تاریخچه تشکیل گروهک منافقین خلق
از ظهور تا سراشیبی سقوط
این سازمان در ابتدا پس از کدتای 28 مرداد به صورت زیر زمینی توسط شهید محمد حنیف نژاد،سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان پایه گذاری شد.
سازمان مجاهدین خلق ایران، در شهریور ماه سال 1344 به وسیله سه تن از اعضای نهضت آزادی ایران به نامهای 1 . محمد حنیف نژاد 2 . سعید محسن 3 . علی اصغر بدیعزادگان پایهگذاری شده اگرچه چریکهای فدایی خلق، بیشتر سابقه همکاری با حزب توده یا جناح رادیکال جبهة ملی را داشتند ولی مجاهدین عموماً از جناح مذهبی جبهة ملی و نهضت آزادی ایران بودند که فعالیت جبهه ملی و نهضت آزادی این سه دانشجو را قانع نکرده بود.
هنگامی که سران نهضت آزادی، پس از محاکمه در دادگاههای نظامی دوران پهلوی، محکومیت خود را در زندان طی میکردند بنیانگذاران سازمان مجاهدین خبر تشکیل سازمان را به سران نهضت دادند. پس از دو سال بحث و شنود در سال 1347 با تشکیل کمیته مرکزی تصمیمات ذیل اتخاذ شد الف) تشکیل گروه ایدئولوژی برای تهیه متون ب) تشکیل گروه روستایی برای شناسایی وضع روستاها ج) تنظیم برنامه آموزشی و اجرای آن د)تشکیل خانههای تیمی برای تسهیل ارتباطات.
آراء و اندیشههای سازمان
1 . کسانی که به سازمان پیوستند غالباً آشنایی آنان با مذهب از طریق آثار مهندس بازرگان بود محمد حنیف نژاد مینویسد: «ابتدا قرآن و گاهی هم نهجالبلاغه میخواندیم و برای بالا بردن سطح اعتقادات افراد از کتابهای آقای مهندس بازرگان و طالقانی استفاده میکردیم... ما برای وارد شدن به نظریات مارکسیتها، کتابهای آنها را هم مطالعه میکردیم.» و این آشنایی با آثار مارکسیستی سبب شیفتگی سران مجاهدین نسبت به این تفکر شده بود به طوری که شهرت داشت که حنیفنژاد در سال 50 در زندان گفته بود: یک مارکسیت خوب نمیتواند مسلمان خوبی نباشد.
2 . از اواسط سال 1352 برخی از رهبران و کادرها به بحث و گفتگو در زمینه ترکیب ایدئولوژی مارکسیسم و تعالیم اسلامی پرداختند. سرانجام در مهرماه 1354 ناگهان، بیانیهای از سوی گروهی از مجاهدین مبنی بر تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان انتشار یافت در این بیانیه گفته شده بود؛
پس از چهار سال مبارزه مسلحانه دو سال بحث و گفتگوی ایدئولوژیکی بدین نتیجه رسیدهایم که مارکسیسم تنها فلسفه واقعی انقلاب است در بخش دیگر بیانیه آمده بود: در آغاز گمان میکردیم میتوانیم مارکسیسم و اسلام را ترکیب دهیم و فلسفه سیر تاریخ را بدون ماتریالیسم و دیالتیک بپذیریم اینک دریافتیم که چنین پنداری ناممکن است ما مارکسیسم را انتخاب کردیم زیرا راه درست و واقعی برای رها ساختن طبقه کارگر زیر سلطه است. از آنجا که اسلام بدلیل اعتقاد به خدا و نبوت و قیامت نمیتواند در ردیف نیروهای بالنده اجتماعی مبشر پیروزی نهایی زحمتکشان و مستضعفان (کارگر ـ دهقان) بر نظامات طبقاتی استثماری بوده و جامعه تولیدی بیظلم و ستم و بیطبقات برپا سازد پس اجتماع تولیدی و نفی کامل هر گونه بهرهکشی و ظلم و ستم، اعتقاد و باور عینی قابل حصول اسلام نیست.
همانگونه که ملاحظه میکنید سازمان مجاهدین به مارکسیسم گرایش پیدا کرد و دیگر مکتب اسلام را مناسب برای اجتماع و رهاییبخشی ندانستند و این گرایش مایه شکاف در سازمان مجاهدین شد و دو سازمان پدید آمد یکی همان مجاهدین مسلمان با همان نام و عنوان اصلی و یکی دیگر بنام «مجاهدین مارکسیت» با نام «سازمان مجاهدین خلق ایران»که در جریان انقلاب و پس از آن بر علیه انقلاب اسلامی و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، اقدامات متعددی انجام دادند و به طور علنی مبارزه مسلحانه نظام اسلام را اعلان نمودند.
