نگاهی به قبیله های بدوی
زندگی به سبک قبیله های آدم خوار!
کشف قبیله هایی که تا به حال هیچ تماسی با دنیای بیرون نداشته اند، دور از ذهن به نظر نمی آید.
مجله چلچراغ:
واقعا وجود دارند
از شکل گیری نخستین تمدن جهان بیش از هشت هزار سال می گذرد. به تدریج رویاپردازی های انسان به حقیقت تبدیل شده و حالا مغز انسان فراتر از زمین را می بیند، به دنبال موجودات فضایی است. هر چند که هنوز نقاط زیادی در زمین وجود دارد که هنوز هیچ اتنسان متمدنی به آنجا نرفته است. مثلا در کوه های Nyainqentangla شرقی در تبت ۱۵۹ قله وجود دارد که ارتفاع همه آنها بیش از ۶۰۰۰ متر است، تا به حال هیچ انسانی به آنجا نرفته است. همچنین مناطق دست نیافته ای در گرینلند و قطب جنوب وجود دارد، و یک محدوده ۱۰۰ کیلومتری در جنگل های پاراگوئه که تا ماه مارس سال ۲۰۰۴ و پیش از آنکه دانشمندان تصمیم بگیرند برای شناسایی اعماق جنگل به آنجا بروند، هیچ کس نمی دانست در آنجا انسان هایی زندگی می کنند.
از این دست مناطق در کره زمین بسیارند. پس کشف قبیله هایی که تا به حال هیچ تماسی با دنیای بیرون نداشته اند، دور از ذهن به نظر نمی آید. هر کدام از این مناطق پر است از تجمع های انسانی با آداب و رسوم، فرهنگ و زبان مخصوص به خودشان. در سال ۲۰۰۷ خبرگزاری آسوشیتدپرس عکس هایی از یک قبیله بدوی در برزیل را منتشر کرد. در این عکس ها که با هلی کوپتر گرفته شده است، افراد این قبیله با تیر و کمان و نیزه سعی در دفاع از خود دارند، در برابر آدم هایی که شاید از نظر آنها از هشت هزار سال آینده به زمان آنها سفر کرده اند! سپس در سال ۲۰۱۱ یک ماهواره در عکس های هوایی خود از جنگل های آمازون لکه های سیاهی را ثبت کرد که منجر به کشف یک قبیله ناشناخته دیگر شد.
در حالی که از ۲۰ سال قبل وجود چنین قبیله هایی پیش بینی شده بود اما انتشار این عکس ها مهر اثبات محکمی برای وجودشان بود. طبق تخمین دانشمندان هنوز ۱۰۰ قبیله شناسایی نشده وجود دارد که با دنیای بیرون هیچ ارتباطی نداشته اند.
قبیله آدم خوار «کرووای»
«برای من خیلی عجیب بود که پس از گذر از یانیروما، دیگر هیچ کدام از پلیس های محلی از ما برگه و مجوز عبور نمی خواستند، چون می دانستند که ما دیگر برنخواهیم گشت. نزدیکترین پایگاه پلیس، چندین روز با محل زندگی قبیله کرووای فاصله داشت.» این قسمتی از خاطرات پل رافائل است که در سپتامبر ۲۰۰۶ درمجله Smithsonian چاپ شده است.
این قبیله که در نقاط دوردست جنگل های پابوآ اندونزی قرار دارد، حدود سه هزار نفر جمعیت دارد و در اوایل دهه ۱۹۷۰ توسط جوانز ولدویزن، محقق هلندی، اولین تماس را با دنیای بیرون برقرار کرده است اما بعد از آن کمتر کسی جرأت کرده است به آنها نزدیک شود چون برای رسیدن به «آدم خوارها» باید از جنگل های پر از مارهای سمی و عنکبوت های غول پیکر نیز عبور کرد!
پل رافائل مرد خوش شانسی بوده که توانسته دو روز در میان این قبیله زندگی کند و جان سالم به در ببرد. او در قسمتی از خاطراتش از سلاخی و خورده شدن یک «خاخوا» توسط افراد قبیله نوشته است. کم خونی باعثتغییر رنگ پوست افراد قبیله می شود، جادوگران قبیله این تغییر رنگ را بر اثر جادوی سیاه می دانند و افرادی را که به این مرض مبتلا شوند، «خاخوا» می نامند.
