|
|
کدخبر: ۱۵۵۹۳۴

این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری، در کنار گل بی خار وجودش سر کردم…

به گزارش مشرق، عظمت و شخصیت حضرت امام(ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی، وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش، چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می نمود.

عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیق نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی، قطره ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل های آینده، جاری می شود.

" محمد حسین رحیمیان " نویسنده کتاب " یادها و یادداشت هایی از زندگی امام خمینی قدس سره " می نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری، در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می آید باز هم قطره ای است از دریا!

آنچه در زیر می آید هرگز نمی تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه ای است از داستان آشنایی " محمد حسن رحیمیان " و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره ای است که از دیگران شنیده است.

علاقه مندان به خواندن خاطرات می توانند هر روز راس ساعت ۶ صبح با مراجعه به سایت باشگاه خبرنگاران، چند مورد از این خاطرات را مطالعه کنند و البته روند نقل این خاطرات در رسانه مذکور تا زمان رحلت جانگداز بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت.

اگر روزی قدرت پیدا کنم!

این مسئله حقیر را به یاد قضیه ای انداخت که سال ها قبل از آن، برای امام(ره) اتفاق افتاده بود:

امام(ره) تا قبل از آغاز نهضت در ایران، تابستان ها که حوزه قم تعطیل می شد، فصل گرما را که حوزه تعطیل بود در مناطقی مثل «محلات» یا «روستای امامزاده قاسم» تجریش به سر می بردند. ظاهرا حاج احمد آقا برایم نقل کرد که روزی امام(ره) از امامزاده قاسم به زیارت امامزاده صالح واقع درمیدان تجریش می روند، در بازگشت در حالی که در خیابان دربند پیاده به سوی امامزاده قاسم می رفته اند، چند جوان ولگرد بامتلک و حرف ها و حرکت های موهن امام(ره) را مسخره می کنند و امام(ره) بدون هیچ عکس العملی با بزرگواری می گذرند. بعد از این ماجرا شخصی که همراه و میزبان امام(ره) بود، از این صحنه به خصوص به سبب آنکه امام(ره)، مهمان او و محله او بود، عذرخواهی و اظهار تاثر و شرمندگی می کند! ولی امام(ره) که به هیچ وجه اثری از ناراحتی و انفعال در چهره اش نبود؛ با صلابت تمام(نقل به مضمون) می فرماید: من از این بچه ها ناراحت نشدم. اینها نقصیری ندارند. من اگر روزی قدرت پیدا کنم به حساب آن کسانی که این بچه های معصوم را این طور تربیت و گمراه کرده اند خواهم رسید!

این افراد را نباید طرد کرد

یکی از نمایندگان معروف و مورد توجه حضرت امام(ره)، بعد از تشرف به محضرشان، نامه ای را برای حضرت امام(ره) نوشت و به اینجانب داد و گفت: «اجمال این نامه را به عرض معظم له رساندم و قرار شد مکتوب آن، توسط شما تقدیم ایشان شود.»

موضوع نامه مربوط می شد به یکی از وعاظ دانشمند و متدین که به جرم دو بار دعا کردن برای شاه معدوم، محکوم به خلع لباس شده بود. با توجه به اینکه او فرد معتقد و علاقمند به انقلاب و امام(ره) و مروج اسلام بود، درخواست رسیدگی و تجدیدنظر شده بود.

روز بعد، مضمون نامه به عرض امام(ره) رسید. فرمودند:

به آقای اردبیلی بگویید: چنانچه ایشان از افرادی نبوده اند که در خدمت رژیم شاه بودند و تحت فشارهایی که در آن زمان وجود داشت، دچار لغزش شده اند و از افراد خود هستند، نباید این گونه با آنها رفتار شود و نباید این طور باشد که به خاطر آن اشتباه - که الان هم از آن ناراحت هستند - آنها را طرد کرد.

اینجانب نیز این مطلب را به آیت الله موسوی اردبیلی ابلاغ کردم و دستور، انجام شد.



ایشان را بخشیدم

همچنین در موارد متعددی، افرادی که نسبت به شخص حضرت امام(ره)، توهین و بدگویی کرده و سپس مستبصر و پشیمان می شدند، به وسیله نامه از محضر امام(ره)، درخواست عفو و بخشش می کردند همه این موارد به عرض امام(ره) می رسد و حضرت امام(ره) بدون استثنا در تمام وارد می فرمودند: ایشان را بخشیدم.

و احیانا دعایی هم به آنها می کردند و چنانچه نامه دارای آدرس بود، پاسخ از سوی دفتر، مکتوب و برای آنها فرستاده می شد. از جمله، همسر یکی از زندانیان سیاسی در یکی از شهرهای فارس، طی نامه ای برای حضرت امام(ره) نوشته بود: " از آنجایی که بشر جایز الخطاست، شوهر اینجانب به ساحت مقدس رهبری اسائه ادب نموده است، اینجانب با کمال شرمندگی از محضر مبارک حضرت نایب الامام، تقاضای عفو و بخشش نموده و استدعا دارد به بزرگواری خود، وی را عفو فرمایند… "

نامه مزبور، طبق معمول به عرض حضرت امام(ره) رسید و پاسخ معظم له طی نامه ای که متن آن ملاحظه می شود از سوی دفتر برای روحانی سرشناس آن شهر، فرستاده شد.

نمونه دیگر این که مسلمانی عرب تبار از آمریکا در نامه ای برای حضرت امام(ره)، وضعیت گذشته خود را توضیح داده و نوشته بود: " من با توهین به شما مرتکب گناهی بزرگ شده ام و این گناه به صورت کابوسی وحشتناک، همواره آزارم می دهد. "

وی ملتمسانه درخواست عفو کرده بود که به عرض حضرت امام(ره) رصد و معظم له به آهنگی آکنده از محبت و عاطفه فرمودند: ایشان را بخشیدم.

نمونه دیگر، دانش آموز مسجد سلیمانی نوشته بود: " حضور محترم رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره)، اینجانب از شما طلب حلّیت میکنم، چرا که چندین بار در مجلسی که از شما غیبت می کردند حضور داشتم. خواهش می کنم مرا ببخشید. اگر بخشیدید، با خط خودتان برایم بفرستید. "

که این جواب برای او فرستاده شد.

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار