مستوران محصول سازمان هنری رسانهای اوج که به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی و مسعود آبپرور و تهیهکنندگی عطا پناهی است که به سفارش سازمان هنری رسانهای اوج در استودیو بادبان برای شبکه یک صداوسیما ساخته شده است.
در سالهای اخیر تعداد مخاطبان سریالهای تلویزیونی کاهش شدیدی یافتهاند و شدت افت مخاطبان آثار شبکههای تلویزیونی به حدی بوده که طبق آمار رسمی منتشرشده، مجموعههای تکراری که از شبکه آی فیلم پخش میشوند، بینندگان بیشتری از آثار تازه تولید دارند. در همین راستا مدیران شبکه یک سیما تصمیم گرفتند تا با همکاری مسعود آب پرور با ساخت مجموعه مستوران، دوباره مخاطبان را پای تلویزیون بنشانند. اگر دوست دارید اطلاعات بیشتری همچون تاریخ پخش سریال مستوران کسب کنید، تا انتهای این مطلب با معرفی سریال مستوران همراه ما باشید.
خلاصه داستان سریال مستوران
سریال مستوران روایتگر ماجراهایی تلفیقی از داستانهای کهن ایرانی مانند هزار و یک شب، کشکول، گلستان و شاهنامه است که در جایی در ایران حدود پانصد سال پیش، در شهری به نام «زابل جان» رخ میدهد. مستوران داستانی کهن در دوران صفویان و غزنویان را روایت میکند. ماجرایی که در آن با حملهٔ قبیلهٔ وحشیان، کودکی به طرزی مرموز دزدیده میشود و مادرش داغدار میگردد. او به دنبال راهی است تا به هر قیمت کودکش را پس گیرد امّا موانع زیادی بر سراهش خواهد بود
تولید
فصل اول سریال مستوران که برگرفته از قصههای کهن ایرانی است در ۲۶ قسمت تولید شدهاست و مجری طرح این مجموعه، استودیو بادبان است.این سریال برای سنین ۱۳ سال به بالا مناسب است.
ساعات پخش و تکرار
سریال مستوران در 26 قسمت از روز پنج شنبه 2 تیر 1401 هر شب ساعت 22:15 از شبکه یک بروی آنتن می رود و تکرار آن 08:15 صبح و 15:10 ظهر است.
محل فیلمبرداری سریال مستوران
چند کیلومتری که از شهر و هیاهویش دور میشوید به شهرکی در احمدآباد مستوفی میرسید که گویی قدم درصدها سال پیش گذاشتهاید.
با هماهنگیهای انجامشده پس از عبور از باغ تالارهای این منطقه وارد شهرک مستوران میشویم. جایی که میتوان خرابههای دکور مختارنامه را پس از آتشسوزی بهوضوح دید.
مدتی است که گروه وارد شبکاری شده و ازاینرو بهجز تیم تدارکات هیچ فرد دیگری در شهرک حضور ندارد. ما نیز باید تا آمدن عوامل در رستورانی که به همین منظور در شهرک ساختهشده، منتظر بمانیم.
داخل رستوران تعدادی میز و صندلی پلاستیکی و بطریهای آبمعدنی در گوشهای کنار هم چیده شدهاند اما تاقچههای کوچک کنار دیوار با پارچههای سبز و گلدانهایی که روی آن چیده شده نظر هرکسی را به خود جلب میکند.
پس از انتظاری کوتاه، تهیهکننده از راه میرسد و بهاتفاق، گشتی در شهرک میزنیم و توضیحاتی درباره ساختوسازها میدهد. کوچهها را پشت سر میگذاریم و عطا پناهی، تهیهکننده سریال به معرفی لوکیشنها میپردازد.
او از درختانی که در این شهرک کاشتهاند، میگوید و ساخت خانههایی که با معماری ایرانی همخوانی بسیاری دارند. حتی به کاشیهای بالای سر در خانهها و پنجرهها اشاره میکند که همکارانش سعی کردهاند همهچیز طبق فرهنگ اصیل ایرانی باشد. البته بخشی از لوکیشن هم در شهرک سینمایی دفاع مقدس ساختهشده اما اغلب سکانسها در همین شهرک مقابل دوربین مسعود آبپرور میرود.
باهم وارد خانهها و مطبخها میشویم. زیلوها، حصیرها، سبدهای حصیری و شمعدانهای قدیمی نظرمان را جلب میکند. همچنین تاقچههای قدیمی خاطرهانگیز و پردههای سنتی خانهها و جالبتر چاه وسط حیاط خانه و حوض کوچکی است که ماهیهای قرمز و گلدانهای کنارش خاطرات دوران کودکی را برایمان تداعی میکند.
