همه چیز درباره رضا عطاران
زیاد میانه ای با کتاب خواندن ندارد. اهل ایمیل و اینترنت و فیس بوک هم نیست.
به گزارشافکارنیوز، متولد بیستم اردیبهشت ۱۳۴۷ مشهد مقدس در محله ای به نام ضد. اصلیتش به شهر کاخک که یکی از بخش های گناباد در استان خراسان رضوی است می رسد. دیپلم خود را در رشته اقتصاد در مشهد گرفت و برای ادامه تحصیل در رشته طراحی صنعتی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایتخت آمد.
کار حرفه ای را در دهه ۶۰ در تئاتر مشهد با مرحوم حسن حامد آغاز کرد. در این دوران فقط نقش های غیر کمیک بازی می کرد و این همکاری تا سال ۷۱ یعنی زمان مرگ حسن حامد ادامه داشت. چهار برادر و خواهرند. خانواده اش با هنر ارتباطی نداشتند. در دوران کودکی بچه ها را جمع و نمایش برایشان اجرا می کرد. پدرش کارمند دفتر ترمینال اتوبوسرانی بود.
سال ۱۳۷۳ ازدواج کرد. با مجموعه «ساعت خوش» کار کمدی و طنز را در تلویزیون آغاز کرد. تا قبل از بازی جدی در تلویزیون و سینما با قطب الدین صادقی دو نمایش کار کرد: نمایش های «هملت» و «سیمرغ». در نمایش «هملت» مهران مدیری نقش لاهرتیس برادر افلیا را بازی می کرد و با او همانجا آشنا شد. می گوید: «دوست ندارم هنر را کسی به من آموزش دهد. تجربه کردن را دوست دارم.»
همسرش در اوایل زندگی مشترک شان تئاتر کار می کرد. در فیلم «صندلی خالی» بازی کرد و نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر شد. میانه ای با جوک تعریف کردن ندارد و در این عرصه هم استعدادی ندارد.
چهره مظلومی دارد و این چیزی است که او در دوران مدرسه از آن نهایت استفاده را کرد. به خصوص در مقطع دبیرستان که همه فکر می کردند او بچه درسخوانی است و او را مبصر می کردند، در حالی که سرآمد همه شلوغی ها و شیطنت ها بود. بچه ها را خیلی دوست دارد. با مردم کوچه و بازار مرتب در ارتباط است. اولین تجربه کارگردانی اش «سیب خنده» بود. سادگی و صمیمیت خاصی دارد. از بازیگری واقعاً لذت می برد. بعد از «ساعت خوش» وقتی مدتی ممنوع الفعالیت بود دفتر پخش مواد غذایی راه انداخت و با وانت اجناس را به مغازه ها می رساند. از دیدن تابلو نقاشی لذت می برد. نام همسرش فریده فرامرزی است. فوتبال را دوست دارد و از دوران کودکی عاشق تیم های برزیل و هلند بوده است.
زیاد میانه ای با کتاب خواندن ندارد. اهل ایمیل و اینترنت و فیس بوک هم نیست. دو خواهر بزرگتر از خود دارد. لقب آقای طنز ایران واقعاً برازنده اوست. نظرش در ارتباط با خوشبختی جالب است: «هر قدر در زندگی پیش می روم احساس می کنم هر اندازه از خودگذشتگی بیشتر باشد و تو بتوانی مسائلی را که به نظرت چیزهای خوبی نیست، تحمل کنی هم خودت از زندگی بیشتر لذت می بری و هم اطرافیان و خانواده ات از زندگی در کنار تو خوشحال و راضی اند. پول چیز خوبی است، اما به خوشبختی ربطی ندارد و به تنهایی نمی توان ضامن خوشبختی خانواده باشد.» به موسیقی و خوانندگی هم علاقه دارد و در چند کار تلویزیونی و سینمایی خوانده است. تا قبل از بازیگری خیلی دوست داشت از خسرو شکیبایی عکس و امضا داشته باشد. صداقت خاصی دارد. تا به حال دو فیلم را کارگردانی کرده است «خوابم می آد» و «ردکارپت». در «ساعت خوش» بیشتر از بازی نویسندگی می کرد. می گوید: «بخش زیادی از دوران کودکی ام را در «خوابم می آد» به تصویر کشیدم.» بیشترین خصوصیات مشترک بین او و کاراکترهایی که تا به امروز بازی کرده به کاراکترش در فیلم «هوو» مربوط می شود و احساس کرد بیشترین درصد نزدیکی با روحیات و شخصیت واقعی خودش را دارد.