در افسانه های قبیله «خاخوا» کسی است که وقتی افراد قبیله خوابند، به آنها حمله می کند و آنها را می کشد. پس همه «خاخوا» ها باید کشته و خورده شوند! مردم «کرووای» حتی از جنازه مهاجمان نمی گذرند و آنها را برای ناهار یا شام با خودبه خانه می برند!
در قبیله «کرووای» طبق رسوم اگر خانواده ای توسط خانواده دیگر آزار ببیند، حق دارد خانواده مهاجم را بکشد و آنها را بخورد. خلاصه با این خوی حیوانی و شکار که در مردم قبیله «کرووای» دیده می شود، شاید خیلی بی راه نباشد که بگوییم جنگل پابوآ تنها جنگلی است که سلطانش آدم است، نه شیر!
انزوای داوطلبانه
قبیله ای در شمال جزیره Sentinel در خلیج بنگال وجود دارد که هم ما از وجود آنها مطلعیم و هم آنها از وجود ما؛ اما به صورت کاملا آگاهانه از ارتباط با دنیای بیرون پرهیز می کنند. حتی تلاش های دولت هند در سال ۱۹۶۷ و ارسال هدایا برای مجاب کردن این قبیله به ارتباط با دنیای بیرون که تا سال ۱۹۹۰ نیز ادامه داشت، اثری نداشت.
در سال ۲۰۰۶ مردم این دو قبیله دو ماهی گیر را که به صورت غیرقانونی در محدوده جزیره مشغول صید بودند با تیر و کمان کشتند. امروزه این جزیره جزو خاک هند محسوب می شود. دولت هند مداخله هایی در امور مردم این قبیله دارد اما هنوز هیچ کس جرأت ندارد بدون اجازه نزدیک جزیره شود و در نتیجه مردم این قبیله کاملا مستقل اند. اطلاعاتی که از مردم این قبیله در دست است، همه از تلاش هایی است که برای برقراری تماس در اواخر قرن ۲۰ انجام شده است اما هنوز بزرگترین علامت سوال ها درباره این قبیله وجود دارد؛ از جمعیت شان گرفته تا زبان و فرهنگشان.
بشقاب بزرگتر، دام بیشتر
درک مفهوم زیبایی برای انسان ها کار چندان مشکلی نیست. انسان متمدن تقریبا به یک تعریف واحد برای واژه زیبایی رسیده است؛ تعریفی که برای قبیله های تازه کشف شده کمی متفاوت است.
زنان قبیله «مورسی» در ایتوپی با رسیدن به سن ۱۵ سالگی لب پایینی خود را شکاف می دهند و با یک تکه چوب مانع جوش خورد زخم ایجاد شده می شوند. بعد از تثبیت شکاف، تکه چوب بزرگتری را جایگزین می کنند. بعد از چند ماه به جای چوب ها، بشقاب چوبی می گذارند و بعد آرام آرام اندازه بشقاب را بزرگ می کنند. در این قبیله لب های بشقابی نشانه زیبایی و قدرت است و زن ها و دخترها مشتاقانه این کار را انجام می دهند زیرا هر چه شکاف لب بزرگتر باشد، داماد باید دامِ بیشتری به خانواده عروس بدهد! همچنین زن ها با ایجاد زخم و گوشت اضافی که از این زخم ها به جا می ماند، شکل های تزیینی روی بدن و صورت خود ترسیم می کنند.
امروزه مردم قبیله «مورسی» به ناچار و برای جذب توریست همچنان بر حفظ این سنت ها پافشاری می کنند. آنها ارتباط خوبی با دنیای بیرون دارند و به راحتی با توریست ها کنار می آیند و با آنها عکس می اندازند. هر چند که تا سال ۱۹۷۰ هیچ اطلاعی از دنیای بیرون نداشتند اما حالا خوب خودشان را با آن وفق داده اند.
من مرد تنهای قبیله ام
در سال ۱۹۱۱ «ایشی» در حالی که در جنگل های کالیفرنیا برای خودش قدم می زد، توسط پلیس دستگیر شد. پلیس با کمک یک زبانشناس از او بازجویی کرد و معلوم شد که او آخرین بازمانده قبیله Yahi بوده که سه سال قبل توسط حمله مهاجران نابود شده است و او برای نجات یافتن تصمیم می گیرد افراد دیگر را پیدا کند. «ایشی» آخرین مرد و تنها مرد از قبیله اش بود که دنیای مدرن را دید و در سال ۱۹۱۶ از دنیا رفت.