علل مخالفت گروهک منافقین با انقلاب اسلامی
پرسشگر عزیز با توجه به آنچه دربارة ساختار اعضاء و اندیشههای گروهک منافقین یا سازمان مجاهدین خلق گفته شد متوجه شدید که علت اصلی مخالفت آنان با نظام جمهوری اسلامی آنست که ایدئولوژی درست و رهاییبخش را ایدئولوژی مارکسیستی میدانند و معتقد به کنار زدن ایدئولوژی اسلامی از صحنه اجتماعی هستند.
یعنی سازمان مجاهدین از بنیان با انقلاب اسلامی ایران مخالفت دارد و البته تأیید نشدن این سازمان توسط امام خمینی(ره) و جلوگیری از آنان برای سوقدهی انقلاب اسلامی به یک انقلاب مارکسیستی از عوامل دیگر خشم آنان و مبارزه مسلحانه آنان با نظام جمهوری اسلامی به شمار میرود.
یکی از نویسندگان دربارة تلاش مستمر سازمان برای جلب نظر امام مینویسد:
«برخی از چهرههای سرشناس منافقین قبل از انقلاب، در جلسات متعددی ـ که خود میگویند ده جلسه ـ در نجف اشرف به حضور امام رسیدند و اعتقادات خود را برای امام بازگو کردند،ولی حضرت امام، نظریه آنان را مورد مادی دانسته و فرمودند اینها در کتاب «راه انبیاء، راه بشر» میخواهند بگویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان است... و نیز به صراحت میفرمودند من با جنگ مسلحانه مخالفم.»
بهرحال مهمترین عامل مخالفت سازمان منافقین با نظام اسلامی و انقلاب اسلامی ایران مبتنی بودن آن بر اسلام و دوری از ایدئولوژی مارکسیسم است.
درباره این سازمان سه گونه داوری در داخل و خارج از کشور رایج است:
۱. اغلب فعالان سیاسی و فکری ایرانی داخل و خارج از کشور با تأکید بر وجه خشونتورزی و شورشگری مسلحانه در هویت و استراتژی این سازمان، از موضع نفی و مخالفت اظهار نظر میکنند و این گروه را از عوامل اصلی تولید چرخه معیوب «تروریسم ـ خشونت» میدانند که در راه تعمیق و گسترش مردمسالاری و اعتلای فرهنگ مدارا و گفتگو موانع اساسی آفریده است.
۲. اکثر اقشار مختلف مردم با تأکید بر «منافقین» نامیدن این سازمان و قرار دادن نام آن در کنار صدام، اعلام برائت از این گروه را در شعارهای خود نوعی وظیفه دینی و انقلابی میدانند. بر اساس بسیاری از نظرسنجیها که به شیوه علمی در محیطهای مختلف اجتماعی صورت پذیرفته نیز نشان میدهد که حتی نسل سوم و جوانانی که تجربه مستقیم مواجهه با عملکرد این گروه را نداشتهاند، بر این باورند که سازمان مجاهدین گروهی مسلح است که برای رسیدن به اهداف خود، تا کنون خون بیگناهان بسیاری را بر زمین ریخته و در خدمت ارتش متجاوز رژیم بعث صدام قرار گرفته است.
۳. در فضای بینالمللی و رسمی، به ویژه پس از اعلام موضع رسمی دولت آمریکا در آبان ۱۳۷۳ (اکتبر ۱۹۹۴) و مواضع مشابه چند کشور اروپایی و سپس اعلام اتحادیه اروپا مبنی بر شناسایی این سازمان به عنوان یک گروه تروریستی تحت حمایت دولت صدام، بسیاری از نهادهای رسمی و غیررسمی بینالمللی، متأثر از موفقیتهای دیپلماتیک و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران و هماهنگ با گسترش جوّ جهانی ضد تروریسم در سالهای اخیر، سازمان مجاهدین خلق را مطرود و محکوم ساخته اند.
و حتی اکثر گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور نیز این سازمان را یک «فرقه تروریستی» با ایدئولوژی خون و خشونت توصیف میکنند.
آخرین پژوهشهای مبتنی بر اسناد و مدارک و بررسی کلیه متون و خاطرات بر جای مانده از درون سازمان طی ۴ دهه گذشته، آشکارا اثبات میکند که شکلگیری یک گروه سیاسی مبتنی بر «خشونتورزی»، «التقاط ایدئولوژیک»، «ماجراجویی»، «افراطگری» و «تقدیس تشکیلات» نمیتواند مسیر و فرجام صحیحی یابد و ثمرات تلخ و فاجعهبار آن برخاسته از ریشههای آفتزدهای است که نادیده گرفتن آنها مستلزم نفی واقعبینی خواهد بود.