همینطور که در کوچهها و بازار قدم میزنیم و از تماشای دیوارهای کاهگلی لذت میبریم، با پرستاری روبهرو میشویم که به سمت تهیهکننده میآید و تست اکسیژن خون و تب سنجی میگیرد.
عطا پناهی میگوید یک گروه در این شهرک هرروز مستقرند و مدام از همه افرادی که در اینجا حضور دارند، تست میگیرند تا با بیماری روبهرو نشویم.به میدان شهر میرسیم و اصطبلی که کنار میدان قرار دارد. از سر کنجکاوی سری هم به آنجا میزنیم.
تعدادی اسب، الاغ و شتر میبینیم که بیسروصدا در حال استراحت هستند.
یکی از عوامل اسب سیاهی را نشان میدهد و میگوید این اسب در فیلم «بهوقت شام» به یکی از شخصیتهای اصلی که نقش فرمانده داعش را بازی میکرد، سواری داده و او را نوازش میکند.
به سمت قصر قدیمی مختار میرویم که تقریبا به یک ویرانه تبدیلشده و تعدادی از وسایل و لوازم صحنه در این مکان قرار دارد. ازجمله تعدادی خورجین، طنابهای کنفی ، ظروف سفالی و…
کمکم هنرورها از راه رسیده و لباسهایشان را دریکی از اتاقها میپوشند. بازیگران هم وارد کانکسهایشان میشوند که در گوشهای دیگر از شهرک است.
بازیگران و هنرورها در حال گریم و لباس پوشیدن هستند که تعدادی مرد و زن کوتاهقامت وارد میشوند و در میدان شهر با دستیار کارگردان صحبت میکنند. به گفته یکی از عوامل، یکی از بخشهای کار مربوط به تعداد زیادی از این افراد است که در یک شهر زندگی میکنند. هوا رو به تاریکی است که کارگردان و همکارانش در حال دکوپاژ صحنه در یکی از کوچهها هستند.
ازاینرو دوربین و نور و صدا و بقیه تجهیزات به این بخش از شهرک منتقل میشود. حدود ۳۰نفر از هنرورها برای حضور در این سکانس آماده میشوند و با اشاره کارگردان تصویربرداری آغازشده و قرار است تا سپیده صبح روز بعد کار ادامه داشتهباشد.
اتفاقی که در بازگشت از شهرک برایمان افتاد همراهی با یکی از دوستان ترابری بود که جانباز جنگ بود و سالها در غرب و جنوب ایران از کشور دفاع کردهبود و با سرداران شهید سلیمانی و باکری و همت خاطرات بسیاری داشت.
او در طول مسیر از وقایع تلخی در جنگ گفت که حتی تصورش هم لرزه به اندام میاندازد. از لحظه شهادت رفیق ، همرزم و همسایهاش و شوکه شدن او از تماشای این واقعه و با هیجانی که از یادآوری خاطراتش داشت به سرفه افتاد…
بازیگران
بازیگر
|
نقش
|
---|---|
حمیدرضا آذرنگ
|
لیث
|
نازنین فراهانی
|
لطیفه
|
بیژن بنفشهخواه
|
شاور زرگر
|
رویا میرعلمی
|
جهاندخت
|
مزدک رستمی
|
صولت
|
رسول نقوی
|
صمصام
|
الهام جعفر نژاد
|
نورا
|
رابعه اسکویی
|
طلا
|
قربان نجفی
|
|
یدالله شادمانی
|
|
علی یوسف پور
|
|
علی دیدهبان
|
لطف علی
|
الهه خادمی
|
غزال
|
صفا آقاجانی
|
نسا خاتون
|
علی دهکردی
|
سیمرغ
|
محمد اشکانفر
|
|
حمیدرضا معدنکن
|
|
عبدالرضا نصاری
|
|
حامد محمودی
|
|
ناصرعلی پاشا
|
|
علی شجاع
|
|
سحر غمخوار
|
|
اسدالله یکتا
|
|
حسن همتی
|
|
میثم چگینی
|
|
مهدی ابراهیمی
|
|
حمید ابراهیمی
|
خلاصه بیوگرافی بازیگران سریال مستوران
-
حمید آذرنگ
حمیدرضا آذرنگ (زاده ۲ خرداد ۱۳۵۱) نمایشنامهنویس، کارگردان، و بازیگر تئاتر و سینما ایرانی است. آذرنگ جایزه بازیگری جشن خانه سینما را برای بازی در فیلم ملکه به دست آورده و تا کنون برنده پنج جایزه از جشنواره تئاتر فجر در زمینههای متعددی چون نویسندگی و بازیگری شدهاست از جمله برای دو لیتر در دو لیتر صلح و خنکای ختم خاطره. او نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین فیلم اول از سی و نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم روزی روزگاری آبادان بوده و همچنین دریافتکننده و نامزد دریافت جایزههای دیگری در سایر جشنوارههای داخلی و خارجی تئاتری و سینمایی نیز بودهاست. آذرنگ عضو هیئت مدیره انجمن بازیگران خانه تئاتر بودهاست.
