روایت یک افطار با احسان علیخانی در «ماه عسل»
برنامه «ماه عسل» با اجرای احسان علیخانی ماجراهای خودش را دارد. برنامهای نوستالژیک که مخاطبان بسیاری را در طی سالها با خود همراه کرده است.
به گزارشامیدنیوزبه نقل از فارس، تماشای برنامه «ماه عسل» در ماه مبارک رمضان از شبکه سه سیما برای مردم ایران به یک عادت تبدیل شده است. بسیاری از مردم روزهدار و یا کسانی که به هر دلیلی روزه نمیگیرند، در این ماه هر روز و حدود یک ساعت مانده به افطار، درست زمانی که شاید رمقی برایشان باقی نمانده باشد، مشتاقانه پای تلویزیون مینشینند و پیگیر برنامه «ماه عسل» هستند.
ناگفته نماند که این برنامه در مدت سالهایی که روی آنتن میرود، تجربههای متفاوتی را از سر گذرانده و مجریهای متفاوتی اجرای آن را برعهده داشتهاند، اما گویا بین مجریانی که اجرای «ماه عسل» را بر عهده داشتند، «احسان علیخانی» در جذب مخاطب و ارتباط بر قرار کردن با مردم توفیق بیشتری داشته و همین موضوع از جمله دلایلی است که امسال هم اجرای برنامه بر عهده او باشد.
از همه این ها که بگذریم شاید خیلی از همین مردمانی که هر روز بیننده این برنامه هستند، علاقهمند دانستن از پشت صحنه این برنامه گفتوگو محور هم باشند و همین موضوع باعثشد تا در اوایل پخش این برنامه در تابستان ۹۲، به سراغ محل ضبط برنامه ماه عسل برویم.
امسال سازندگان برنامه از استودیوهای صداوسیما خارج شدهاند، سولهای در همان نزدیکیهای صدا و سیما در اختیار آنها قرار داده شده و برنامه از این محل روانه آنتن میشود.
سولهای بزرگ که درهای کرکرهای آبی رنگی دارد و سقفهای بلند آن با حصیر پوشیده شدهاند. ستونهایی در دو ردیف و به صورت موازی از ابتدا تا انتهای سالن را در بر گرفتهاند. گوشهای از این محیط دو اتاق کوچک آماده کردهاند و نیم دیگر آن را با پارچههای سیاه پوشاندهاند. در مرکز این نقطه سیاه نیز دکور برنامه برپاست. همان دکور گنبد شکلی که میچرخد و این شبها مهمانان ماه عسل را در خود جای داده است.
میلاد پیوندی از بچههای گروه تدوین راهنمای خوبی است، تا جایی که میتواند کمک میکند و حواسش به همه آنچه در حال روی دادن است، هست. او از مسعود رجبیان میخواهد تا توضیحات دقیق درباره تولید ماه عسل را ارائه کند و البته رجبیان که پای ثابت برنامههای علیخانی است، با رویی گشاده پاسخگوی همه سوالات است.
درباره محل ضبط برنامه میگوید: سوله حدود ۱۵۰۰ متر است که ما از فضایی با عرض ۳۵ متر و طول ۳۵ متر از آن بهره بردیم که نصف فضای موجود است.
او درباره ستونهایی که وسط سوله جا خوش کردهاند، هم توضیح میدهد: سالن هشت تا ستون دارد که ما طوری زاویه دوربین را میگیریم که به هیچ عنوان این ستونها مشخص نیستند. اینجا خوشبختانه هم از لحاظ نور و صدا و هم از لحاظ فنی شرایط خوبی داریم. دوستان ما در قسمت ماکروویو هم زحمت کشیدند یک دیش ماهواره ماکرویو در طبقه بالای اینجا نصب کردند که صدا و تصویر را به طور هم زمان ارسال کنیم. امسال در کار من به عنوان کسی که تولید پروژه را انجام میدهم کار برایم نسبت به استودیو خیلی سختتر شده است. چون آنجا نور و صدا و مسائل فنی و دوربین همه آماده بود ولی امسال نه ولی یک نکتهای وجود دارد که شاید اگر در استودیو بودیم نمیتوانستیم از این همه دوربین حرکتی استفاده کنیم. ما الان ۳ دوربین حرکتی داریم، یک کرین ۱۲ متری و دو دوربین هم چپ و راست دکور نصب شده که تراولینگ هستند.
رجبیان در توضیح بیشتر میگوید: اگر استودیو بود، نهایت ۴ دوربین داشتیم. البته در بحثتولید کار ما را بیشتر کرده است. اگر ما پیش از این حدود یک هفته قبل از آغاز برنامه استودیو را تحویل گرفته و دکور میزدیم، امسال از حدود ۲۰ روز قبل کارهای فنی را آغاز کردیم. دکور حدود ۱۲ تا ۱۴ روز طول کشید. چون سازه آن باید ساخته میشد، دکور آهنی است و تست موتوری که دکور را میچرخاند چند روز طول کشید. ما هر سال حدود هفت در ده متر استودیو داشتیم، اما امسال فضای بیشتر و بهتری داریم.