وضعیت سازمان پس از اعلام رسمی تغییر ایدئولوژی به مارکسیسم در سال ۱۳۵۴ تا پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز شورش مسلحانه گسترده علیه نظام جمهوری اسلامی که از دهه ۶۰ آغاز شد، و متعاقب آن خروج و تشکیلات اصلی از ایران و سکونت در کشورهای غربی و عراق، سرنوشت و فرجام سیاسی و ایدئولوژیک پرحادثه و شگفتانگیزی برای آن رقم زده است که در این مقاله تنها میتوان بخشی اندک از سرفصلهای آن را مرور نمود.
تأسیس سازمان و تدوین ایدئولوژی
در سال ۱۳۴۴، دوازده سال پس از کودتای ۲۸ مرداد و ۲ سال پس از سرکوب خونین قیام پانزده خرداد، سه تن از اعضای سابق جبهه ملی دوم و نهضت آزادی، تصمیم گرفتند در مبارزه علیه رژیم شاه، سازمانی با مشی مسلحانه به وجودآورند.محمدحنیفنژاد(۲۶ ساله)مهندس کشاورزی،سعید محسن(۲۶ ساله) مهندس راه و ساختمان و عبدالرضا نیکبین رودسری (۲۳ ساله) دانشجوی ریاضی که تحصیلات دانشگاهی خود را نیمه تمام گذارده بود هسته اولیه گروه را تشکیل داد و یک سال بعد علیاصغر بدیعزادگان (۲۵ ساله) مهندس شیمی به این جمع پیوست. این افراد با آنکه شخصا مذهبی بودند و نسبت به عقاید و رفتار مذهبی خویش توجه و حساسیت داشتند اما از نظر سیاسی و ایدئولوژیک یک پرورشیافته جبههملی و نهضت آزادی بودند.
علل مخالفت گروهک منافقین با نظام اسلامی
با توجه به آنچه دربارة ساختار اعضاء و اندیشههای گروهک منافقین یا سازمان مجاهدین خلق گفته شد به خوبی روشن است که علت اصلی مخالفت آنان با نظام جمهوری اسلامی این است که آنها ایدئولوژی درست و رهاییبخش را ایدئولوژی مارکسیستی میدانند و معتقد به کنار زدن ایدئولوژی اسلامی از صحنه اجتماعی هستند. یعنی سازمان مجاهدین از بنیان با انقلاب اسلامی ایران مخالفت دارد و البته تأیید نشدن این سازمان توسط امام خمینی(ره) و جلوگیری از آنان برای سوقدهی انقلاب اسلامی به یک انقلاب مارکسیستی از عوامل دیگر خشم آنان و مبارزه مسلحانه آنان با نظام جمهوری اسلامی به شمار میرود.
تلاش مستمر سازمان برای جلب نظر امام :
«برخی از چهرههای سرشناس منافقین قبل از انقلاب، در جلسات متعددی ـ که خود میگویند ده جلسه ـ در نجف اشرف به حضور امام رسیدند و اعتقادات خود را برای امام بازگو کردند، ولی حضرت امام، نظریه آنان را مادی دانسته و فرمودند اینها در کتاب «راه انبیاء، راه بشر» میخواهند بگویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان است... و نیز به صراحت میفرمودند: من با جنگ مسلحانه مخالفم.»
به هر حال مهمترین عامل مخالفت سازمان منافقین با نظام اسلامی و انقلاب اسلامی ایران مبتنی بودن آن بر اسلام و دوری از ایدئولوژی مارکسیسم است.
مریم رجوی:
مریم قجر عضدانلو متولد ۱۳۳۲ و فارغالتحصیل رشته مهندسی متالوژی از دانشگاه صنعتی شریف است.
او در یک خانواده مسلمان غیر سنتی متولد شدهاست. برادرش (محمود) از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین است و در زمان شاه یک زندانی سیاسی بود.
خواهر بزرگتر وی (نرگس) که سال ۱۳۵۰ به سازمان پیوسته بود، در زمان شاه به دست مأموران ساواک کشته شدهاست، منابع خبری وابسته به مجاهدین مدعی هستند که خواهر دیگر وی (معصومه) دانشجوی مهندسی صنایع در سال ۱۳۶۱ بهدست دولت ایران دستگیر شد و در حالی که باردار بود، اعدام شد
مریم رجوی از نوجوانی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. بعد از پیروزی انقلاب (۱۳۵۷) فعالیتهای خود را با سازمان مجاهدین ادامه داد و به عنوان یکی از مسئولان بخش اجتماعی سازمان فعالیت میکرد.