-
نازنین فراهانی
نازنین فراهانی (زاده ۱۳۵۲ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است.
خانم فراهانی فعالیت حرفهای خودش را از اواخر دهه هفتاد با بازی در فیلم سینمایی زیر پوست شهر و سریال تلوزیونی داستان یک شهر آغاز کرد. فراهانی تا امروز در آثار موفقی مثل نبات، خانه پدری، طعم شیرین خیال و مصلحت ایفای نقش کرده است. همچنین او سابقه بازی در مجموعههای تلوزیونی سرگذشت، ترور خاموش و معمای شاه را دارد.
-
بیژن بنفشه خواه
بیژن بنفشهخواه (زادهٔ ۹ فروردین ۱۳۵۲) بازیگر ایرانی است. او در طول حرفهٔ خود در مجموعههای کمدی مانند این چند نفر، بدون شرح، مرد دوهزارچهره، قهوه تلخ، ساختمان پزشکان، پژمان، لیسانسهها، خانه اجارهای و راه طولانی به ایفای نقش پرداختهاست. رضا بنفشهخواه پدر او و محمود بنفشهخواه عموی او است.
بنفشه خواه به لطف نام بزرگ پدرش خیلی زود در اوایل دهه هفتاد وارد عرصه بازیگری شد و تا امروز این بازیگر که متولد 1352 میباشد، توانسته اگرچه اکثر آثار موجود در کارنامه بیژن بنفشه خواه، سریالهای طنز و کمدی هستند ولی انتظار میرود که یکبار دیگر او تواناییهایش را در این سریال تاریخی به همه اثبات کند.
-
رویا میرعلمی
رؤیا میرعلمی (متولد ۱۰ شهریور ۱۳۵۷ در قزوین) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایرانی است. وی فارغالتحصیل مقطع کارشناسی طراحی صحنه از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران است. بیشتر فعالیتهای او در حوزه تئاتر است.
رویا میرعلمی در ابتدای دهه 90 با بازی در سریال موفق زمانه، به شهرت رسید و پس از آن در آثار تلویزیونی پرشماری از جمله دلدادگان، ترور خاموش و فوق لیسانسهها ایفای نقش کرده است. او که بیشتر به خاطر بازی در آثار طنز شهرت دارد، حالا در سریال مستوران باید یک نقش جدی را ایفا کند.
-
الهام جعفرنژاد
الهام جعفر نژاد متولد 9 خرداد دهه 50 در تهران بازیگر و دوبلور است.تک فرزند خانواده بعد از دبستان همراه با خانواده خود چند سالی به کشور فرانسه مهاجرت کرد و در آنجا در کالج خصوصی “سنت لویی_سنت بورونو مشغول به تحصیل شد.
اواسط تحصیل مجدداً به ایران بازگشت و بخاطر علاقه اش به بازیگری پس از گذراندن دوره عالی بازیگری در مدرسه بازیگری “نقش” زیر نظر اساتید بزرگ و هنرمندان نامی ایران کار حرفه ای خود را از سال 1373 در حین تحصیل با تاترهای دانشجویی شروع کرد.
بعد ها نیز دوره ها و کارگاه های بازیگری زیادی را زیر نظر اساتید ایرانی و اروپایی گذرانده است و دارای پایان نامه های متعددی می باشد . و تاکنون بازی در فیلم های سینمایی سیاوش (1377)، بوی بهشت (1380) تهران 1500 (1387) محرمانه تهران بازی کرده است.
الهام جعفر نژاد بازیگر و گوینده رادیو در سریال مادرانه که در سال 1392 از شبکه 3 در ایام ماه مبارک رمضان پخش شد نقش همسر محمد جواد را بازی کرد.
-
رابعه اسکویی
رابعه اسکویی (زاده ۱۳۴۵ در تهران) هنرپیشه سینما و تلویزیون اهل ایران است.
وی دوره بازیگری را زیر نظر حمید سمندریان گذراندهاست. او مدتی در شبکه جم تیوی فعالیت داشتهاست.
در ۱۳ دی ۱۳۹۴ و به دنبال آن که چکامه چمنماه، صدف طاهریان و مانی کسراییان به شبکه ماهوارهای جم تی وی پیوستند، خبر مهاجرت رابعه اسکویی از ایران برای پیوستن به این شبکه ماهوارهای برای بازی در یک فیلم ویدئویی منتشر گردید. اسکویی نوروز ۱۳۹۵ در گفتگویی با ویژهبرنامه نوروزی جم تیوی از انگیزههایش برای مهاجرت سخن گفت.