گروهی جمع شدهاند و هرکدام مشغول کاری هستند. ۱۵ دقیقه تا روی آنتن رفتن برنامه زمان باقی است و پسری با پیراهن سبز چهار خانه و شلوار مشکی مشغول صحبت با عوامل است. بر که میگردد، چهرهاش مشخص میشود، احسان علیخانی است. اینجا خیلی شباهتی به مجری مرتب و منظمی که روی آنتن میبینیم ندارد و صمیمانه با بچههای گروه در حال رد و بدل کردن اطلاعات و کار است. در یکی از اتاقهای کناری، مرد، زن و پسربچه حدود ۱۲ سالهای نشستهاند. زن با لباس بلندی به رنگ بنفش و روسری طرح ترکمنی که به سر دارد، نا گفته اعلام میکند که متعلق به بخشهای گنبد و ترکمن و حوالی این منطقهها است.
زن استرس دارد… هنوز نمیدانم که موضوع برنامه چیست و آنها برای چه آمدهاند. شاید حضور در برنامه زنده به زن استرس وارد کرده است. خلاف او مرد از آرامش بیشتری برخوردار است و گه گاهی لبخند میزند. پسرک هم روی صندلی بنفش رنگی نشسته و دستش را زیر چانهاش زده است. علیخانی وارد میشود، با پسرک گفتوگوی کوتاهی دارد… - جات خوبه؟ … رو صندلی راحتی؟ - آره… خوبه… - باشه… به هیچی فکر نکن، همه چیز درست و آماده است. گفتوگو تمام میشود. داخل اتاق تلویزیونی هم گذاشتهاند که صدایش خیلی پایین است.
علیخانی برگشته و کت و شلوارش را به تن کرده است. دقایقی بیش به آغاز برنامه نمانده و تیتراژ روی آنتن است. مجری برنامه ماه عسل اعلام سکوت میکند و از همه میخواهد تلفنهایشان را خاموش کنند. برنامه آغاز میشود. زن و مرد جوان هم داخل دکور نشستهاند. دکور را از تلویزیون که میبینی انگار بزرگتر و با شکوهتر است اما در واقعیت آن قدرها هم تجملاتی نیست.
علیخانی شروع به صحبت میکند. موضوع حرفهایش قضاوت است. با دکور ۵ متر فاصله دارم و از اینجا چیزی از حرفهایش با مهمانها سر در نمیآورم.
مجری اعلام پخش آگهی میکند. در این فاصله یکی از همان صندلیهای بنفشی که داخل اتاق بود را میآورند و میگذارند وسط دو صندلی طلایی رنگ وسط دکور که مهمانها روی آن نشستهاند.
حالا پسرک که اسمش مبین است هم آمده روی صندلی بیرون دکور نشسته است و دستهایش را در هم گره کرده است. برنامه دوباره روی آنتن میرود. محمد پیوندی از کارگردانهای برنامه کنار مبین میآید…با او حرف میزند و در آخر هم لپش را میکشد. مبین میخندد.
علیخانی از مبین به عنوان قهرمان قصه امشب یاد میکند و از او میخواهد که نزد آنها برود. گفتوگو حسابی گرم شده، سید حامد میرفتاحی و محمد پیوندی که گروه کارگردانی کار را تشکیل میدهند، هر دو کنار دکور روی زمین نشستهاند و گوشی به گوش، صدای برنامه را میشنوند. رجبیان نورها را مدام چک میکند و مرتضی محمدی چیرانی دستیار تهیه، در رفت و آمد است و مراقب اینکه همه چیز اوکی باشد!
علیخانی با مبین و پدر و مادرش گفتوگو را ادامه میدهد. داستان درباره گروگانگیری مبین توسط دو فرد ناشناس است. گروگانگیرها تقاضای ۵ میلیارد تومان پول کردهاند، آن هم از پدری که توانایی پرداخت این پول را نداشته است. مبین هم از روزهای سختی که در چنگال آنها گرفتار بوده میگوید. از بریدن دستش توسط گروگانگیرها تا ته مانده غذایی که به او میدادهاند تا زنده بماند.
البته گفتوگو روی آنتن به این تلخیها هم نیست. علیخانی تلاش میکند تا ریتم برنامه نیفتد. جاهایی هم حرفهای شیرینی رد و بدل میشود که پیوندی را از کنار دکور میخنداند.
اتاق کوچک کنار دکور هم حال و هوای خودش را دارد. بخشی از بچههای گروه در اتاق نشستهاند. برخی روی صندلی و برخی روی زمین. با دقت برنامه را نگاه میکنند. همانقدر که این برنامه الان برای میلیونها ایرانی جالب توجه است، برای آنها هم همینقدر حرارت دارد. مجری و مهمانها حرف میزنند و حاضران در اتاق هم واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند. درست مثل آنچه در خانوادهها میگذرد. آنها هم شاید بدانند که موضوع برنامه چیست ولی قطعا نمیدانند که قرار است روی آنتن چه اتفاقی بیفتد.
برنامه دقایق پایانی خود را سپری میکند. فضای برنامه به شدت احساسی شده، بخشهایی از فیلم رهایی مبین از دست گروگانگیرها پخش میشود و مبین و مادرش با یادآوری این خاطرات اشک میریزند.
تیتراژ پایانی برنامه پخش میشود. احسان علیخانی از دکور بیرون میآید… به گروه خسته نباشید میگوید و همه بچهها دور سفره افطار سادهای که تدارکات برایشان فراهم کرده جمع میشوند.
مهمانان برنامه هم هستند. تلفنهای پیاپی به پدر خانواده از سوی دوستان و فامیل مجالی برای افطار به او نمیدهد. دقایقی بعد میروند. نه تنها او، همه گروه کم کم آماده رفتن میشوند. نگهبان سوله از حاضران میخواهد زودتر محل را ترک کنند و چراغها خاموش میشود.
ارسال نظر