در سال ۱۳۵۹ از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران بعنوان یکی از کاندیداهای تهران معرفی گردید
و در سال ۱۳۶۲ از ایران خارج شد و بعد از کردستان ایران ابتدا در آلمان و سپس در فرانسه به فعالیت خود ادامه داد.
در اسفند ۱۳۶۳ مسعود رجوی که در آن زمان مسئول اول سازمان بود او را بعنوان همردیف مسئول اول انتخاب نمود و از سال ۱۳۶۵ به بعد فرماندهٔ نظامی حملات علیه جمهوری اسلامی را بر عهده داشت و در مرداد سال ۱۳۶۷ در عملیات «فروغ جاویدان» فرمان حمله و آتش علیه نیرویهای نظامی حکومت ایران را صادر کرد.
مریم رجوی از سال ۱۳۷۲ به عنوان رئیسجمهور منتخب مقاومت توسط شورای ملی مقاومت انتخاب شد. بر اساس مصوبه شورای ملی مقاومت ایران، بعد از براندازی حکومت جمهوری اسلامی تا تأسیس مجلس مؤسسان، ریاست جمهور موقت کشور مریم رجوی خواهد بود.
مریم قجر عضدانلو که در سال ۱۳۵۸ با مهدی ابریشمچی از مسئولان رده بالای سازمان مجاهدین ازدواج نموده بود، اوایل سال ۱۳۶۴ از همسرش جدا شد و مدتی بعد به عقد مسعود رجوی درآمد. این سومین ازدواج مسعود رجوی بود.در این سال رجوی «انقلاب ایدئولوژیک» در سازمان مجاهدین خلق را اعلام کرد
و مریم قجر عضدانلو را به عنوان رهبر مشترک سازمان انتخاب نمود. اما مجاهدین از مسعود و مریم خواستند با یکدیگر ازدواج کنند تا از طرفی «این انقلاب بزرگ ایدئولوژیک را تقویت کنند» و از سوی دیگر «از تضادهای غیرقابل حلی که به هنگام روابط نزدیک میان یک زوجِ ازدواج نکرده رخ میدهد، جلوگیری نمایند.»
این ازدواج مستلزم این بود که مهدی ابریشمچی که از رهبران سازمان مجاهدین خلق و دست راست رجوی بود، همسرش مریم قجر عضدانلو را طلاق دهد.
بدین شکل مریم قجرعضدانلو از ابریشمچی طلاق گرفت و همزمان با رجوی که چند روز قبل از همسر پیشینش فیروزه بنی صدر (دختر ابوالحسن بنیصدر) جدا شده بود، ازدواج کرد
این ازدواج که به عنوان یک ازدواج «غیر اسلامی» و «عجیب و غریب» به آن نگریسته میشد، واکنشهای شدیدی را به دنبال داشت.
مراسم رسمی ازدواج در ۲۹ خرداد ۱۳۶۴ در دفتر شورای ملی مقاومت در اُوِر سور آواز فرانسه برگزار شد و از آن پس نیز نام مریم قجر به نام مریم رجوی تغییر یافت.
پس عملیات مرصاد و حمله منافقین به ایران انها در ازوای شدیدی فرو رفتند. هم اکنون اطلاعاتی از زنده بودن رهبر این حزب یعنی مسعود رجوی در دست نیست و ریاست این گروهک تروریستی را مریم رجوی ،رئیس جمهور خود خوانده ایران بر عهده دارد.
بعد از سقوط صدام این انزوا بین منافقین بیشتر شده و در عراق هم پشتیبانی نداشتند تا اینکه درسال 94 و با شدت گرفتن عملیات خونبار علیه منافقین در عراق و کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از ساکنین کمپ اشرف (که اکنون تخلیه شده)، مجبور به ترک اشرف شدند.
در این عملیات پیروز مندانه که از جانب ایران بود مهدی ابریشمچی همسر سابق مریم رجوی و از سران بلند پایه منافقین خلق به هلاکت رسید.
همچنین در پی موشک پرانی و خمپاره زنیهای پیاپی به کمپ لیبرتی در سال ۱۳۹۴ ضرورت خروج مجاهدین از عراق بیش از پیش مطرح شد و مریم رجوی در یک کارزار بینالمللی، ترتیبات انتقال را پیش برد و مجاهدین به اروپا منتقل شدند. آنها هم اکنون در آلبانی و در شرایطی کاملا منزوی به سر میبرند.
در تیر ماه سال ۱۳۸۹ دادگاهی در عراق حکم بازداشت مسعود و مریم رجوی و ۳۹ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق را به اتهام جنایت علیه بشریت صادر کرد.
ارسال نظر