رابعه اسکویی بعد از دو سال حضور در خارج از کشور و فعالیت در شبکه جم تیوی ابراز پشیمانی کرد و در ۴ بهمن ۱۳۹۶ به ایران بازگشت و از بازگشتش احساس خوشحالی کرد. وی مورد استقبال گسترده بازیگران قرار گرفت و در اولین مصاحبهاش هدف اصلی مهاجرت به خارج از کشور را توجه نکردن بعضیها به هنرمندان در داخل کشور و تصمیمگیری شخصی خودش و همچنین هدف از بازگشت به ایران را بیماری و علاقه به وطن عنوان کرد.
-
قربان نجفی
قربان نجفی (زاده ۱۳۴۷) بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است. نجفی در سال ۱۳۴۷ متولد شد. او فارغالتحصیل رشته تئاتر از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر است. وی از سال ۱۳۷۳ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد. او اولین بار در سال ۱۳۷۵ بازی در سینما را با فیلم «سایه به سایه» به کارگردانی «علی ژکان» تجربه کرد. او در عرصه خوانندگی نیز فعالیت میکند.
-
یدالله شادمانی
یدالله شادمانی (زاده ۱۳۳۷، ماهان کرمان) بازیگر تلویزیون، تئاتر و سینما اهل ایران است. وی در جوانی به شهداد رفته و آنجا ازدواج میکند که حاصل ازدواج او شش فرزند است.
وی بازنشستهٔ آموزش و پرورش است و فعالیت خود را از دبیرستان، در زمینهٔ نویسندگی و کارگردانی تئاتر آغاز نمودهاست. شادمانی در سال ۱۳۸۵ با تئاتر «دو به دل» در کرمان شناخته شد. یدالله شادمانی، پیشتر موفق شده بود جایزه بهترین بازیگر چهاردهمین جشنواره پونای هند برای بازی در فیلم «ممیرو» را کسب کند. همچنین عنوان برجستهترین بازیگر بیست و دومین جشنواره تئاتر جنوب شرق کشور در سال (۱۳۸۹) به خود اختصاص دادهاست.
نقش سخت و متفاوت یدالله شادمانی باعث شد که در جشنواره پونای هند برای اولین بار جایزه بهترین بازیگر که پیش از این وجود نداشتهاست به وی اهدا شود. او در این فیلم نقش بسیار طاقت فرسا با گریمی بسیار سخت را ایفا میکند و برای بازی در نقش ایاز رژیم بسیار سختی گرفت.
-
صفا آقاجانی
صفا آقاجانی (زاده ۱۳۳۵، ارومیه)، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون اهل ایران است.
وی دارای مدرک دیپلم در رشتهٔ ادبیات فارسی میباشد و نخستین کار تصویری خود را در فیلم سینمایی تمام وسوسههای زمین به کارگردانی حمید سمندریان و در کنار بازیگرانی چون هما روستا، رضا کیانیان و احمد آقالو شروع نمود.
-
علی دهکردی
علی اسماعیلپور دهکردی (زاده ۱۷ آبان ۱۳۴۴، شهرکرد) بازیگر ایرانی است. او بازی در سینما را از سال ۱۳۷۰ با فیلم از کرخه تا راین به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا آغاز کرد. دهکردی فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
عوامل سریال مستوران
بد نیست بعد از معرفی بازیگران و هنرپیشههای این مجموعه تاریخی، به عوامل سازنده و افراد حاضر در پشت صحنه سریال نیز اشاره ای داشته باشیم. مسعود آب پرور کارگردان سریال مستوران یک شخص باتجربه است که آثار موفقی از جمله هوش سیاه، زخم، لژیونر و قتل آنلاین را در کارنامه دارد. در کنار او سید جمال سید حاتمی نیز به عنوان دیگر کارگردان سریال مستوران نقش پررنگی دارد. لاک قرمز، محکومین و سرگذشت از جمله آثار موفق و معروف سید حاتمی میباشند. از جمله مهمترین عوامل فیلم سریال مستوران میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
-
تهیه کننده: عطا پناهی
-
نویسندگان: محمد حنیف، فائزه یارمحمدی و یزدان کاظمی
-
مدیر تولید: اکبر کاظمی
-
تصویربردار: مسلم تهرانی
-
صدابردار: میثم یاردیلو
-
گریم و چهره پردازی: احسان روناسی
-
طراح صحنه: مرتضی پورحیدری
-
تدوین: حسن حسن دوست، عماد خدابخش
-
صداگذاری: حسن قورچیان
-
منشی صحنه: سحر غمخوار
-
عکاس: مریم سعیدپور، محمد نبی خانی
صحبت های فائزه یارمحمدی، از نویسندگان این سریال
یکی از نویسندگان سریال "مستوران" توضیحاتی درباره حال و هوای این مجموعه افسانه ای ـ تاریخی، دلیل انتخاب قصه سریال، چرایی لوکیشنهای ناکجاآباد در قصه و ... توضیحاتی ارائه کرد.