به شدت دوست دارد در حال زندگی کند و از هر اتفاقی که می افتد سعی می کند لذت ببرد. سعی می کند خودش را از شرایط موجود راضی نگه دارد. به شدت اهل ریسک کردن است. زندگی کردن و خوش گذراندن در حال را به هر چیزی ترجیح یم دهد. بعد از «ساعت خوش» یک سال و نیم ممنوع الفعالیت بود. بعد از این اولین کاری که انجام داد فیلم «کلید ازدواج» بود. می گوید: «رفتن به مدرسه جزو آن دسته از چیزهایی بود که باید به آن تن می دادم.»
«وودی آلن» را خیلی دوست دارد. یکی از مردم دارترین بازیگران است و مردم واقعاً دوستش دارند. کتاب «بیگانه» آلبرکامو را تاثیرگذارترین کتاب زندگی اش می داند. در سال ۸۳ وارد عرصه تولید سریال های مناسبتی ماه رمضان شد و سریال «خانه به دوش» را ساخت.
در سی امین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بخش نگاه نو را برای کارگردانی فیلم «خوابم می آد» از آن خود کرد. ستاره بی چون و چرای سینمای کمدی است. شاید کمتر بازیگری این روزها بتواند در محبوبیت و مردم پسندی با او رقابت کند. برای اکران فیلم «خوابم می آد» مجبور شد علی رغم میل باطنی اش هشت دقیقه از فیلم را حذف کند. از مرگ می ترسد و سعی می کند به آن فکر نکند. وقتی کسی فوت می کند به مراسم تدفین و خاکسپاری نمی رود. برایش خیلی سخت است و تا مدت ها به هم می ریزد و حالش بد می شود. فوت حسن حامد خیلی برایش ناراحت کننده بود. بسیار تلاش می کند که صمیمیت و واقعی بودن را در کارهایش متجلی کند. در دوران کودکی بسیار باهوش و با استعداد بود. اولین نمایشی که در ان ایفای نقش کرد «موش عاشق» نام داشت که در مشهد روی صحنه رفت. پدرش وقتی نمایش را دید به رضا گفت: «تو خجالت نمی کشی، دختر تو نمایش کم بود که تو عاشق موش شدی؟» عاشق غذاهای سنتی است و کوکو سبزی را هم در کنار قرمه سبزی دوست دارد. در جشنواره سی و دوم فیلم فجر در بهمن سال ۹۲ موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر را برای بازی در فیلم «طبقه حساس» اثر کمال تبریزی از آن خود کند.
روزهای زندگی / شماره ۴۴۰ / ویژه نوروز ۹۲ / از: زهرا مکرم رفتاری / صفحه ۶۳
کار حرفه ای را در دهه ۶۰ در تئاتر مشهد با مرحوم حسن حامد آغاز کرد. در این دوران فقط نقش های غیر کمیک بازی می کرد و این همکاری تا سال ۷۱ یعنی زمان مرگ حسن حامد ادامه داشت. چهار برادر و خواهرند. خانواده اش با هنر ارتباطی نداشتند. در دوران کودکی بچه ها را جمع و نمایش برایشان اجرا می کرد. پدرش کارمند دفتر ترمینال اتوبوسرانی بود.
سال ۱۳۷۳ ازدواج کرد. با مجموعه «ساعت خوش» کار کمدی و طنز را در تلویزیون آغاز کرد. تا قبل از بازی جدی در تلویزیون و سینما با قطب الدین صادقی دو نمایش کار کرد: نمایش های «هملت» و «سیمرغ». در نمایش «هملت» مهران مدیری نقش لاهرتیس برادر افلیا را بازی می کرد و با او همانجا آشنا شد. می گوید: «دوست ندارم هنر را کسی به من آموزش دهد. تجربه کردن را دوست دارم.»
همسرش در اوایل زندگی مشترک شان تئاتر کار می کرد. در فیلم «صندلی خالی» بازی کرد و نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر شد. میانه ای با جوک تعریف کردن ندارد و در این عرصه هم استعدادی ندارد.
چهره مظلومی دارد و این چیزی است که او در دوران مدرسه از آن نهایت استفاده را کرد. به خصوص در مقطع دبیرستان که همه فکر می کردند او بچه درسخوانی است و او را مبصر می کردند، در حالی که سرآمد همه شلوغی ها و شیطنت ها بود. بچه ها را خیلی دوست دارد. با مردم کوچه و بازار مرتب در ارتباط است. اولین تجربه کارگردانی اش «سیب خنده» بود. سادگی و صمیمیت خاصی دارد. از بازیگری واقعاً لذت می برد. بعد از «ساعت خوش» وقتی مدتی ممنوع الفعالیت بود دفتر پخش مواد غذایی راه انداخت و با وانت اجناس را به مغازه ها می رساند. از دیدن تابلو نقاشی لذت می برد. نام همسرش فریده فرامرزی است. فوتبال را دوست دارد و از دوران کودکی عاشق تیم های برزیل و هلند بوده است.
