این چه اسمیه آخه!
انتخاب اسم خیلی مهم است. یعنی واقعا مهم است. اسم باید به طرف یا اون چیزی که اسمش رو میگذارید بیاید، نه اینکه برود. مثلا شما فکر کن اسم مهناز افشار، قاسم افشار بود، جور در نمیاد دیگه.
به گزارش امیدنیوز به نقل از مجله برترینها:
انتخاب اسم خیلی مهم است. یعنی واقعا مهم است. اسم باید به طرف یا اون چیزی که اسمش رو میگذارید بیاید، نه اینکه برود. مثلا شما فکر کن اسم مهناز افشار، قاسم افشار بود، جور در نمیاد دیگه. اما ما آریاییها اصلا روی این موضوع دقت کافی و وافی نداریم. بدترین اسم را میگذاریم روی بچه، ماشین، سگ و گربهمان. یعنی طرف یک سگ داره اندازه لودر، اسمش رو گذاشته «برفی». بعد شما میروید منزل طرف مهمانی، میزبان به شما میگوید: دیروز یک سگ خریدم اسمش رو گذاشتم برفی. شما منتظر میمانید یک کوچولوی پشمالوی بامزه بیاد تا نازش کنید، یکباره میبینید یک خاور بهتان نزدیک شد و اثر احساس شما بر مبلمان خانه طرف ماند و کلی باعثآبروریزی شد. پس نتیجه میگیریم انتخاب اسم مهم است. مثلا شما فکر کن کدام پدر و مادری اسم بچه خود را میگذارند «وحشی»؟! یعنی وحشی بافقی در تمام طول مدرسه چی کشیده بنده خدا از دست این اسم. بزرگ هم شده هر جا رفته خواستگاری، تا گفته وحشی هستم، طرف در رفته. حالا تو بگو این وحشی، فیس داشته مثل هلو، مثل جورج کلونی، مثل برد پیت.
یا همین بیوک میرزایی خودمان، شما یک لحظه فکر کن اسم ایشون آئودی میرزایی یا پورشه میرزایی بود، چقدر شیکتر بود. از آنطرف نه اینکه ما فقط اسم بچه و سگ را بد انتخاب کنیم، عادت کردیم روی همه چیز اسم بگذاریم. مثلا دیروز در همین تحریریه خودمان یکی از بچهها گفت: دیشب جمشید بیآب مانده بود و صبح هم یخ زده بود. ما هم جو گرفتمان و گفتیم گلریزان کنیم برای کسانیکه در این چله زمستان، پتو ندارند و نشستیم به گریه کردن و بغض کردن و عکس توی اینستاگرام گذاشتن با شعرهای سهراب سپهری، که فهمیدیم جمشید اسم پراید صورتی آن همکار است!
اما نه اینکه این جریان نامگذاری به همانجا ختم شود، مثلا همین دیشب خسته و کوفته رفتم خانه که دیدم لای در منزل، یک کاغذ گذاشتهاند و رویش نوشته شده: «آمدیم، زنگ زدیم، در زدیم، خانه نبودید، نشستیم و بعد رفتیم». ما رو میگی؟ انقدر خجالت کشیدیم که مهمان پشت در مانده و ما خانه نبودیم. بعد دنبال اسم طرف گشتم که با تلفن عذرخواهی کنم، دیدم نوشته بهاره رهنما! از آنطرف شب جمعه گفتیم برویم یک فیلم ببینیم حال و هوایمان عوض شود، پلاکاردهای روی در سینما شده بود هایکو نویسی. زندگی سخت گیتا با دو بچه در تهران. مرثیهای برای هفتماهگی باران که عاشق رنگ بژ بود. مشکل بزرگ گیتی در کنار پدرام. چهار اصفهانی در بغداد که میگرفتند همه عمر گور، دیدی چگونه بغداد گور گرفتی!
خلاصه اسم باید بیاید، مثلا همین ستون من که با الگوبرداری از یک سلبریتی نامگذاری شده است، شده باعثانواع و اقسام برچسب روی قلم من. حالا هی من باید شرح بدهم لحظه لحظه خود را، برای این همه نامردم خیالپرست. به شبنشینی بیقانونخوانهای مردابی، چگونه پرواز کند بهرام غفاری؟ خلاصه که در نامگذاری دقت کنید تا مثل همین بیت آخر، قافیه بر خودتان و دیگری تنگ نیاید!
ارسال نظر