این نویسنده ابتدا درباره حال و هوای سریال "مستوران" و فضایی که مخاطب این شبها از قصه میبیند، گفت: این سریال بستری تاریخی دارد که دربارهی یک ناکجا است. شما با تماشای سریال متوجه میشوید که قصه مربوط به شهری در زمان بعد از ورود اسلام به ایران روایت میشود ولی المانهای خاص زمانی یا نشانههای جغرافیایی ویژهای ندارد و مردمان آن به گویش خاصی صحبت نمیکنند، فقط مشخص است که قصه یک شهر فرضی در زمانی فرضی در ایران است.
رد قصههای ایرانی را در "مستوران" ببینید
یارمحمدی دربارهی چرایی انتخاب فضای ناکجاآباد برای این سریال چنین اظهار کرد: شما زمانی که قصه گوش میدهید مخصوصا به سبک قصههای قدیمی مادربزرگها، داستانها همیشه اینطور شروع میشد که "یکی بود، یکی نبود، یه روزی یه شهری یه پادشاهی داشت..." این خاصیت و خصلت قصههای ایرانی است که ویژگی و خصیصه مطلقی به آن نمیبخشد تا هرکسی که آن داستان را میشنود از آن لذت ببرد، گویا داستان مربوط به محل زندگی خودشان است، برای همین ما سعی کردیم تا جایی که امکان داریم و به فیلمنامهای که ذائقه مدرنپسند جامعه امروزی آسیب نمیزند، ویژگیهای قصههای ایرانی را در این داستان روایت کنیم. یکی از این خصیصهها این است که داستان در یک ناکجا روایت میشود. اینکه شما رد قصههای ایرانی را در آن میبینید. بالاخره خروجی ساعتها مطالعه کتاب و شنیدن و گوش دادن به قصههای شفاهی تبدیل شده به کلیت "مستوران".
نویسنده سریال "مستوران" سپس در پاسخ به اینکه آیا برای جلوگیری از انتقادهای احتمالی نسبت به انتخاب گویشهای خاص برای شخصیتها که پیش از این برای برخی سریالها رخ داده چنین تصمیمی گرفتید؟ خاطرنشان کرد: من خودم معتقدم اگر شما به کاراکترها گویش و لهجه بدهید، اتفاقا خیلی محبوبتر میشوند و رنگ خاصی به قصه میدهند. اتفاقا ما در این سریال شخصیتی داریم که با گویش آذری صحبت میکند که کار را خیلی زیبا کرده است ولی ابداً اینطور نبوده که ما برای فرار از انتقادات احتمالی نسبت به لهجه و گویش شخصیتها، آنها را در ناکجا قرار دادیم، به خاطر اینکه قصههای شخصیتها اصلا سمت و سوی خاصی ندارند که کسی بخواهد نسبت به آنها واکنش منفی نشان بدهد.
وی همچنین در زمینه زمانی که صرف تحقیقات و نوشتن فیلمنامه "مستوران" شد نیز توضیح داد: از ابتدا تا زمانی که همه چیز را تقریبا رها کردیم و از گروه تولید فاصله گرفتیم، بین دو تا دو سال و نیم زمان برد. نگارش اولیه، لینک شدن با گروه کارگردانی و بازیگران و اتفاقاتی که در گروه تولید رخ میدهد، کم و زیاد شدن داستانها که باعث میشد مدام پیکره قصه تغییر کند. ما تا چند ماه پیش هم قصهها را به روزرسانی میکردیم، حتی پس از تولید هم درگیر پروژه بودیم. به عنوان مثال هفته گذشته برای نریشنهای پایانی که باید ادیت میشد و روی کار میآمد هم وقت گذاشتیم و کار کردیم.
از ما خواستند به انتخاب بازیگران اعتماد کنیم
یارمحمدی در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه نویسندگان در پروسه انتخاب بازیگران هم نظر می دادند؟ گفت: دوستانی که وظیفه انتخاب بازیگر را داشتند، نظر ما را میپرسیدند. به عنوان مثال میگفتند این فهرست بازیگران مورد نظر ماست و به نظر شما چقدر به شخصیتها نزدیک هستند. در بسیاری از موارد هم از ما میخواستند که به آنها اعتماد کنیم چون بازیهایی از این بازیگران در جاهای مختلف دیده بودند و به ما پیشنهاد میکردند که اعتماد کنیم و نتیجه را ببینیم که در چند مورد واقعا خود ما حیرت زده شدیم. مثل انتخاب خانم رویا میرعلمی. پروسه انتخاب بازیگر در این دوره و زمان کمی سخت است و پیچیدگیهای فراوانی دارد اما مطمئن هستم کسی که این سریال را ببیند از تماشای آن لذت می برد.
