افق 2030 عربستان در صلح ابراهیم
از 15سپتامبر2020 با اعلام امضای توافقنامهی «صلح ابراهیم» از سوی امارات و آغاز عادیسازی روابطش با اسرائیل، شاهد برخی جهتگیریها از طرف کشورهای منطقه بودیم. طرحی که با حمایت دولت ترامپ در سال 2020 بنا به منافع مشترکش با اسرائیل سرعت بیشتری به خود گرفت، عملا «توافق اسلو» و «طرح ابتکار عربی 2002» را هم از بین برد.
فاطمه علم الهدی، فعال دانشجویی یادداشتی پیرامون کشور عربستان ارائه کرد.
از 15سپتامبر2020 با اعلام امضای توافقنامهی «صلح ابراهیم» از سوی امارات و آغاز عادیسازی روابطش با اسرائیل، شاهد برخی جهتگیریها از طرف کشورهای منطقه بودیم. طرحی که با حمایت دولت ترامپ در سال 2020 بنا به منافع مشترکش با اسرائیل سرعت بیشتری به خود گرفت، عملا «توافق اسلو» و «طرح ابتکار عربی 2002» را هم از بین برد.
عربستان حدود بیست سال روابط پنهانی منطقهای با رژیم اشغالگر دارد. سایر کشورهای عربی را برای توافق تشویق کرده و در این موضوع نقش مهمی دارد؛ اما در این جا یک سوال مطرح میشود که «چرا عربستان از اعلام رسمی صرف نظر کرده است؟» دلیل آن را میتوان در ترسیم برنامهی راهبردی عربستان در افق2030 و نقش رهبری جهان اسلام، جستوجو کرد.
خیز بزرگ عربستان در چشم انداز2030 که علاوه بر رهبری جهان عرب نسبت به جهان اسلام هم مدعی است، مانع از این می شود که با اعلام رسمی موافقتش موقعیت خود را خدشه دار کند.
«صلح ابراهیم» پیامدهای قابل توجه و غیرقابل اغماضی دارد. با عادیسازی روابط امارات و بحرین، اسرائیل به همسایگی مرزهای ایران کشیده میشود. در واقع با حضور اسرائیل در نزدیکی مرزهای جغرافیایی ایران و حضور دولت سعودی در یمن، عربستان میتواند در مقابل ایران نوعی از موازنهی قدرت ایجاد کند.
از طرفی برای دولت ضعیف نتانیاهو که مشروعیت داخلیاش بعد از چند دوره انتخابات شکننده شده به طریقی کسب وجهه و اعتبار می کند.
همکاریهای منطقهای که اعراب با رژیم صهیونیستی دارند در نهایت نفع اصلی را به نظام سلطه میرساند. چون هم حضورشان را تثبیت میکند و هم به آنها قدرت مانور بیشتری میدهد.
طرح صلح به موازات ضربه زدن به جبههی مقاومت، سرکوب نیروهای فلسطینی به عنوان خط مقدم مبارزات که بیشترین خطر برای اسرائیل دارند را هم راحتتر میکند.
اسرائیل در مرحلهی جدیدی از سیاست خارجی خود به دنبال این است که روابط دولت- ملتی خود را با دولت- ملتهای عربی منطقه آشکار کند. به نظر میرسد با وجود روابط پنهانی گذشته بیشتر به دنبال قبح شکنی در میان کشورهای عربی باشد.
میتوان گفت «صلح ابراهیم» نوعی همآوردی برای جلوگیری از پیشرفت رو به افزایش نیروهای مقاومت در غرب آسیا را دنبال میکند. هر چند که پیروزی مقاومت غزه در «جنگ یازده روزه»ی اخیر در مناطق اشغالی فلسطین و ابقای «اسد» بعد از انتخاباتی پرشور، نشان میدهد این تقابل عملا طرحی شکست خورده است.
«ملک عبدالله» پادشاه وقت عربستان در طرح صلح2002ریاض برای عادی سازی روابط دو پیش شرط را بیان کرد؛ ابتدا عقب نشینی اسرائیل از مناطق اشغالی1967 و سپس تشکیل کشور مستقل فلسطینی. طرحی که تقریبا میان برخی یهودیان مناطق اشغالی، اعراب ساکن مناطق48 و جامعهی بین الملل هم پذیرفته شده است. در حقیقت عربستان نمی خواهد نقش رهبری خود را خدشهدار کند. آن هم بر سر مناقشهای که نه تنها میان مسلمانان که افکار عمومی جامعهی بینالمللی هم بر آن اتفاق نظر دارند.
رفتار سیاسی عربستان نشان میدهد بیش از آن که بر صلح ایدئولوژیکی2002 عربی متکی باشد متاثر از «معامله قرن» و «توافقنامه ی صلح ابراهیم» است.
مصر و اردن و اخیرا امارات و بحرین که عادیسازی روابط با تل آویو را با اهداف اقتصادی و امنیتی -صلح بیشتر و جنگ کمتر- برای مردم خودشان توجیه کردهاند مسیر را برای تثبیت چشم انداز2030 دولت سعودی هموار ساختند و در حقیقت در زمین عربستان بازی میکنند.
دولت سعودی در عین حال که نگاه غیرسازندهای با جمهوری اسلامی دارد اما در تلاش است که نزدیک به ایران حرکت کند. با توجه به خارج کردن انصارالله از فهرست تروریستی، سیاستهای جدید آمریکا نسبت به یمن و توافق احتمالی ایران با آژانس درمورد برجام؛ در تلاش است خودش را نه در چارچوب ایدئولوژیکی بلکه در قالب طرح «صلح هرمز» -مطرح شده از جانب ایران- تعریف کرده و برای کسب قدرت سهم خواهی کند.
تا اگر به هر دلیلی با فشارهای منطقهای مقاومت، تغییر استراتژیکی آمریکا از غرب آسیا به شرق آسیا، صلح منطقهای میان ایران و ترکیه یا ایران و روسیه برقرار شد هم چنان بتواند نقش آفرینی خود را ادامه دهد.
بنا بر آنچه گفته شد همهی تحرکها، انعطافها، کنشها و واکنشهای عربستان و جنگ و صلحهای او در منطقه هدفمند و طراحی شده است. البته اگر بتواند مشکلاتش را درمورد مقاومت جبههی یمنی، بحران مشروعیت داخلی و مشکلات حقوق بشری مورد اعتراض جامعهی جهانی حل و فصل کند.
ارسال نظر