زیاد میانه ای با کتاب خواندن ندارد. اهل ایمیل و اینترنت و فیس بوک هم نیست. دو خواهر بزرگتر از خود دارد. لقب آقای طنز ایران واقعاً برازنده اوست. نظرش در ارتباط با خوشبختی جالب است: «هر قدر در زندگی پیش می روم احساس می کنم هر اندازه از خودگذشتگی بیشتر باشد و تو بتوانی مسائلی را که به نظرت چیزهای خوبی نیست، تحمل کنی هم خودت از زندگی بیشتر لذت می بری و هم اطرافیان و خانواده ات از زندگی در کنار تو خوشحال و راضی اند. پول چیز خوبی است، اما به خوشبختی ربطی ندارد و به تنهایی نمی توان ضامن خوشبختی خانواده باشد.» به موسیقی و خوانندگی هم علاقه دارد و در چند کار تلویزیونی و سینمایی خوانده است. تا قبل از بازیگری خیلی دوست داشت از خسرو شکیبایی عکس و امضا داشته باشد. صداقت خاصی دارد. تا به حال دو فیلم را کارگردانی کرده است «خوابم می آد» و «ردکارپت». در «ساعت خوش» بیشتر از بازی نویسندگی می کرد. می گوید: «بخش زیادی از دوران کودکی ام را در «خوابم می آد» به تصویر کشیدم.» بیشترین خصوصیات مشترک بین او و کاراکترهایی که تا به امروز بازی کرده به کاراکترش در فیلم «هوو» مربوط می شود و احساس کرد بیشترین درصد نزدیکی با روحیات و شخصیت واقعی خودش را دارد.
به شدت دوست دارد در حال زندگی کند و از هر اتفاقی که می افتد سعی می کند لذت ببرد. سعی می کند خودش را از شرایط موجود راضی نگه دارد. به شدت اهل ریسک کردن است. زندگی کردن و خوش گذراندن در حال را به هر چیزی ترجیح یم دهد. بعد از «ساعت خوش» یک سال و نیم ممنوع الفعالیت بود. بعد از این اولین کاری که انجام داد فیلم «کلید ازدواج» بود. می گوید: «رفتن به مدرسه جزو آن دسته از چیزهایی بود که باید به آن تن می دادم.»
«وودی آلن» را خیلی دوست دارد. یکی از مردم دارترین بازیگران است و مردم واقعاً دوستش دارند. کتاب «بیگانه» آلبرکامو را تاثیرگذارترین کتاب زندگی اش می داند. در سال ۸۳ وارد عرصه تولید سریال های مناسبتی ماه رمضان شد و سریال «خانه به دوش» را ساخت.
در سی امین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بخش نگاه نو را برای کارگردانی فیلم «خوابم می آد» از آن خود کرد. ستاره بی چون و چرای سینمای کمدی است. شاید کمتر بازیگری این روزها بتواند در محبوبیت و مردم پسندی با او رقابت کند. برای اکران فیلم «خوابم می آد» مجبور شد علی رغم میل باطنی اش هشت دقیقه از فیلم را حذف کند. از مرگ می ترسد و سعی می کند به آن فکر نکند. وقتی کسی فوت می کند به مراسم تدفین و خاکسپاری نمی رود. برایش خیلی سخت است و تا مدت ها به هم می ریزد و حالش بد می شود. فوت حسن حامد خیلی برایش ناراحت کننده بود. بسیار تلاش می کند که صمیمیت و واقعی بودن را در کارهایش متجلی کند. در دوران کودکی بسیار باهوش و با استعداد بود. اولین نمایشی که در ان ایفای نقش کرد «موش عاشق» نام داشت که در مشهد روی صحنه رفت. پدرش وقتی نمایش را دید به رضا گفت: «تو خجالت نمی کشی، دختر تو نمایش کم بود که تو عاشق موش شدی؟» عاشق غذاهای سنتی است و کوکو سبزی را هم در کنار قرمه سبزی دوست دارد. در جشنواره سی و دوم فیلم فجر در بهمن سال ۹۲ موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر را برای بازی در فیلم «طبقه حساس» اثر کمال تبریزی از آن خود کند.
روزهای زندگی / شماره ۴۴۰ / ویژه نوروز ۹۲ / از: زهرا مکرم رفتاری / صفحه ۶۳
ارسال نظر