او که به همراه دو نویسنده دیگر نگارش قصه "مستوران" را عهدهدار بودند، درباره دشواریهای کار گروهی کردن برای آماده شدن فیلمنامه تصریح کرد: چیزی که واضح است، کار تیمی موفقتر و جلوتر از کار فردی است و اگر کسی غیر از این را بگوید اشتباه کرده است. خدا را شکر که ما در این پروژه تعامل بسیار خوبی با همکارانم داشتم چون منابع مطالعاتیمان یکی بود و قاعده و قانون مشخصی هم برای کار روی فیلمنامه وجود داشت، فارغ از بحث سلیقه که دخیل میشد، اما تجربه بسیار شیرینی بود.
نویسنده "مستوران" سپس درباره اینکه چقدر به موفقیت این مجموعه امیدوار است؟ اظهار کرد: امید راجع به "مستوران" خیلی زیاد است. فارغ از اینکه قرار است یک کار تاریخی باشد، این سریال یک کار تاریخی و فانتزی است. به نظرم همین که عوامل این کار جرات کردند بخش های فانتزی مختلفی به این کار اضافه کنند که به مرور در قسمت های مختلف با آنها آشنا میشوید، اصلا همین بحث که قصه گوش دادن را دوباره به مردم یادآوری می کند به نظرم اتفاق مثبتی است، یعنی قرار نیست شما چیزی با واقعیت و خلوص صددرصد گوش کنید. قرار است این اجازه را داشته باشید که خیال پردازی و رویا پردازی کنید و در قصه غرق شوید. خیلی امید دارم که "مستوران" از این جهت بتواند مخاطب را پای تلویزیون بگذارد. اینکه رنگ و لعاب و سر و شکل گریم کار قطعا کشش و جاذبه یک اثر تاریخی را دارد هم درست است و انشاءالله که خدا هم بخواهد تا این کار با استقبال مواجه شود.
برگ برنده "مستوران" چیست؟
او در ادامه برگ برنده اصلی سریال "مستوران" را قصه آن عنوان کرد و چنین گفت: آن چیزی که یقین داشته باشم کسی که این سریال را دنبال میکند از آن لذت میبرد، قصه است، البته منظورم فیلمنامه نیست چون هم فیلمنامه هم کلیت کار مجموعهای از نقصهاست و اگر بخواهیم امروز کار را از ابتدا شروع کنیم، باید نواقص زیادی را برطرف کنیم اما چیزی که به نظرم نجاتبخش و کمککننده است، حلاوت و تلخی توأمان داستانها در کنار همدیگر باشد.
یارمحمدی در پایان دربارهی تفاوت فضای سریال "مستوران" و تجربه قبلی اش در سریال "محرمانه" گفت: از بیرون که به ماجرا نگاه میکنید، انگار فضای کاری من خیلی تغییر کرده است. یک کار تاریخی در این پروداکشن ربطی به یک کار مینیمال نوجوان ندارد اما من میگویم این دو اثر در یک خانواده هستند. اگر در فضای حرفهای و تفاوت کلی پروداکشن به این دو اثر نگاه نکنیم، من همان نویسندهای هستم که یک فضای مینیمالیستی را در یک فضای نوجوانانه که طنز هم بود کار کردم و حالا در تجربه دیگری به قصه می پردازم، سوژه ای که خاصه برای کودک و نوجوان تعریف میشود یعنی این جهان رویاپردازی و تخیل برای کودک و نوجوان است. من درواقع از همان دنیا آمدم و فقط مقداری بزرگتر شدم. این کار هم دوباره فانتزیای دارد که شاید به مزه دهان کودک و نوجوان نزدیکتر باشد اما در این پروژه تلاش گروه نویسندگان این بود که بزرگسالان را به جهان تخیل و رویای کودک و نوجوان ببریم. "مستوران" برایم تجربه بسیار سخت و شیرینی بود.
« نقد سریال مستوران »
نوشتن فیلمنامۀ این سریال را محمد حنیف، فائزه یارمحمدی و یزدان کاظمی به عهده داشتهاند. در بین این سه نویسنده، محمد حنیف اصلیترین نقش را داشته است، زیرا به گفتۀ خودش پژوهش و طرح اولیۀ داستان از آن او بوده و یارمحمدی و دیگران بعدا روی همین طرح اولیه کار کردهاند.
این سریال ایدۀ خوبی دارد؛ هدف سازندگان این بوده که داستانی تخیلی را در قالبی تاریخی روایت کنند؛ داستانی با حال و هوای جادویی و رازآمیز که در بستر فرهنگ ایرانی اتفاق میافتد. اما میشود گفت که همۀ چیزهای «خوب» سریال در همین «ایدۀ خوب» خلاصه میشود. این ایده در مرحلۀ اجرا بسیار ضعیف و بیرمق از کار درآمده و اشکالات پرشمارش آن را به اثری سطح پایین و فاقد کشش تبدیل کردهاند.