و اما منزوی ترین مرد جهان در جنگل های آمازون است. دولت برزیل حدس می زند او تنها بازمانده قبیله ای منقرض شده و ناشناخته باشد. بیش از ۱۵ سال از شناسایی این مرد می گذرد اما تلاش های دولت برزیل برای برقراری ارتباط مسالمت آمیز با او بی فایده بوده است. در سال ۲۰۰۷ دولت برزیل ۳۱مایل مربع اطراف محل زندگی این مرد را منطقه ممنوعه برای دام داری و چوب بری اعلام کرد. او همچنان به تنهایی در جنگل های آمازون زندگی می کند.
زندگی در حال
«زمان» یکی از بدیهی ترین مفاهیم بشری است. شاید باور اینکه بعضی از آدم ها هیچ تصوری از «فردا»، «هفته بعد»، «سال بعد» و… ندارند، دشوار باشد اما مردم قبیله «آمانداوا» در آمازون واقعا هیچ تعریفی از زمان ندارند. در زبان مردم این قبیله هیچ واژه مترادفی از زمان وجود ندارد.
البته به گفته پروفسور سینها این به این معنا نیست که آنها مردمی خارج از زمان هستند بلکه آنها مانند همه مردم می توانند درباره رویدادهای مختلف بحثکنند. اما زمان دقیق وقوع رویداد قابل توضیح نیست زیرا هیچ واژه ای برای بیان آن وجود ندارد.
این در حالی است که زبانشناسان می گویند این اولین زبان در دنیاست که دارای چنین ویژگی اس ت و حتی زبان قبیله های همسایه در جنگل های آمازون هم واژه ها و تعاریف خاص خود را از زمان دارند.
در زبان مردم «آمانداوا» تنها تقسیم هایی برای شب و روز و فصل های خشک و بارانی وجود دارد. در جامعه این قبیله هیچ کس سنی ندارد، در عوض آنها برای نشان دادن مرحله کنونی زندگی و مقامشان در قبیله، اسم خود را عوض می کنند. برای مثال یک کودک نام خود را به برادر یا خواهر تازه به دنیا آمده خود می دهد و یک نام جدید می گیرد.
البته همه اینها تا سال ۱۹۸۶ و اولین تماس آنها با دنیای بیرون ادامه داشت. اکنون با برق رسانی به این قبیله و تماشای تلویزیون مردم قبیله زبان پرتغالی را یاد گرفته اند و زبان خودشان رو به نابودی و فراموشی می رود. نکته جالب دیگر این است که با یاد گرفتن زبان پرتغالی هیچ یک از افراد مشکلی با درک مفهوم زمان و به کارگیری آن نداشتند.
آنها را به حال خودشان بگذاریم
از این دست قبیله ها با آداب و رسوم، زبان و فرهنگ های مختلف بسیارند. چه آنهایی که پیدا شده اند و زندگی شان درگیر تکنولوژی شده و چه آنهایی که نه ما از وجود آنها خبر داریم و نه آنها از دنیای پیشرفته بیرون اما حالا سیاست برخورد با این نوع قبیله ها تغییر کرده است.
بنیاد ملی انسان های وحشی برزیل بعد از شناسایی دقیق محل زندگی این قبیله ها بدون اینکه با آنها تماسی برقرار کند، منطقه را قرنطینه می کندتا آنها بتوانند با خیال راحت به حیاتشان ادامه دهند. آنها می گویند تماس با دنیای بیرون و مقابله با ویروس هایی مثل آنفولانزا و… می تواند آنها را منقرض کند. البته هر چند که این انزوا هم تضمینی برای بقای آنها نیست.
اما واقعا در برخورد با این قبیله ها چه باید کرد؟ گفتنش سخت است، شنیدنش سخت تر؛ تحمل اینکه یکی بیاید صاف در چشمانت نگاه کند بگوید می دانستی به جز این قبیله ۷۰ نفره ات هفت میلیارد آدم دیگر وجود دارند که به فکر پیدا کردن موجوداتت فضایی اند؟! اصلا شاید یکی از همین روزها یک آدم فضایی آمد و از انزوای کره زمین برایمان گفت، بله… شنیدنش سخت است!
ارسال نظر