمان اسمیت – که یک داستان بزرگ چند نژادی و چند نسلی در شمال غرب لندن است – ترکیب انرژی مفرط و بینش روان شناسانه خیره کننده اوست. مهاجرت، ژنوم انسانی، پدرهای شکست خورده، بارهای دهه ۱۹۷۰ و یک نازی؛ نبوغ اسمیت در فراست عمیق او برای نشان دادن تمام این ها به نحوی کامل طبیعی و همچنین بامزه است.
«تالار گرگ» نوشته هیلاری مانتل در سال ۲۰۰۹؛
وسوسه شدیدی وجود دارد که می خواهد شما را وادار کند فکر کنید این اثر خارق العاده مردم گرا و یا حتی به دنبال سرگرم کردن همه مردم است. اما دست یافته های مانتل از این عمیق تر هستند. در داستانسرایی توماس کرامول و دربار هنری، جدال های قدرت مرگبار و شکننده ترین روابط، مانتل نه تنها به یک ژانر، بلکه در کل به رمان انگلیسی قوا و نیرویی تازه بخشیده است.
«تس دوربویل» نوشته توماس هاردی در سال ۱۸۹۱؛
زمان هایی هستند که مناطق روستایی منطقه وسکس احساسی کاملا قرون وسطایی دارند؛ با این حال تراژدی هاردی درباره یک دختر روستایی زجردیده همچنین در درجه ای دیگر درباره یورش دردناک مدرنیته و صنعت گرایی نیز هست – پیش گویی خلوصی پاک و ساده که توسط کاپیتالیسم به فساد کشیده شده است.
ارسال نظر