دیالوگهای پیشپا افتاده و بیدقت
از دیالوگها شروع کنیم؛ در اولین سکانس از قسمت اول یک نفر دارد با اعضای قبیلهاش حرف میزند و سراغ خنجر گمشدهاش را میگیرد. یکی از جملات او این است: «هر که خنجرم دزدیده همینجاست؛ میان یکی از شما». میان یکی از شما؟! میشود گفت «میان شما» یا «یکی از شما»؛ اما «میان یکی از شماست» به وضوح اشتباه است. شاید بگویید این یک اشتباه جزئی است، اما به نظرم از همینجا میشود فهمید که دیالوگها چقدر بیدقت نوشته شدهاند و هیچ وسواس و ملاحظهای هم برای بازنگری آنها وجود نداشته است.
در همین جمله یک نکتۀ دیگر هم هست که در سراسر دیالوگهای سریال میشود نمونۀ آن را دید و آن حذف نشانۀ مفعولی «را» است. ظاهرا مهمترین ترفندی که نویسندگان دیالوگها برای کهن جلوه دادن زبان سریال به ذهنشان رسیده، این بوده که تا میتوانند از «را» استفاده نکنند. «هر که خنجرم دزدیده»، «بوی کثافت کفترانت میدهد»، «حرفت بزن صمصام»؛ اینها فقط چند نمونه از جملات پرتعدادی هستند که حرف «را» در آنها بدون هیچ توجیه دستورزبانی یا زیباییشناسانهای حذف شده است. واقعا معلوم نیست که با وجود استفادۀ فردوسی و سعدی و بیهقی از «را»ی مفعولی، نویسندگان «مستوران» به چه دلیلی از کاربرد آن ابا داشتهاند. البته در همین مورد هم یکدستی و انسجام وجود ندارد. در موارد اندکی بازیگران از «را»ی مفعولی استفاده میکنند و این نشان میدهد که هیچ قاعده و قانون خاصی بر ساختار دیالوگها حاکم نبوده است.
صرفنظر از این جزئیات باید گفت که دیالوگهای سریال در کل به هیچ وجه «فاخر» از کار درنیامدهاند؛ نه از حیث محتوا و نه از حیث صورت ادبی. با اینکه بیشتر زمان سریال در قالب گفتگو سپری میشود، اما تقریبا هیچ جملۀ درخشانی که روی مخاطب تاثیری بگذارد یا در ذهنش باقی بماند وجود ندارد. از دیالوگهای شکوهمند و درخشان علی حاتمی که بگذریم، فیلمها و سریالهای تاریخی دیگری مثل «ابن سینا»، «سربداران» و حتی «مختارنامه» را میشود مثال زد که اغلب دیالوگهایشان قدرتمند و استوار بودهاند و بعضی از آنها بعد از سالها در ذهن مخاطبان باقی ماندهاند. اما اغلب دیالوگهای «مستوران» پیشپا افتاده و آبکی هستند و بعضی وقتها حتی مضحک به نظر میرسند.
از دیالوگها که بگذریم، شیوۀ روایت سریال هم چنگی به دل نمیزند و پر است از صحنههای طولانی و حوصلهسربر که تاثیر خاصی هم در روند داستان ندارند. داستان بسیار کند پیش میرود و سه قسمت اول سریال چیز خاصی که برای دیدن قسمتهای بعدی جاذبه ایجاد کند به مخاطب نمیدهند. در تمام قسمت اول معلوم است که قرار است اتفاق بدی در رابطه با لطفعلی بیافتد. در پایان این قسمت او دزدیده میشود و تمام آنچه که در دو قسمت بعدی میبینیم، شرایط ناراحتکنندۀ بعد از دزدیده شدن اوست. از اینجهت سه قسمت اول فقط ذهن مخاطب را آزار دادهاند و هیچ نکتهای که دیدن سریال را به تجربهای مفرح و شاداب تبدیل کند در آنها وجود نداشته است.
نکتۀ خیلی تعجبآور این بود که حتی در جایی که سریال میتوانست یک چرخش جذاب به وجود بیاورد، کاملا بیروح و قابلپیشبینی عمل کرد و اثر غافلگیرکنندهای را که میتوانست داشته باشد از بین برد. این مورد مربوط به جایی است که شخصیت «عمه» میخواهد از لوح جادویی استفاده کند. بهترین کاری که میشد کرد این بود که ما هم از طریق همین لوح و همراه با عمه از واقعیت ماجرا آگاه شویم. اما سریال خیلی قبلتر از این به ما فهمانده بود که «جهان» در دزدیدن بچه نقش دارد و به همین دلیل دیگر صحنۀ استفادۀ عمه از لوح جادویی هیچ نکتۀ تازه و خاصی برای ما نداشت.
در واقع اصلا ماجرای لوح جادویی تا اینجا هیچ نقش قابل ملاحظهای در روند داستان نداشته و یک عنصر تقریبا زائد و بیاثر بوده است. لیث قبلا از لوح استفاده کرده، اما ظاهرا تنها تاثیر این استفاده این بوده که او در کل قسمت اول ناراحت و دمغ باشد و منتظر باشد که کی قرار است آن اتفاق شوم رخ بدهد. استفادۀ عمه از لوح هم کاملا بیاثر باقی ماند و روند داستان به همان صورتی پیش رفت که بدون وجود لوح هم میتوانست پیش برود.
رئالیسم جادویی بومی؟!
همانطور که اشاره شد، طرح اصلی این فیلمنامه متعلق به محمد حنیف است. حنیف در سال ۹۷ کتابی نوشت با عنوان «بومیسازی رئالیسم جادویی در ایران». او در این کتاب سعی کرد نظریههای مختلف دربارۀ رئالیسم جادویی را مطرح کند و حضور این سبک را در قصههای قدیمی و معاصر ایرانی مورد بررسی قرار دهد. در اینجا نمیخواهیم دربارۀ محتوای این کتاب حرف بزنیم، اما اگر نتیجۀ تلاش برای بومیسازی رئالیسم جادویی این سریالی است که داریم میبینیم، باید گفت این کوشش هم به همان نتیجهای رسیده است که سایر «بومیسازی»های سالهای اخیر در ایران به آن رسیدهاند؛ این نتیجه چیزی جز یک تقلید ناموفق و پوچ که فقط ادای ایرانی بودن را در میآورد نیست.
اینکه صرفا عناصری مثل «سیمرغ» و «لوح جادویی» را بدون هیچ اثر و جاذبۀ مشخصی به یک ملودرام بیمایه اضافه کنیم «رئالیسم جادویی» نمیسازد؛ با گفتن «یکی بود یکی نبود» در ابتدای فیلم هم نمیشود از آن یک اثر «بومی» ساخت. اینکه اصلا «بومی» چه معنایی دارد و چه لزومی دارد که همه چیز را بومی کنیم هم برای خودش حکایتی دارد که شرحش در اینجا نمیگنجد.
مضمون سریال؛ ایران در برابر غرب؟
سریال «مستوران» محصول «سازمان هنری رسانهای اوج» است و از همینجا میشود حدس زد که قرار است چه نوع مضمونی را شاهد باشیم. غربستیزی یکی از مضامین غالب آثار این سازمان است و در «مستوران» هم اشارهها و نمادپردازیهای نسبتا واضحی وجود دارد که همین مضمون را منتقل میکنند.
قبیلۀ وحشیها در این سریال ظاهرا نمادی از غرب (در معنای سیاسی) است و شهر مستوران هم نمادی از ایران. وحشیها شکل و شمایل و لباس پوشیدنشان متفاوت از مردم شهر مستوران است (شکل و شمایلی که بیشباهت به شخصیتهای سریال «وایکینگها» نیست). آنها مال و ثروت فراوانی دارند و کارشان غارت اموال و «امنیت» دیگران است؛ البته بین خودشان قوانین سفت و سختی برای جلوگیری از دزدی دارند. آنها در شهر مستوران حداقل یک «نفوذی» هم دارند که اسمش «جهاندخت» است (کنایهای که در این اسم وجود دارد کاملا روشن است). این نفوذی همان کسی است که عامل اصلی ربودن کودک «نخبه» و باهوش اهل مستوران است (کنایهای به تلاش برای حذف یا جذب نخبههای ایرانی). این دزدی اتفاقی است که به قول راوی سریال، «امنیت» را در شهر به واژۀ غریبی تبدیل میکند. در بین وحشیها یک فالگیر یا جادوگر هم هست که به لطیفه میگوید باید برای پیدا کردن پسرش از شوهرش جدا شود (احتمالا اشاره به تلاشهای فرهنگی برای سست کردن نهاد خانواده در ایران).
کلام پایانی
در روزهایی که با اوج گرفتن آثار شبکه نمایش خانگی، رقابت تنگاتنگی بین تلویزیون و تولیدات نماوا و فیلیمو وجود دارد، این سریال میتواند برگ برنده شبکه یک برای بردن گوی سبقت و جذب مخاطبان از دست رفته باشد. آن طور که از عکسهای سریال ایرانی مستوران مشخص است، 26 قسمت این مجموعه تاریخی در 13 لوکیشن مختلف فیلمبرداری شده است. باید منتظر ماند و دید که آیا این سریال میتواند بار دیگر خانوادههای ایرانی را پای جعبه جادویی بنشاند یا خیر.
ارسال نظر